مقامات گلشيري
علي مسعودينيا
رودكي در رثاي شهيد بلخي سرود «از شمار دو چشم يك تن كم/ وز شمار خرد هزاران بيش» يكي از آن چهرههاي مهم و تاثيرگذار ادبيات نوين ايران كه بيت رودكي دربارهاش به شدت صدق ميكند هوشنگ گلشيري است. گلشيري نويسندهاي نخبه بود و انساني آزاده و آزاديخواه، به همين خاطر است كه چنين جاي خالياش پيوسته خاليتر و پرناشدنيتر جلوه ميكند طي سالهاي بعد از درگذشتش. او در چند مقام تاثيرگذار بود و جريانساز. نخست در مقام نويسندهاي كه بيش از ساير همنسلان و پيشينيان خودش به اصول داستاننويسي و اهميت فرم توجه نشان داد و در نوشتن نوعي وسواس و سختگيري را در دستور كارش قرار داد كه هنوز بايد سرمشق باشد. همچنين او بود كه حضور در اتمسفر داستان و ادبيات و بده و بستان انديشه و ايده را به جد پي گرفت و از ابتداي كارش محافلي مفيد ترتيب داد با چهرههايي نخبه و مستعد كه كنار هم و از هم بياموزند و بياموزانند و بنمايههاي انديشهشان را براي كار نويسندگي قويتر كنند. در كنار اينها او در روزنامهنگاري ادبي نيز صاحب ايده و صاحب سبك بود. از كارگاه قصه و جنگ اصفهان تا مفيد و كارنامه، هر جا و هر وقت گلشيري حضور پررنگي در يك نشريه داشته، آن نشريه اعتلا يافته و تاثيرگذار شده است. وجه ديگر اهميت او ترويج آموزش داستاننويسي بود. او كه از نشست با ساير نويسندگان چيزها آموخته و آن را تجربهاي فايدهمند يافته بود، خود پيشگام شد در تربيت نسلي كه برخي از آنان هم نويسندگان خيلي خوبي شدند و هم مدرسان خيلي خوبي. در كنار اينها اما گلشيري شخصيتي بود حساس به مسائل صنفي و اجتماعي ميهنش. شهامتش مثالزدني بود و تا جايي كه ميتوانست در برابر بيداد و سانسور مقاومت ميكرد و ديگران را نيز به مقاومت فراميخواند. تا بود براي بسياري از اهالي ادبيات در اين مملكت، تكيهگاه و پناهگاه بود. همين روند را در مضمون داستانهايش هم ميتوان يافت و البته با ظرافت و دقتي هنرمندانه، نه با نغزگوييهاي شعارگونه. بعد از گلشيري شايد كساني آمدند به عرصه كه هر كدامشان يكي از اين وجوه را در خود داشتند. اما ادبيات امروز ايران همچنان در حسرت ظهور چهرهاي است كه اين همه توانايي را يكجا داشته باشد و تاريخساز و جريانساز شود.