نتيجه آزار مردم!
مرتضي ميرحسيني
سال 413 خورشيدي در چنين روزي مسعود غزنوي پيشاپيش سپاهي بزرگ راهي گرگان شد، براي تنبيه امير آنجا كه مدتي بود از پرداخت ماليات مقرر طفره ميرفت. آن زمان غزنويان هم با مجموعهاي از مشكلات داخلي درگير بودند و هم براي حفظ خراسان با سلجوقيان ميجنگيدند. از اينرو چند نفر از وزيران و مشاوران مسعود به او ميگفتند بهتر است در خراسان بماند و به جاي مشغول شدن به كار فرعي و كماهميت (تنبيه امير گرگان) به مسائل اصلي و اولويتها بپردازد. اما مسعود حرفهاي مشاورانش را ناديده گرفت و به گرگان رفت. بيهقي مورخ هم در اين سفر جنگي همراهش بود. او مينويسد كه امير در ورود به آن نواحي دستور داد كسي با مردم بدرفتاري نكند، اما بعد – به اشاره خودش – سپاهيانش در مسير پيشروي، خانههاي مردم را غارت كردند و اعتراض و مقاومت اهالي را هم با زور و خشونت پاسخ دادند. به آمل كه رسيدند خبر آمد امير گرگان گريخته است. مسعود بيرون شهر اردو زد. ماليات اهالي را بخشيد و دوباره به دستور خود بدرفتاري نكردن با مردم را تكرار كرد.
اما بعد در حال مستي به يكي از دبيرانش گفت مبلغ باج طبرستان را تعيين كند و هرچه زودتر سهم آمليها از اين عدد را از آنان بگيرد. بزرگان شهر براي ملاقات با مسعود و به اميد تغيير نظرش به اردو آمدند و از مشكلات اقتصادي و فقر اهالي - و ناتواني در پرداخت باج - گفتند. اما فايدهاي نداشت و تصميم مسعود تغيير نكرد. به بيهقي گفت: «امروز بازگردند و فردا پخته بازآيند كه اين مال سخت زود ميبايد كه حاصل شود تا اينجا دير نمانيم.» اما آمليها برنگشتند و باج تعيينشده را نپرداختند. سربازان مسعود هم - به دستور او - به شهر سرازير شدند و به خانههاي مردم هجوم بردند و همهچيز را تباه كردند. سپاهيان غزنوي 4 روز در شهر ماندند و بسيار بيشتر از آن باج تعيينشده، دار و ندار مردم را غارت كردند. بعد از آن به گرگان رفتند و چند روزي هم آنجا ماندند. مسعود از ماجراي آمل پشيمان و ناراحت بود. به يكي از وزيرانش گفت: «اين چه بود كه ما كرديم؟... فايدهاي حاصل نيامد و چيزي به لشكر نرسيد و شنودم كه رعاياي آن نواحي ماليده شدند.»
وزير هم پاسخ داد: «خواجه و ديگر بندگان ميگفتند، اما بر راي عالي ممكن نبود بيش از آن اعتراض كردن كه صورتي ديگر ميبست.» سپس اضافه كرد زماني كه اين ناحيه را خالي كنيم و به خراسان برگرديم، امير گرگان ميآيد و مردمي را كه از ما ستم و آزار ديدهاند ضد ما ميشوراند. دو سه روز بعد از اين صحبتها، خبر رسيد كه سلجوقيان از مرزهاي خراسان گذشتهاند، چند شهر را در اختيار دارند و برخي اميران محلي هم با آنان همكاري ميكنند؛ «اينك نتيجه شدن آمل!» جولي اسكات ميثمي در كتاب تاريخنگاري فارسي مينويسد كه اين روايت بيهقي جنبهاي اخلاقي هم دارد كه «فرمانرواي خردمند بايد سپاهيانش را از آزار مردم بازدارد. وضع پادشاهي كه هنگام خوشگذراني مصالح مُلك را ناديده ميگيرد عرفا نشانه سقوط قريبالوقوع او يا آن سلسله است».