مرگ سياه
مرتضي ميرحسيني
سال 1349 در چنين روزي بيشتر از 200 نفر را كه بر اثر ابتلا به طاعون جان باخته بودند در يكي از قبرستانهاي بيرون شهر لندن به خاك سپردند. اين تدفين دستهجمعي نه اولين مورد اينچنيني بود و نه آخرينشان، و نه حتي فقط به لندن يا انگليس محدود ميشد. آن زمان سايه بيماري مهلكي كه امروز آن را به نام طاعون خياركي ميشناسند، تقريبا بر همه اروپا به اضافه بخشهاي وسيعي از آسيا وآفريقا سنگيني ميكرد و هر روز جان عده زيادي را ميگرفت. دربارهاش نوشتهاند كه احتمالا منشأ آن جايي در شرق آسيا بود، اما اولينبار سال 1347 در كريمه، كه آن زمان منطقهاي تاتارنشين بود واقعا و آشكارا خودش را نشان داد. آن زمان راههاي ارتباطي چندان گسترده نبود و سفر از كشوري به كشور ديگر يا حتي از شهري به شهر ديگر بسيار دشوار بود. اما طاعون به واسطه موشها و كشتيهاي تجاري در سراسر جهان پخش شد و بذر مرگ را همه جا پاشيد. نوامبر 1347 به فرانسه رسيد و اكتبر 1348 به لندن رخنه كرد. اين پاندمي مرگبار كه از آن به «مرگ سياه» ياد ميكنند تا 1353 ادامه داشت. مدتي شدت ميگرفت، عده زيادي را ميكشت و بعد كمي فروكش ميكرد. اين رفت و برگشت چند بار ادامه پيدا كرد تا اينكه بيشتر از نصف اروپاييها را از پا درآورد و در سراسر جهان بيشتر از 200 ميليون انسان را به كام مرگ فرستاد. از هر 2 نفري كه به اين بيماري مبتلا ميشدند حتما يكي از دست ميرفت و از اينرو ميگويند شايد تعداد قربانيان مرگ سياه قرن چهاردهم ميلادي از اين تخمين 200 ميليوني هم بيشتر باشد. آنقدر آمار مرگ و مير بالا بود كه برخيها اين پاندمي را نشانهاي براي پايان دنيا و انقراض نوع بشر ميديدند و برخي هم آن را تاوان گريزناپذير زندگي گناهآلود جوامع تعبير ميكردند. برخي شهرها نه در ابتداي مواجهه با بيماري، كه بعد از كمر راست كردن از نخستين ضربات آن، قوانين سختگيرانهاي براي مهار بحران وضع كردند و با ايجاد محدوديتهاي شديد و اعمال قرنطينه، راه گسترش بيشتر آن را بستند. اما شهرهاي ديگري هم بودند كه نخواستند يا نتوانستند به اهالي سخت بگيرند و بهاي سنگيني براي اين آسانگيري پرداختند. چندين و چند شهر كوچك و صدها روستا به كلي خالي از سكنه شدند و اندك بازماندگان بلا هم مجبور به ترك آنجا شدند.