مرگ پرندگان ميانكاله؛ افسانه و حقيقت
اسمعيل كهرم
صاحبمنصبان شاه عباسي در آن شكار ميكردند؛شكار گورخر! ظلالسلطان فرزند ارشد ناصرالدين شاه هم در آنجا شكار كرد، شكار ببر! در خاطرات خود نوشته «امروز روز خوبي بود. 9 قلاده ببر شكار كرديم! بنده هم پرندگان جنگلهاي شمال را در آن ديدم (قرقاول) و نيز پرندگان دشتهاي خوزستان را (دراج) يك شب كه در پاسگاه لپويي زاغمرز با دانشجويانم ساردينوار خوابيده بوديم ساعت 4 صبح از صداي غازها و مرغابيها بيدار شديم. بعدا شمرديم، يكصدوبيست هزار بال! بهشت پرندهشناسان جهان بود.
و اما حالا؟ ميانكاله به ميدان اعدام پرندگان آبزي تبديل شده. به راستي چرا؟ بياييد ميانكاله را بهتر بشناسيم. ميانكاله با وسعت حدود 69 هزار هكتار از دو اكوسيستم خشكي و آبي تشكيل شده. حدفاصل اين دو، بارورترين مكان است (اكوتن). زيستگاه آبي از آبگيرها، اراضي، باتلاقي، مرداب جنگلي با پوشش درختچهاي و زمينهاي پوشيده از گز تشكيل شده و اكوسيستم زميني خود از تپههاي شني، تيپ انارستان، بوتههاي انبوه تمشك، سازيل، علفزارها با مراتع مشجر و نيمهمشجر تشكيل شده ميانكاله در تاريخ 12/8/48 مصوبه شوراي عالي سازمان شكارباني و نظارت بر صيد (سازمان حفاظت محيط زيست فعلي) تحت عنوان منطقه حفاظت شده در ليست قرار گرفت.
بعدها در سال 1354 به عنوان پناهگاه حيات وحش ارتقا يافت. تقريبا هيچكدام از فعاليتهايي كه توسط كاربران در ميانكاله انجام ميگيرد، نبايد انجام شود. سفرهاي را تصور كنيد كه در آن چندين نفر دست دراز كرده و از مواهب آن استفاده ميبرند. طبيعي است كه گاه تضاد منافع اين عده موجب برخوردهايي ميشود. سر اين سفره پربركت، صيادان (شكيلات و اشخاص) كه فقط با پروانه ويژه حق صيد دارند، حضور دارند و اقامتگاه دائمي براي خود ساختهاند!
شكارچيان پرنده داراي سكوهاي دائمي هستند كه خداي ناكرده ضمن شكار غيرقانوني، پاي آنها خيس نشود! كشاورزان كه زمينهاي آنها قبل از انقلاب خريداري شده بود به زمينهاي خود بازگشته و از زمينهاي غصبي نهايت استفاده را ميبرند! گلهداران بيش از 60 بند (آغل) در مراتع دارند و به راحتي چرا ميكنند! عربها (گاوميشدارها) نيز با اتكا بر گردنكلفتي گاوميشهاي خود در بهشت ميانكاله جولان ميدهند.
در لابهلاي درختان سر به فلك كشيده نيز شيرواني رنگارنگ ويلاهايي ديده نميشود كه غيرقانوني و شبانه (و شايد روزانه) ساخته شدهاند! و بايد با آنها قانوني يا سالها مقابله شود! ظرف دو، سه ماه غيرقانوني ساخته ميشود و سالها بايد قانونا آن را (شايد!) تخريب كرد.
خلاصه ميانكاله چنان پناهگاه حيات وحشي است كه وقتي براي يك انگليسي گفتم معني آن چيست چنان تعجب كرد كه قهوه داغ را ريخت روي سينهاش!
راستي يادم رفت يكي از ساكنان به دلخواه خود جنگلي از اكاليپتوس ايجاد كرده كه به كل فلسفه پناهگاه حياتوحش دهنكجي ميكند، گونه بيگانه؟
سم و ميانكاله:
به كار بردن سم براي درختان از زمان رضاشاه توسط كشورهاي خارجي رواج يافت و بازاريابها ميگفتند هر چه سم بيشتر به كار بريد محصول بيشتري به دست ميآوريد.
مازندران، پيوسته در اين زمينه رتبهدار بوده است.
باز هم يادم رفت در مقابل دستههايي كه سر سفره نشستهاند يك گروه هم به اسم شكاربان يا محيطبان فعاليت ديگران را كنترل ميكنند حال بازيگران ميانكاله مشخص شدند.
سابقه به كار بردن سم:
چند سال قبل صياداني كه از رفتار محيطبانها عاصي شده بودند در بركه اصلي سم ريختند. تجمع لاشه ماهي و عفونت به حدي بود كه از هليكوپتر براي انتقال آنها استفاده شد. سم، وسيله انتقام، آرامش و رضايت است!
محيطبان و شكارچي، صياد، دامدار و كشاورز، گاوميشدار و دامدار و كشاورز... ميتوانند يكديگر را به بهكار بردن سم تهديد كنند. انتقام از محيطبان برابر است با انتقام از محيط زيست و ايجاد رضايت. ماهي و پرندگان قرباني ميشوند. در گذشته صياد به مديركل محيط زيست گفته «محيطبان شما به من! اجحاف كرده اگر در تالاب سم ديدي تعجب نكن سم بوتوليسم چه صيغهاي است؟»
بوتوليسم يك بيماري عصبي و جدي است كه توسط يك باكتري به نام كليستريديوم بوتولينوم ايجاد ميشود. ما به آن بوتوليسم ميگوييم. اين باكتري بيهوازي است يعني اكسيژن برايش سم است، همانگونه كه ما در محيط بدون اكسيژن ميميريم اگر يك قوطي كنسروماهي را چهار، پنج سال باز نكنيد اين سم توسط باكتريها تشكيل ميشود. ميگويند يك گرم آن را در استخري بريزند و هزار نفر آن را بنوشند، همه خواهند مرد. سوالي از كساني كه فكر ميكنند بوتوليسم پرندگان را كشته اين است: چگونه يك ميكروب بيهوازي در تالابهاي ميانكاله كه مملو از اكسيژن هستند (به تعداد ماهيهايي كه در آب هستند دقت كنيد) زندگي ميكنند؟
سوال بعد: در مجموع 252 تالاب كه در ايران داريم چگونه فقط ميانكاله عزيز مسموم شده؟
نتيجه: علت مرگ پرندگان ميانكاله به كار بردن سم است توسط انسان. تا زماني كه نحوه مديريت ميانكاله بر اساس تضاد منافع و مقابله كاربران است، آش همان است و كاسه همين.