گفتوگوي «اعتماد» با محمد غرضي درباره آثار حضور مردم پاي صندوقهاي راي:
مشاركت حداكثري يعني حذف رانتخواران
مليكا قراگوزلو
گروه سياسي| مدتي است زمزمه حضور برخي چهرههاي سياسي براي انتخابات رياستجمهوري ۱۴۰۰ به گوش ميرسد. يكي از اين چهرهها سيدمحمد غرضي است كه علاوه بر سابقه وزارت نفت و پست و تلگراف در يكي، دو دهه نخست انقلاب، تجربه عبور از نظارت استصوابي شوراي نگهبان را در انتخابات رياستجمهوري 92 و البته تجربه ناكامي در همين مسير را در انتخابات رياستجمهوري 96 در كارنامه سياسي خود دارد و حالا در آستانه هشتمين دهه زندگياش، گفته ميخواهد رييسجمهوري مملكت شود. «اعتماد» اما فارغ از اينكه او كانديداي انتخابات رياستجمهوري 1400 هست يا نه، سراغ او رفته تا از او در قامت يك كنشگر سياسي بخواهد كه به پرسش بنيادي اين و هر انتخاباتي پاسخ دهد؛ نقش مردم؟! ميزان مشاركت شهروندان؟! و اينكه آيا مردم در نظام انتخاباتي جمهوري اسلامي، سالارند و سالاري ميكنند؟
آقاي غرضي! باتوجه به ثبت كمترين ميزان مشاركت در انتخابات مجلس يازدهم كه اسفند ماه 98 برگزار شد، به نظر شما علل و عوامل عمده اساسي اين ميزان مشاركت كدامند؟
ببينيد بنده بين انقلاب و دولت رسمي تفاوتهايي قائل هستم كه توضيح خواهم داد. انقلاب زماني شروع شد كه جمعيت كشور ۳۶ ميليون بود و ۶ ميليون از امام استقبال كرده و برايش دولت تشكيل دادند و جنگيدند. ۱۰ سال بعد كه حضرت امام درگذشتند، جمعيت كشور ۴۵ ميليون بود و
۹ ميليون نفر ايشان را مشايعت كردند. ۴۰ سال بعد از آن مرحوم شهيد قاسم سليماني توسط ترامپ و دستگاههاي جاسوسي شهيد شد كه جمعيت كشور به ۸۰ ميليون رسيده و ۲۵ ميليون نفر پيكر او را مشايعت كردند؛ اين وضعيت انقلاب است. در سال ۵۷، به ميزان ۹8درصد از مردم، سلطنت مشروطه را رد كرده و گفتند كه جمهوري اسلامي ميخواهيم. در اين 40 سال اما هر سال مشاركت شهروندان كمتر و كمتر شد و در بهترين حالت چيزي در حدود ۶0درصد مشاركت داشتيم اما در بقيه موارد از اين كمتر شد تا سال ۹۸ كه ميگويند چيزي در حدود ۲0درصد در پايتخت و حدود 40درصد در مجموع پاي صندوق رفتند و به هر حال مجلسي تشكيل شد كه اين درصد اندك از آراي مردم را دارد. رضايت مردم از دستگاههاي اجرايي اعم از دولت، مجلس و قوه قضاييه بسيار ضعيف شده و قدرت سياسي براي اجراي مقررات قانوني و غيره روندي كاهش داشته و درنتيجه مردم به انتخابات پشت كردهاند. هنگامي كه مردم به انتخابات پشت ميكنند، هزينههاي دولت بسيار بالا ميرود، هم هزينه سياسي هم اجتماعي و هم هزينه اقتصادي و قدرت سياسي. اكنون دولت و مجلس و قوه قضاييه به قدري ضعيف شدهاند كه بايد با دستگاههاي نظامي، اطلاعاتي و غيره رضايت مردم را جلب كرد. حرف اصلي انقلاب اين است كه قاعده جامعه و حقوق عامه جامعه بايد بر حقوق خاصه ترجيح داده شود و دولت و مجلس و قوه قضاييه بايد رعايت مردم و قاعده جامعه را بكنند؛ اينكه مردم به انتخابات پشت كردند، نشاندهنده اين است كه احزاب و گروههاي مختلف هر كدام كه آمدند و مصدر كار قرار گرفتند، بخشي از حقوق عامه مردم را به نفع خود مصادره كردند. اين جمعيت امروز ديگر حاضر نيست به حرف اشخاص، گروهها و احزاب اطمينان كنند و رضايت بدهند.
باتوجه به آنچه درباره ميزان مشاركت در انتخابات مجلس يازدهم گفتيد، پيشبينيتان از وضعيت كلي ميزان مشاركت در انتخابات رياستجمهوري و شوراها در خرداد ۱۴۰۰ چيست و اينكه آيا عواملي كه به ثبت مشاركت حداقلي در انتخابات مجلس يازدهم منجر شد، در حال حاضر مرتفع شده و نبايد نگران آن تجربه ناخودشايند بود؟
همانطور كه توضيح داده شد پس از انقلاب كشور برقرار و تبديل به يك قدرت سياسي بسيار قوي شده و دشمنان خارجي همه از اينكه بتوانند نظام جمهوري اسلامي را سرنگون كنند، مأيوس شدند؛ مخصوصا نظاميان تمام دنيا مثل امريكا و... حالا ميماند دشمنان داخلي كه رانتخواران و فاسدان و امتيازطلبان كه مردم در حال دست و پنجه نرم كردن با آنها هستند. در 20 سال آينده، كساني كه ظرف 40 سال گذشته حقوق عامه را ضايع كردند، ازجمله اين 5 هزار نفري كه فرزندان مديران گذشته و از چپ و راست هستند، با مشكل مواجه شده و اگر وارد صحنه شوند، مردم به چشم رانتخوار سياسي به آنها نگاه ميكنند. براي اداره كشور ظرف 20 سال آينده، بايد چهرههايي سر كار بيايند كه خودشان عقبه اجتماعي داشته باشند، نه اينكه اشخاص و گروهها عقبه اجتماعي شوند و بعد كه دولتها تشكيل شد، از نظر مردم پنهان شوند و بگويند كه او اصلاحطلب بود، اصولگرا بود، مستقل بود و ما كارهاي نبوديم. با اين مقدمه ميخواهم بگويم كه در خرداد ماه ۱۴۰۰ انتخابات برگزار ميشود، اگر شخصيتها و احزاب و گروههاي قبلي بيايند و حكومت را به دست بگيرند، هزينه دولت و مجلس و... بسيار بالا ميرود. اگر دولتي مثل همين دولتها تشكيل شود، واي بر احوال قاعده و فقراي كشور.
به بحث مشاركت كه نپرداختيد؛ بگذاريد مساله را طور ديگري مطرح كنم. رهبري اوايل اسفند ماه در سخنراني كه داشتند، انتخابات پرشور را بر انتخاب اصلح اولويت داده و نكتهاي كه از سمت صاحبنظران تحليل شد، اين بود كه نگاه مجموعه حاكميت به انتخابات ۱۴۰۰ مبتني بر مشاركت حداكثري است؛ آيا شما هم با اين تحليل موافقيد؟
قطعا انقلاب، رهبري و ستاد برگزاري انتخابات ميخواهند مشاركت 80، 90 و حتي صددرصدي ايجاد شود، اينجا ديگر اراده اين بزرگان و عزيزان احراز شده، اينكه كساني بتوانند جامعه را با خودشان همراه كنند و رضايت عامه را طوري به دست بگيرند كه پرشور، پرتوان و چشم دشمن كوركن باشد، به استعداد سياسي، عقبه اجتماعي مربوط است و اينكه آيا مردم اين اشخاص را قبول دارند يا خير.
به نظر شما وظايفه هر كدام از دستگاههايي كه دخيل در برگزاري انتخابات هستند، براي تحقق مشاركت حداكثري چيست؛ يعني به نظرتان چه كاري از دستشان برميآيد؟
دستگاههاي اجرايي انقلاب و انتخابات بايد روشهاي گذشته را كنار گذاشته و روششان را عوض كنند. درواقع به جاي اينكه احزاب و گروهها از يك شخص پشتيباني كنند، بايد ببينند كه آيا اين افراد خود عقبه اجتماعي دارند يا اينكه نه يك گروه ديگر عقبه اجتماعي دارد. در اين سه انتخابات رياستجمهوري اخير، آقايان ناطق و خاتمي، احمدينژاد و روحاني قبل اينكه وارد انتخابات شوند، كمتر كسي آنها را ميشناخت. در رقابت ميان ناطق و خاتمي، اين هاشمي بود كه آمد و از خاتمي حمايت كرد و خاتمي بر ناطق پيروز شد. سال 84 نيز گروه اصولگرا پشت احمدينژاد ايستاد، وگرنه كسي او را نميشناخت. هم در شهردار شدنش، هم رياستجمهوري، مردم او را نميشناختند اما احزاب براي او راي آوردند و در انتخابات اخير هم دوباره هاشمي و خاتمي و اصلاحطلبها بودند كه از روحاني پشتيباني كردند و درنتيجه او راي اورد. پس از اينكه اين سه دولت گرفتاريهاي اجتماعي بسيار زيادي پيدا كردند، سال ۷۷، ۸۸ و ۹۸ همه كساني كه حمايت كردند، پنهان شدند و خودشان را از دسترس رايدهندگان دور كردند. دستگاههاي اجرايي انتخابات بايد از اين گذشته درس بگيرند و اينجا مساله اين است كه بتوانند از اهداف انقلاب را كه عبارت است از حقوق عامه، حمايت كنند، نه از اقدامات خاصه و به خصوص رانتخواران و سوءاستفادهطلبان و كساني كه امتيازات را به نفع خود و خانواده و گروه خودشان و مدعيان چپ و راست كه اين امتيازات را به نفع آنان مصادره ميكنند.
اما ابتدا فرموديد همه نهادها بايد رويكرد خود را تغيير دهند، به نظرتان نقش شوراي نگهبان چگونه است و آيا اين نهاد نيز نيازمند تغيير رويكرد است؟
از مجلس قانوني به شوراي نگهبان رفته كه البته هنوز سرنوشتش معلوم نيست و به قول آقاي مهاجراني، طوري قانون را نوشتند كه انحصار انتخابات شود آقاي قاف؛ درنتيجه فقط شوراي نگهبان كه نيست، مجلس و قوه قضاييه و دستگاه اجرايي انتخابات هم مطرح هستند. اينها بايد دل در گرو مردم داشته باشد، نه محافل پنهان.
به عنوان سوال پاياني، به نظرتان دستاوردها و نتايج مثبت مشاركت حداكثري و آثار و عواقب منفي مشاركت حداقلي چيست؟
اثبات ملت. اثبات كشور و باعث ميشود همه دشمنان مأيوس شوند. هنگامي كه حداكثر مردم مشاركت كنند هزينه كشور پايين ميآيد، لشكركشي متوقف ميشود و گروههاي رانتخوار حذف ميشوند اما اگر مشاركت حداقلي باشد، برعكس است؛ بنابراين برايتان نقشه ميكشند و توطئه ميكنند. هر روز در سراسر كشور بازي در ميآورند، يك نوبت، مسائل ۷۷ پيش ميآيد، يك نوبت مسائل ۶۷. يك روز حوادث 88، روز ديگر حوادث ۹۸ كه همگي براي كشور مضر است.