وسوسه ماندن و نماندن
حسن لطفي
براي كسي كه از اواسط دهه شصت جشنواره فيلم فجر را به صورت جدي و پيگير دنبال كرده و از سال هفتاد ديگر توي صف خريد بليت نايستاده و فيلمها را در سينماي رسانه يا كاخ جشنواره ديده، بيتفاوت از كنار اين رويداد مهم و جذاب سينمايي سخت است. هر چند در ليست افراد خوششانسي (خوششانس؟!) نيستم كه نامشان از گلدان قرعهكشي (گلدان؟!) انجمن منتقدين بيرون آمد ولي بازهم نميتوانم روال چندساله نوشتن درباره اين جشنواره را متوقف كنم. جشنوارهاي كه صاحبنامترين كارگردانش نرگس آبيار است كه گفتههاي رفقاي خوبي كه دارم و در اين كار نقش داشتهاند خبر از فيلم اجتماعي خوبي ميدهند.
البته فيلمسازان ديگري هم هستند كه در گذشته فيلمهاي قابل قبولي ساختهاند (علي غفاري، محسن قرابي، آيدا پناهنده، روحالله حجازي، مهدي جعفري، هاتف عليمرداني محمدحسين مهدويان و...) و ميتوانند با نامشان بينندگاني را براي تماشاي فيلمهاي جشنواره راضي كنند؛ آن هم در حالي كه هنوز وسواس و ترس همراه برخي است كه معتقدند آدم اگر زنده بماند در آينده فرصت تماشاي فيلمهاي خوب را پيدا ميكند اما مردگان به هيچ سينما و جشنوارهاي دعوت نميشوند.
دوست منتقدي زنگ زده بود تا بداند به تماشاي فيلمهاي جشنواره ميروم يا نه! نگران شرايط و رعايت نكردن پروتكلهاي بهداشتي بود. گفتم اسمم در نيامده اما تو اگر شرايطش هم فراهم شد خانه بمان. فيلم ديدن در وحشت و هراس فقط لذت تماشاي فيلم را از بين ميبرد. او هم گفت چشم و روز اول را خانه نشست. روز دوم را خبر ندارم. شايد وسوسه تماشاي فيلم در جشنواره نظرش را عوض كرده باشد. نميدانم تا به حال اين وسوسه به جان شما افتاده؟ وسوسهاي كه اگر يكبار توي صف جشنواره فيلم فجر بايستيد و با فرد عاشق سينما و نكتهدان و خوشسخني برخورد كنيد يا با كارت وارد كاخ جشنواره شويد ولتان نميكند. همين هم باعث شده تا نگراني گريبان خيليها را بگيرد؛ خيليهايي كه مطمئن هستم در رديف عكاساني نيستند كه چسبيده به هم از عوامل فيلم بيهمهچيز ساخته محسن قرايي عكس ميگرفتند. البته از خدا كه پنهان نيست از شما هم نباشد.
در اين خصوص من هم مثل خيليها كه رعايت نكردن ديگران به چشمشان ميآيد و نديد گرفتن پروتكلها را توسط خودشان نميبينند، بدم نميآمد توي كاخ جشنواره بودم و فيلم محسن قرايي را ميديدم.
نه به خاطر بازيگرانش (پرويز پرستويي، هديه تهراني، باران كوثري و مهتاب نصيرپور) كه بازيهاي خوب در كارنامه بازيگريشان كم نيست، بيشتر به خاطر فيلم دوم قرايي (سد معبر) كه به گمانم از فيلمهاي خوب سالهاي اخير سينماي ايران است. به همين دليل تا اين لحظه تماشاي فيلمهاي ابلق (نرگس آبيار) و بيهمهچيز از وسوسههاي بهمنيام براي تماشاي فيلم در جشنواره است. آن هم در نبود قاتل و وحشي ساخته حميد نعمتالله كه وجود ليلا حاتمي، حميد نعمتالله و سوژه جسورانهاش باعث ميشود تا منتظر بمانيم تا آراي تصميمگيران خردمندانهتر، صبورانهتر و مبتني بر اعتماد و اعتقاد به تماشاگران و هنرمندان باشد.