جلسه تازيانه
مرتضي ميرحسيني
صبح سوم مارس 1766 لويي پانزدهم از كاخ ورساي بيرون زد، به پاريس رفت و در كاخ دادگستري در نشست اعضاي مجلس طبقاتي فرانسه حاضر شد. البته در مسير راه ساعتي توقف كرد و همراه با مردمي كه براي اجراي مراسم مذهبي جمع شده بودند، دعا خواند.
زانو زد و دعا خواند و بعد ادامه مسير را بدون كالسكه، پياده طي كرد. چون براي اين جلسه برنامهريزي نكرده بودند و همه چيز ناگهاني روي ميداد «نتوانستند كرسي رسمي عدالت را، كه مخصوص جلوس پادشاه بود، آماده سازند» و از اين رو لويي پانزدهم با لباس عادي روي يكي از صندليهاي عادي نشست.
از برخي حوادث اخير كشورش عصباني بود و ميخواست جايگاه شاه، يعني خودش را بار ديگر به اعضاي مجلس- كه به نظرش در اين حوادث نقش داشتند- نشان دهد.
گفت اساس كشور بر سلطنت استوار است نه مجلسي كه تعدادي از اعضايش ادعا ميكنند نماينده طبقات جامعهاند و اجازه نميدهم كه كسي اين اساس را نفي يا متزلزل كند؛ اين پارلمان نه واسطه و داور ميان شاه و مردم، كه بخشي از جامعه است و چون بخشي از جامعه است اعضاي آن در شمار رعاياي پادشاه به شمار ميروند؛ كه يعني نه حق قانونگذاري دارند و نه حق نظارت به ويژه نظارت بر اموري كه به شاه و دربار ارتباط پيدا ميكند.
گفت:«قدرت عاليه كشور تنها در وجود شخص من قرار دارد كه خصيصه آن روح مشورت و عدالت من است و تمامي اين قوه، كه به نام من احكام و آرا صادر ميكند همواره در وجود من باقي است... قوه قانونگذاري بدون اينكه تابع جاي ديگر باشد يا با مقام ديگري تقسيم شده باشد، منحصرا به من تعلق دارد... قضات محاكم من تنها به موجب اختياراتي كه من به آنان دادهام، دادرسي ميكنند.
آنها مجوزي براي وضع قانون ندارند و فقط مامور ثبت قوانين و انتشار و اجراي آنها هستند... نظم عمومي، با تمام جهات و كيفيات آن، از من ناشي ميشود و حقوق و منافع ملت، كه با حقوق و منافع من آميخته است، منحصرا در كف من قرار دارد.» منظورش اين بود كه خودش هم صداي مردم است و هم فرمانروايي بيچونوچرا و بدون منازع آنان.
سپس اضافه كرد اين پارلمان اگر نياز ديد ميتواند، البته با حفظ احترام و بدون جنجال گاهي به برخي تصميمهاي دربار معترض باشد اما مجاز نيست با استفاده از عبارات فتنهانگيزي مثل «حق و حقوق ملت» يا «آزادي مردم» نظم كشور را به هم بريزد يا براي تضعيف جايگاه شاه توطئه كند.
گفت تحريك مردم و هرجومرج را تحمل نميكنم و نميگذارم عدهاي كشور را به انحراف و فساد بكشانند، كه شاه «همه اختياراتي را، كه از خداوند گرفته است، به كار خواهد برد تا ملتش را از چنين سرنوشتي نجات بخشد.»
اين سخنان لويي پانزدهم را يكي از بارزترين نمونههاي تاريخي براي توضيح و تبيين استبداد سلطنتي و حكومت خودكامه ميشناسيم. به قول رابرت پالمر تا آن زمان- و نيز بعد از آن- كمتر كسي چنين قاطع و محكم از حكومت فردي دفاع كرده بود. فرانسويها اين نشست را جلسه تازيانه ناميدند و با همين عنوان هم در وقايعنگاريهاي خودشان ثبت كردند.