ريشههاي يك تبليغ ضدملي
عباس عبدي
ماجراي يكي از بازيگران تلويزيون كه پيشخريد مسكن در دوبي را تبليغ ميكرد ولي در مقام بازيگري، بيشتر در نقش شهيد و افرادي كه معرف ارزشهاي رسمي حاضر ميشد، ابعاد بزرگي پيدا كرد. هر چند او به سرعت عذرخواهي كرد ولي اين رويداد وجود چند نكته مهم را برجسته كرد و نشان داد كه توجه به آنها اهميت بيشتري از اصل اين ماجرا دارد.
1- ادعا شده كه تاكنون 150 نفر چنين تبليغي را انجام دادهاند كه همه آنها چهرههاي هنري و ورزشي و به اصطلاح سلبريتي هستند. ظاهرا مشاوران سرمايهگذاري يا اقتصاددانان در اين تبليغات حضور چنداني ندارند، در حالي كه تبليغ براي سرمايهگذاري متفاوت از تبليغ براي خريد كالاي مصرفي است. مثل اين است كه براي گرفتن نسخه درمان، نزد سلبريتي يا رمال برويم! اينها ميتوانند بگويند كه مثلا فلان شامپو را مصرف كنيم، ولي نميتوانند بگويند كه مردم برويد در فلانجا سرمايهگذاري كنيد!! تازه در مورد مصرف شامپو هم پول تبليغ آن را ميگيرند و شامپوي ديگري ميخرند و مصرف ميكنند!! به نظرم ميتوان آنان را به علت تبليغ يك فرآيند غيرواقعي و شايد زيانبار و كلاهبرداري به پاسخگويي رسمي كشاند تا توضيح دهند كه چرا به موضوعي وارد شدهاند كه صلاحيت حرفهاي ندارند.
2- عذرخواهي فرد مزبور حتما خوب است، ولي پرسش اساسي اين است كه چگونه او كه بازيگر نقشهاي ارزشهاي رسمي است از ابتدا متوجه قبح چنين تبليغي نبوده است؟ اين افراد و اطرافيان و مشاوران آنان در چه فضايي تنفس ميكنند كه هيچكس زشتي چنين اقدامي را به آنان متذكر نشده است؟ اين فضاي عمومي، همچنان وجود دارد و بدون حل آن مسالهاي حل نميشود.
3- واقعيت اين است كه مهمتر از اصل تبليغات مذكور، گرايش موجود در خروج سرمايه از كشور است. آن هم كشوري كه رشد اقتصادي منفي دارد و بيش از هر زماني نيازمند سرمايهگذاري است. درحالي كه بهشدت نيازمند سرمايهگذاري خارجي است، سرمايههاي داخلي آن به راحتي دراختيار شركتهاي خارجي قرار ميگيرند و در برخي از موارد هم سوخت شدهاند، مثل آن دسته از سرمايهگذاريهايي كه با بحران اقتصادي 2008 مواجه شدند. همانطور كه آب به طور طبيعي در مسير سرازيري حركت ميكند، سرمايه نيز به جايي ميرود كه امنيت و سود بيشتري داشته باشد. براي اصلاح اقتصاد كشور بايد اين دو مساله را حل كرد. امنيت سرمايهگذاري و سودآوري بيشتر از طريق كاهش هزينهها و بهبود فضاي كسب و كار و اتخاذ سياستهاي علمي و منسجم اقتصادي.
4- اينها به كنار، چه شرايطي پيش آمده كه 150 نفر از اين افراد كه هر كدام مخاطباني دارند، به راحتي مردم را به يك وعده به نسبت واهي از طريق سرمايهگذاري آن هم در يك كشور ديگر دعوت و از اين طريق مبلغي را دريافت ميكنند؟ اين واقعيت را نميتوان در پس اين رفتار ناديده گرفت. چه اتفاقي رخ داده كه اين افراد براي مردم، مرجعيت تصميمهاي اقتصادي و سرمايهگذاري را پيدا كردهاند؟ مردم برخي از كشورها در شرايط بحراني و حاد، حتي حاضر نميشوند اجناس خارجي را بخرند، تا از اين طريق به اقتصاد ملي خود كمك كنند، چگونه ميشود كه در ايران هنرپيشههاي رسانه رسمي هر كدام، فرار سرمايه به كشورهاي رقيب را تبليغ ميكنند!! و جالب است كه اين رفتار ضد ارزش نيز تلقي نميشود. چرا؟ براي اينكه يك چيزي در اين ميان شكسته شده است
احساس تعلق به كشور و تعهد ملي دچار مشكل شده است. هنگامي كه افراد نخبه و كارشناس و كارآفرين به حاشيه رانده شوند، به راحتي سلبريتيها جايگزين آنان و همه فنحريف ميشوند. در بازاريابي، در سياست، در همه حوزههاي فرهنگ و جامعه پيشتاز و يكهسوار ميشوند! هنگامي كه رسانه رسمي بياعتبار و فاقد اثرگذاري مطلوب ميشود، بخش مهمي از جامعه به سوي رسانههاي غيررسمي كوچ ميكنند و در آنجا دنياي ديگري را سازمان ميدهند. دنيايي با ارزشهاي متفاوت. اگر سياستگذاران نظام رسمي به تجزيه و تحليل همين يك مساله بپردازند و راهحل عاقلانه و كارشناسانهاي براي حل آن پيدا كنند، متوجه خواهند شد كه در اين صورت جامعه ايران نيازمند تغييرات گستردهتري است و با تهديد و محكوم كردن يك دختر جوان (سحر تبر) به ۱۰ سال زندان، كه او نيز قرباني اين وضع است، مشكلي حل نخواهد شد.