تعداد آنها انگشتشمار است، تعداد آنها كه از زمان تحصيل در دهههاي نخست شكلگيري دانشكده هنرهاي زيبا تاكنون در عرصه عمل فعال باقي مانده باشند، انگشتشمارتر. «گيتي اعتماد» يكي از فارغالتحصيلان نخستين دانشكده معماري در ايران است كه در بازخواني تاريخ حضور زنان در عرصه معماري چندان به جداكردن زنان و مردان در عرصه نگاه خوشبينانهاي ندارد. گيتي اعتماد، متولد 1322 در شيراز، يكي از پركارترين شهرسازان زن ايران است كه از زمان تحصيل رشته معماري در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران فعاليت حرفهاي خود را آغاز كرد. گرچه آغاز راه او در دانشكده از دل رشته معماري گذشت، اما مسير حرفهاي او با كار در دفتر فني وزارت كشور در دهه 40 و گذراندن دوره دكترا در رشته شهرسازي در دانشگاه تهران و دانشگاه لندن بيشتر در حوزه شهرسازي متمركز ماند. گيتي اعتماد حالا مدير عامل مهندسان مشاور طرح و معماري است، تدريس در دانشگاه شيراز در دهه 40 و تدريس در دانشگاه ملي در دهه 50، تاليف كتاب شهرنشيني در ايران و تاليف و ترجمه دهها مقاله در حوزه شهرسازي تنها بخشي از دههها فعاليت حرفهاي اوست. پيش از اين گيتي اعتماد در گفتوگوهاي متعددي به فعاليتهاي خود در حوزه شهرسازي پرداخته است. اين گفتوگو اما نگاهي مستندنگارانه به حضور زنان در عرصه آكادميك و عمل معماري در نخستين دهههاي شكلگيري اين رشته در ايران است. رشتهاي كه اين شهرساز و معمار در گفتوگو با «اعتماد» خود را از نسل نخست زنان آن نميداند و فراتر از آن، جدا كردن زنان و مردان را در عرصه عمل درستي نميداند. شرح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
لطفا از سابقه تحصيل خود در رشته معماري بگوييد. شما جزو كدام دوره ورودي معماري بوديد؟ در چه سالي و با چه انگيزهاي وارد رشته معماري شديد.
من در سال 1340، پس از گرفتن ديپلم رياضي از مدرسه بهشت آيين اصفهان، به تهران آمدم و در كنكور شركت كردم. در آن زمان كنكور هنوز سراسري نشده بود و من در حدود 10 كنكور دانشكدهها و رشتههاي مختلف شركت كردم كه در همه آنها با رتبه نسبتا بالا قبول شدم. از جمله رشته رياضي دانشكده علوم دانشگاه تهران كه در اين رشته نفر دوم شدم و در دانشكده فني دانشگاه تهران نفر بيست و دوم شدم. اما از اول قصدم تحصيل در رشته معماري در دانشكده هنرهاي زيبا بود، چون هم به رياضيات و هم به نقاشي علاقه زيادي داشتم و به توصيه يكي از نزديكانم فكر كردم معماري رشته مناسبي است. بعد از چند هفته كه در دانشكده فني، رشته راه و ساختمان، مشغول به تحصيل بودم، بالاخره نتيجه كنكور دانشكده هنرهاي زيبا را دادند و من با خوشحالي پرونده تحصيلي خودم را از دانشكده فني گرفتم. خيليها آن زمان دلخور بودند كه كسي دانشكده به قول آنها، هنرها را به دانشكده فني ترجيح بدهد زيرا در آن سالها كه هنوز دانشگاه صنعتي شريف (آريامهر سابق) تاسيس نشده بود، مهمترين دانشكده فني در ايران، دانشكده فني دانشگاه تهران بود. من پس از گرفتن پروندهام با عجله در دانشكده هنرهاي زيبا ثبت نام كردم و در آنجا خيلي مورد استقبال قرار گرفتم كه دانشكده هنرها را به همه ترجيح دادهام.
احيانا در زمان تحصيل خود اطلاع داشتيد كه نخستين نسل فارغالتحصيلان زن در رشته معماري در ايران چه كساني هستند و به چه فعاليتي مشغول هستند؟
زنان يا دختران دانشجو سالهاي قبل از ما بعضي ازدواج كرده بودند و بچهدار شده بودند و اغلب دانشكده را نيمهتمام رها كرده بودند. يا بعضي بعد از سالها براي گذراندن پروژه ديپلم ميآمدند كه برايشان دشوار بود. من هم همان سال ورود به دانشكده ازدواج كرده بودم و تصميم گرفتم دانشكده را سريع و قبل از بچهدار شدن تمام كنم. بالاخره دوره فوقليسانس پيوسته را طي مدت 5 سال تمام كردم كه تقريبا اين مدت زمان بيسابقه يا لااقل كمسابقه بود. دانشجويان عموما دوره فوقليسانس پيوسته را بهطور متوسط 7 سال تا 9 سال تمام ميكردند. خانمهاي فارغالتحصيل قبلي اغلب با همسران خود (كه معمار بودند) كار ميكردند يا اصلا كار نميكردند و درگير خانه و بچه شده بودند.
منابع دست اول درمورد تاريخ حضور زنان در عرصه معماري در ايران بسيار اندك است. گرچه نخستينها را تاريخ به خاطر ميسپارد اما از زناني كه براي نخستينبار در ايران به عرصه معماري وارد شدند اطلاعات كمي موجود است. با اين تفاسير آيا شما خود را در زمره نسل نخست زنان معمار در ايران ميدانيد و آيا فكر ميكنيد اطلاق واژه نسل به نخستين فارغالتحصيلان زن در رشته معماري و زنان معمار ايران درست است؟
من خودم را از نسل اول نميدانم چون دانشكده هنرهاي زيبا سال ۱۳۱۷ تاسيس شد و تا سال ۱۳۴۰ كه من وارد دانشكده شدم، ۲۳ سال گذشته بود و تعدادي از زنان از آنجا فارغالتحصيل شده بودند.
فضاي آموزش معماري و حضور زنان در اين حيطه را در پيش از انقلاب چطور ميبينيد؟ اين فضا در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران به چه شكلي بود؟ احيانا حضور زنان در اين فضاي مردانه با چالش روبهرو ميشد؟
من هرگز نه هنگام تحصيل در دانشكده هنرهاي زيبا و نه در فضاي كار- كه خوشبختانه همه حوزهها را در بخش دولتي، خصوصي، دانشگاه و مهندسين مشاور تجربه كردم- از اينكه زن بودم احساس ناراحتي يا عدم پذيرش از سوي جامعه يا كارفرما نكردم و در مواردي كاملا برعكس بود! مثلا در زمان تحصيل در دانشكده از سال دوم آتليههاي معماري به دو گروه تقسيم ميشدند، گروههاي فروغي سابق و اعتصام- ميرفندرسكي آندرف. من تنها زن آن آتليه بودم، چون بقيه به آتليه دوم، آندرف رفتند. از اين رو بسيار مورد محبت و حمايت همه بچههاي آتليه بودم. اولين تجربه كاري من به صورت پارهوقت در دفتر فني خود دانشكده بود زيرا اين دفتر داخل دانشكده قرار داشت و بعد به دعوت دكتر اعتصام در دفتر ايشان، شركت امكو، مشغول شدم و از همان اول- با آنكه هنوز پاياننامهام را دفاع نكرده بودم- به عنوان مسوول دفتر فني كار ميكردم. البته فقط در يك مورد براي يك معمار سنتي كمي ثقيل بود كه مسوول دفتر فني، يك زن خيلي جوان باشد و به او بگويد كه چه كار كند و چه كار نكند. من آن زمان حدود 22 سال داشتم. او البته كمكم اين مساله را پذيرفت و به آن عادت كرد و به غير از آن هرگز چنين تجربهاي نداشتم.
از همدانشگاهيهاي شما چند نفر زن بودند و چند نفر از آنها مانند شما وارد حرفه معماري و شهرسازي شدند؟
از 7 نفر همدورهايهاي من يكي در شهرداري مشغول به كار شد، دو نفر با همسران خود دفتر مشترك داشتند و به خوبي موفق بودند، دو نفر مهاجرت كردند و يكي را ميدانم كه در اين رشته ادامه نداد. از بقيه خبر ندارم.
شما زماني كه به عنوان معمار و شهرساز مشغول به فعاليت شديد، احيانا وضعيت حضور زنان در دفاتر معماري و شهرسازي را چگونه ارزيابي ميكرديد؟ براي مثال آيا زنان معمار گرايشي داشتند كه مشغول پروژههاي خاصي باشند؟ يا مثلا پژوهش را به كار حرفهاي ترجيح بدهند؟
اصولا اين جدا كردن زنان و مردان در حرفه را زياد نميپسندم و تا حدي كاذب ميدانم. زنان هم مثل مردان سليقههاي مختلف يا فرصتها، هدفها و مشكلات مختلفي دارند. درست نيست كه همه را در يك ويژگي طبقهبندي كنيم. البته درگيري زنان در خانه ممكن است گاهي مانع كار شود يا مثلا سفرهاي كاري كه براي زنان بچهدار مشكل است. اما هرگز بچهدارشدن هم نتوانست كارم را متوقف كند. البته همسرم در اين ميان بسيار كمك حال بود. مثلا با او و ماشين خودمان با يك بچه چند ماهه و پرستارش يك سفر كاري به سنندج و اطراف آن كرديم. يا بعدها كه بچهها كمي بزرگتر شدند، گاه بچهها را در خانه نزد او و پرستارشان ميگذاشتم و سفرهاي كاري را انجام ميدادم. من خودم در كنار كار حرفهاي، بسيار علاقهمند به كار تحقيق بودم و كارهايي در اين زمينه انجام دادم كه بعضي چاپ شدهاند. تعدادي از خانمها هم در اين زمينه ميشناسم كه به كار تحقيق علاقهمند بودند، اما اين مربوط به مرد و زن بودن نيست.
فكر ميكنيد زنان معمار در ايران، چه پيش و چه پس از انقلاب دستاورد خاص يا گرايش خاصي را دنبال كردهاند؟ آيا ميتوان نوآوري فكري يا عملي خاصي را صرفا به حضور زنان به عنوان معمار در عرصه اطلاق كرد؟
خير، همانطور كه اشاره كردم، زنان هم مانند مردان ويژگيها و سليقههاي مختلفي دارند در زمينههاي مختلف كار كردهاند و دستاوردهاي مختلفي داشتهاند، باز از خودم ميگويم كه بيشتر از سليقه و خواستهام اطلاع دارم، من به كارهاي تحقيقاتي، كارهاي اجتماعي، آشنايي با اقشار مختلف مردم، نيازها و ويژگيها، مشكلات و توانهاي مردم بسيار علاقهمندم و خوشحالم كه رشته شهرسازي را انتخاب كردم كه اين امكان را حين تماس و مطالعه مردم از گروههاي مختلف به من ميدهد.
پيش از انقلاب در كنگره رامسر معماران زن مطرح جهاني به ايران سفر كردند و يكي از نخستين گردهمآيي زنان معمار در جهان شكل گرفت. فكر ميكنيد زنان معمار ايراني توانستند از اين كنگره بهره بگيرند؟
من خودم در آن كنگره حضور داشتم، بله سمينار جالبي بود. ديدن مثلا جين آندرو كه يك مهندس مشاور معروف در انگلستان برايم جالب بود. اما من اصولا از اين جدايي زنان و مردان، سمينار زنان و سمينار مردان زياد راضي نيستيم. به نظرم كمي حمايت اضافي است و برعكس تصور همه كه اينچنين كارهايي ارزش دادن به زنان است، به نظر من چنين نيست.
با مطالعه آثار برخي از معماران زن مثل نوشين احسان ميتوان اقلا در ساحت پلان و فرم شاهد تلاش براي تلفيق نشانهها يا نمادهايي از معماري گذشته ايران در دل جريان معماري مدرن ايران بود. آيا فكر ميكنيد پيش از انقلاب زنان معمار در خط و عمل استقلال فكري داشتند يا متاثر از همكاران يا همسران مرد خود به سبكهاي مختلف اقبال نشان ميدادند؟
نميتوان همه را يكسان و در يك گروه گنجاند. زناني بودند كه در سايه همسران خود قرار داشتند و البته اين بستگي به ويژگيهاي همسر آنها، اينكه چقدر مردسالار و خودخواه باشند، داشت. البته همه زنان هم مانند من همسرانشان معمار نبودند.
حالا كمتر از يكصد سال از حضور زنان در عرصه معماري در ايران ميگذرد، فكر ميكنيد در حال حاضر زنان معمار ايران در كجاي تاريخ معماري هزاران ساله ايران ايستادهاند؟
جواب اين سوال نياز به يك كار تحقيقاتي بسيار گسترده دارد. مسلم است كه در طول تاريخ ايران، قرنهايي بودهاند كه در آنها اغلب زنان كوچكترين امكانات آموزشي نداشتند. مثل مادربزرگ من، او با آنكه خانواده نسبتا مرفهي داشت، فقط خواندن ميدانست و ميگفت در زمان نوجواني او، نوشتن براي زنان ممنوع بود، چون فكر ميكردند كه با نوشتن زنان ميتوانند با مردان غريبه ارتباط مكاتبهاي پيدا كنند. البته در اين محدوديتها شاهد حضور زناني مثل قرهالعين بوديم و در مشروطه نيز زنان بسياري بودند كه مبارزه و فعاليت ميكردند و تقريبا نامي از آنها در تاريخ مشروطه به چشم نميخورد. حالا هم به نظرم زنان موفقي هم در ايران و هم خارج از ايران داريم كه با موفقيت فعاليت ميكنند.
پيش از انقلاب كدام رويكرد را در معماري ايران قالب ميدانستيد؟ كاركرد بنا يا تلاش براي احياي گوشههايي از معماري گذشته ايران؟
نميتوان گفت يكي از اين دو غالب بودند، شايد بگوييم هيچكدام غالب نبودند. در بعضي كارها مانند كارهاي كامران ديبا، كاربرد فضاها با عناصر معماري ايران را ميديديم كه نمونه آن را ميتوان شوشتر نو، اثر كامران ديبا و مهمانسراي فارس، اثر كيوان خسرواني ديد؛ اما در بعضي موارد كاربرد معماري مدرن اروپايي و توجه به عملكرد ارجح بود.
بزرگترين چالش معماري و معماران امروز ايران را در چه ميدانيد؟ آيا به نظر شما معماري امروز ايران صرفا تكرار ايدهها و انديشههاي خارجي است يا ريشههايي از شكلگيري جريان جديد يا حتي سبك را در آن ملاحظه ميكنيد؟
امروز كه معماري ايران ملغمهاي نگفتني است. از معماري به اصطلاح سبك رومي، كه توسط عدهاي نوكيسه و معماران نوكيسهتر رواج يافته است تا برجهاي آلومينيوم و شيشهاي. البته در اين ميان معماران متعهد و خوبي هم هستند كه هم به اقليم و مصالح مناسب بومي و هم به موضوع محيطزيست و زيبايي ميانديشند و هم به هماهنگي در عناصري كه به كار ميبرند، اما متاسفانه تعداد آنها كم و كارفرماي متقاضي اينچنين معماري كمتر است.
گروه اجتماعي | روزنامه اعتماد از ابتداي پاييز گذشته گفتوگوهايي را طراحي و انجام داد كه در آن بتوانيم «اولين» زنها در معماري به ويژه معماري مدرن يا معماري در دوره معاصر را مرور كنيم. «نيلوفر رسولي» كه اين موضوع را پيگيري ميكند در مقدمه نخستين گفتوگويي كه در اين زمينه منتشر كرد، نوشت: «اولينها» را عموما تاريخ فراموش نميكند، اما صفحههاي مجازي و حقيقي تاريخ معماري معاصر ما از ياد و نام «اولين» نسل زنان معمار خالي است. صرفا نگاهي به صفحه ويكيپدياي فارسي با رده زنان معمار اهل ايران نشان ميدهد كه اين نسل چگونه به باد فراموشي گرفته شدهاند. غبار فراموشي در وضعيتي بر آثار نسل نخست زنان معمار ايران فرو ريخته است كه معماري كردن زنان در تاريخ معماري ايران عملا امري اگر نگوييم بيسابقه بسيار كمسابقه بود. كمتر از 10 سال پيش عرصهاي كه عمدتا در يد مردان بود با چرخشي فرصت را به زنان نيز ميدهد. نكتار آندروف پاپازيان را نخستين زن معمار معاصر ايران ميدانند. حالا سومين گفتوگو در اين زمينه را پيشرو داريد با يكي از نخستين زنان معمار؛ گيتي اعتماد.