عباس عبدي و محمد آقازاده تيترسازي با واژههاي بيمعنا را تحليل كردند
تصرف غلط در زبان
از تيتر دو كلمهاي «شاه رفت» به «ظريف ترامپيد» رسيديم
گروه اجتماعي
به نظر ميرسد قانون مطبوعات كشور علاوه بر نقصهايي كه در آزادي بيان دارد از نقص ديگري نيز رنج ميبرد. اين نقص بيتوجهي اين قانون و به تبع آن مطبوعات به زبان و ادبيات فارسي و حفاظت از آن است تا جايي كه هيچ اشارهاي در قانون مطبوعات به تخريب زبان فارسي نشده است. اين موضوع وقتي ملموستر ميشود كه ببينيم تحت عنوان ظرافت در استخراج تيتر جذاب و حركت به سوي تيترهايي با تعداد كلمه كمتر واژههاي فاقد معنا در صفحه اول و با فونت درشت جاي ميگيرد. زماني روزنامهنگاران در اوج روزهاي انقلاب 1357 چنان ظرافت به خرج دادند تيترهاي «شاه رفت» و «امام آمد» به عنوان ماندگارترين تيترها به تاريخ مطبوعات ايران راه پيدا كردند. اهميت استخراج تيتر مبحثي شد كه مرحوم حسين قندي را به مرد تيترهاي ايران يا سلطان تيتر مطبوعات ايران لقب داد و او به همين دليل صاحب سبك خاصي در مطبوعات شد. اينك دو كلمههايي با فونت درشت در صفحه اول روزنامهاي جاي ميگيرند كه نگراني درباره آينده تيترزني در مطبوعات و چشمانداز زبان و ادبيات فارسي را عميقتر كرده است.
يكي از روزنامههاي منتسب به نواصولگرايان مدتي است سعي در به كاربردن تيترهاي دوكلمهاي با مفاهيم خاص دارد اما پيشتر وقتي به اين شيوه استخراج تيتر خرده گرفته شد، سردبير و مسوولان اين كار، آن را هنر خود در ساخت تيتر عنوان كردند. جالب اينجاست كه سردبير پيشين يكي از روزنامههاي قديمي اصولگرايان كه علاقهاي به اظهارنظر درباره عملكرد روزنامه وطنامروز نداشت،گفت: «مگر انتظار ديگري از اين روزنامه داشتهايد؟» فارغ از آنكه اين شيوه تيترزني به خدمت چه هدفي قرار گرفته است، نكته قابل تامل اثر آن در حرفه روزنامهنگاري و نقشش در آسيب به زبان و ادبيات فارسي است. شايد وقتي اين روزنامه از تيتر «خبر مرگش» استفاده كرد،تاثير اين كار بر مقوله «منافع ملي» بيش از هر چيز مورد توجه قرار گرفت. اينك و با انتشار تيتر «ظريف ترامپيد» علاوه بر موضوع نقش اين تيترها بر مقوله «منافع ملي» اين پرسش مطرح است كه آيا رسانه در قبال زبان و ادبيات فارسي كه زبان رسمي كشور است، مسووليتي ندارد؟ با اين حال همچنان اساتيد روزنامهنگاري ترجيح دادهاند كه در قبال اين شيوه رفتاري در سردبيري و مديريت روزنامه وطنامروز ابراز نظر نكنند. عباس عبدي، روزنامهنگار و رييس هيات مديره انجمن صنفي روزنامهنگاران استان تهران نيز اظهارنظر درباره اثر اين تيتر بر زبان و ادبيات فارسي را به متخصصان اين حوزه سپرد و در عين حال در تحليل اين رفتار روزنامه وطنامروز گفت: تيتر «ظريف ترامپيد» و تيترهاي مشابه آن را ميتوان از منظر زبان فارسي و اصول حرفهاي ژورناليستي بررسي كرد و بد نيست كه كارشناسان و صاحبنظران در اين موضوع ابراز نظر كنند اما آنچه اكنون در ارتباط با اين تيتر حائز اهميت است، بحث زبانشناختي نيست. اين تيتر تنها حاكي از يك امر است: خشم از راي نياوردن ترامپ. اين تيتر نشان ميدهد كه آرزوي عدهاي براي رايآوردن ترامپ بر باد رفته است و آنها حالا نعل وارونه ميزنند و به اين شكل خواسته نامشروع و قبيح خود را وارونه جلوه ميدهند. اينها همانهايي هستند كه شب و روز دعا ميكردند تا ترامپ راي بياورد تا نانشان در روغن باشد اما چنين نشد.
عبدي همچنين درباره واكنش به اين رفتار روزنامه ياد شده، افزود: اما آنچه اين تيتر را تاسفبار ميكند، تبعيض ساختاري پنهان در پشت آن است. اين تيتر نشان ميدهد افرادي هستند كه ميتوانند عليه هر كسي، هر چيزي را كه ميخواهند بگويند و بنويسند، اما نه ميتوان از آنها سوال و نه شكايت موثري كرد. در مقابل، اگر ماجرا برعكس باشد و عليه عده معدودي در جناح مقابل نكتهاي گفته شود، مثلا گفته شود كه اسبشان يابوست، شكايتها به صف و صلابهكشي آغاز ميشود. اين تبعيض مهمترين نكته اين تيتر است. سعيد خطيبزاده، سخنگوي وزارت امور خارجه نيز كه از ايسنا بازديد ميكرده در پاسخ به پرسش اين خبرگزاري درباره تيتر «ظريف ترامپيد» تحليل اين رفتار را به اهالي رسانه سپرده و گفته است: بايد از اهالي رسانه پرسيد و آنها بهترين افرادي هستند كه بگويند اين چه سبك روزنامهنگاري است كه از چنين ادبيات سخيف و مهملي در آن استفاده شده و آيا حتي پايينترين استاندارهاي رسانهاي در اين تيتر هتاكانه رعايت شده است؟ او اين شيوه رفتاري را سوءاستفاده از رسانه در راستاي لمپنيسم توصيف كرد و افزوده است: قلم جايگاه سوگند پروردگار است كه متاسفانه برخي اينچنين در خدمت مقاصد دون سياسي خود استفاده ميكنند. اين اقدامات تفرقهافكنانه و وحدتشكنانه است. در عين حال انتقاد از رفتار روزنامه وطنامروز در استخراج تيترش در فضاي توييتر واكنشهايي هم
در پي داشت. از جمله محمد آقازاده، روزنامهنگار پيشكسوت در توييترش نوشت:«روزنامهنگاران اصلاحطلب به جاي مبارزه با سانسور و بسط آزادي نقد از دستگاه قضايي ميخواهند چون يك روزنامه از ظريف انتقاد كرده با آن برخورد كنند و اگر اين مساله انجام شود فردا انتقاد هركس ممنوع ميشود. با اين روزنامهنگاران خواهان سانسور، چرا رسانهها نميرند؟» او البته در جايي ديگر در واكنش به اين تيتر در توييتر نوشت:«تيتر عليه ظريف بيش از آنكه توهين باشد، بيمعناست و تصرف غلط در زبان است، ظريف ترامپيد، اين يد اضافه با هر معنايش در دهخدا معنا نميدهد و بيشتر خود افشاگري روزنامه است.» شايد همين موضوع يك رسانه واژهاي بيمعنا را وارد ادبيات رسمي ميكند،پرسش اصلي است كه بايد از اهالي رسانه پرسيد.كساني كه براي گرفتن امتياز روزنامه هيچ الزامي به زبان و ادبيات فارسي ندارند.گرچه گرفتن مجوز روزنامه حتي نيازمند دانستن قانون مطبوعات نيست، اما اين قانون نيز هيچ اشارهاي به اهميت توجه رسانه به زبان و ادبيات فارسي نكرده است.
اگر قانون مطبوعات را مرور كنيد، در ماده 2 آن وقتي به توصيف رسالت مطبوعات اشاره شده هيچ تاكيد بر اهميت دادن به زبان فارسي نشده است. بنابراين وطنامروز عملا كاري خلاف قانون نكرده است! گويي مطبوعات اجازه دارند واژههاي بيمعنا و نامربوط بسازند و آن را با رسمالخط رسمي كشور وارد ادبيات رسمي كنند. اينجا اين پرسش مطرح ميشود كه پس آن بودجه قابلتوجهي كه فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي براي 3 وظيفه خود ميگيرد چه كاربردي دارد؟ براساس آنچه در وظايف اين فرهنگستان قيد شده «برنامهريزي و مديريت واژههاي بيگانه وارد شده به زبان فارسي و همسنگيابي براي آنها»، «كمك به استانداردسازي مفهومها و اصطلاحات» و «سازماندهي وضعيت واژگان بيگانه در گستره زبان فارسي و مصوب كردن فارسي آنها» از جمله كاركردهايي است كه براي آن بودجه دريافت ميكنند. اينجا نيز وظيفهاي در مراقبت از زبان فارسي ديده نميشود. جالبتر آنكه در قانون اساسي نيز هيچ اشارهاي به آنچه ميتواند موجب تخريب زبان و ادبيات فارسي شود نشده است. در اصل پانزدهم قانوني اساسي آمده است: «زبان و خط رسمي و مشترك مردم ايران فارسي است. اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي بايد با اين زبان وخط باشد ولي استفاده از زبانهاي محلي و قومي در مطبوعات و رسانههاي گروهي و تدريس ادبيات آنها در مدارس در كنار زبان فارسي آزاد است.»
حال اگر به رسالتي كه مطبوعات در نظام جمهوري اسلامي برعهده دارد و در ماده دوم قانون مطبوعات به آن اشاره شده توجه كنيم، ميبينيم هيچ نقشي براي مطبوعات در توجه دادن به زبان رسمي كشور نشده است. بندهاي اين ماده از قانون مطبوعات اين موارد را برشمرده است:«الف - روشن كردن افكار عمومي و بالا بردن سطح معلومات و دانش مردم در يك يا چند زمينه مورد اشاره در ماده 1. ب - پيشبرد اهدافي كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي بيان شده است. ج - تلاش براي نفي مرزبنديهاي كاذب و تفرقهانگيز و قرار ندادن اقشار مختلف جامعه در مقابل يكديگر مانند دستهبندي مردم براساس نژاد، زبان، رسوم، سنن محلي و... د - مبارزه با مظاهر فرهنگ استعماري(اسراف، تبذير، لغو، تجملپرستي، اشاعه فحشاء و...) و ترويج و تبليغ فرهنگ اصيل اسلامي و گسترشفضايل اخلاقي. هـ- حفظ و تحكيم سياست نه شرقي و نه غربي.»
اين پرسش كه چرا يك رسانه رسمي با رسمالخط رسمي كشور اقدام به ساخت واژگان بيمعنا ميكند درحالي مطرح است كه برخي كاربران توييتر-كه به نظر ميرسد همسو با سازندگان تيتر روزنامه وطنامروز بودهاند- سعي در عاديسازي آن در توييتر با هشتگسازي آن كردند و به وزير امور خارجه كشور و مقوله مذاكره را مورد هجو و توهين قرار دادند.
تذكر حرفهاي و اخلاقي به روزنامهاي خاص
بهروز بهزادي
هر وسيلهاي را بهر كاري ساختهاند؛ ماشين براي حمل و نقل است ولي معدود افرادي از آن براي آدمكشي هم استفاده ميكنند. ديده شده است فردي از رفتار كس ديگري عصباني شده است، پا را روي پدال گاز گذاشته و او را كشته است. پروندههاي اينچنيني در دادگاهها وجود داشته و شايد همين امروز هم وجود داشته باشد.روزنامه، مجله، سايت، خبرگزاري و... را هم بهر خبررساني، تجزيه و تحليل مسائل روز و چنانكه دانم و داني ساختهاند. حالا اگر مثل آن رانندهاي كه با ماشين آدم زير ميگيرد خداي ناكرده من روزنامهنگار بيايم و تيتر اول روزنامه را به يك دشنام چارواداري اختصاص دهم و دل خودم را خنك كنم كه پشت رقيب را به خاك رساندم به من چه بايد بگويند؟برادر من، خواهر من ما براي روزنامهنگاري قلم به دست ميگيريم، اگر ماشين در مثال اولي مقدس نيست، قلم كه مقدس است هم در مذهب و هم در عرف و هم در سنت. تقدس قلم به حدي است كه خداوند رحمان در قرآن كريم سورهاي به نام قلم آورده است و در همان جا به قلم و آنچه مينويسد سوگند ميخورد. در بحث حرفهاي نيز ما اخلاق حرفهاي روزنامهنگاري داريم. اين اخلاق در بحث احترام به حقوق فردي و حفظ حريم خصوصي افراد به منع تهمت و افترا، توهين و مخدوش كردن شهرت افراد به عنوان بخش لاينفك از معيارهاي حرفهاي اشاره كرده و روزنامهنگار بايد هميشه به وجدان حرفهاي خود مراجعه كند.پس بياييد بپذيريم آنچه را مذهب و اخلاق و حرفه نهي كردهاند در سرلوحه كار خود قرار دهيم و حتي اگر روش و منش كسي باعث آزار ميشود با واژگاني كه عرف جامعه و معيار حرفه روزنامهنگاري اجازه ميدهد با او سخن بگوييم. اين يادداشت را يك سفارش حرفهاي از سوي يك همكار تلقي كنيد و بپذيريم كه با نوع چينش و نگارش تيتر و عكس نبايد كسي را ترور شخصيت كنيم.