چكهاي خياباني محصول
نظام آموزشي ناكارآمد هستند!
حسين ثقفي
بيشك رويدادهاي منفي اجتماعي براي اينكه تكرار نشوند نيازمند جراحي و ريشهيابي هستند تا آنكه از تسريشان خودداري شود و با درك آسيبشناسي زمينه تفاهم و درك بيشتري در جامعه فراهم گردد. در موضوع چكزدگي نماينده مجلس بر صورت سرباز وظيفه نيروي انتظامي و انكار او با وجود شاهدان عيني صحنه ميتوان به يافتههاي علمي مختلفي دست يافت. به هر حال اين نماينده محصول يك نظام تعليم و تربيت است كه به او رسم زندگي جمعي را آموزش نداده است. در اين رويداد، توهين و دروغ خود را به نمايش گذاشتند و ميدانيم سرآغاز هر توهيني، عدم درك و شناخت «گفتوگو» است. بيترديد كسي كه نياموخته است كه با گفتوگو به نتيجه برسد، راه ديگري را ميپيمايد كه زور و قلدري است. و اما دروغ جايي خود را نشان ميدهد كه فرد خود را در پهناي واقعيت، عريان ميبيند و براي حفظ شأن خودساخته خود ميكوشد تا با رويآوري به كذب از مخمصهاي كه گرفتارش شده است، رها شود. باري، در نظام تعليم و تربيت كه غالبا بر محفوظات ديكتهاي استوار است، يادگيرنده با فرآيند حل مساله آشنا نميشود و همين باعث ميگردد كه شخصيت اجتماعي او رشدي نحيف داشته باشد و بيشتر نباتي باشد تا برمبناي تقويت شاخصههاي شخصيتي. مشكل بزرگ تعليم و تربيت در ايران اين است كه در آموزش و تربيت، فرد را براي زندگي جمعي آماده نميكند بلكه از او ميخواهد يادگيري فردي مبتني بر لحظه را پيشه كند و با قرار دادنش در فضاي رقابت برتربينانه، به طور پنهان سبب تقويت خودمحوري، خشونت، عصبيت، جاهطلبي، زورگويي، رشوهگيري و تقلب در او ميشود كه نهايتا در بزرگسالي اين عقدههاي خفته و فروخورده هر جا مجالي براي بروز پيدا كنند خود را نشان ميدهند. بنابراين به نظر ميرسد بايد به تربيت دانشآموزان در مدارس بيشتر توجه شود. نبايد محيط مدرسه، همچون فريزر، سرد و بيروح باشد و تنها عامل ارتقا به پايه تحصيلي يادگيرنده، مسائل آموزشي باشد. در تدريسها بهتر است تلفيقي از روشها به كار برود و معلم هميشه گوشه چشمي به تعاون و تعامل و گفتوگو در فرآيند ياددهي-يادگيري داشته باشد. فضاي رقابت جاي خود را به عرصه تفاهم بدهد و فراگيران بدانند كه بهترين راه تعامل با يكديگر از مسير قانون و گفتوگو ميگذرد. يقين داشته باشيد كه عامل بيشتر افسارگسيختگيهاي فرد در پهنه اجتماعي حاصل تربيت نادرست است كه مدرسه نقش تعيينكنندهاي در آن دارد. هر چند اين شيوه در كلاسهاي ۴۰ نفري به سختي ميتواند پياده شود و از سويي نهاد وزارت نيز كوششي وكششي براي ايجاد چنين رويهاي ندارد، وليكن به شدت جامعه بدان نيازمند است، چراكه نسل آينده به شدت عصبي و پرتنش بار خواهند آمد. اميد است چنين اتفاقات دردناكي سبب بيداري برنامهريزان آموزشي و تربيتي شود و با شتاب از شيوههاي مندرس گذشته گذر كنند و به سمت آموزشهاي نوين در مدارس و تغيير محتواي درسي روي بياورند. والا جز اين باشد و با همين متد، هر دانشآموز، گرگي براي ديگري خواهد شد و خصايل ناب انساني و اجتماعي از بين مردم رخت بر خواهند بست و آنچه نمود خواهد داشت تفرعن و عقدهگشايي خواهد بود.