• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3268 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۲۵ خرداد

سنت محافظه‌كاري در گفت‌و‌گو با احمد موثقي، استاد دانشگاه تهران

محافظه‌كاري افراطي به بنياد‌گرايي مي‌رسد

محافظه‌كاران با توجه به اينكه انقلاب‌ها بسيار خونين و خشونت‌بار هستند و نظم كهن را فرو مي‌‌ريزند به نوعي دچار هراس شده و در موضع مخالفت قرار مي‌‌گيرند و اساسا آرمان‌خواهي، ايده‌هاي انتزاعي، ايدئولوژي، اراده باوري انسان‌ها و ايجاد نظم انقلابي جديد و به هم زدن نظم  پيشين را قبول ندارند
 انديشه برك يك جريان فكري عميق و ريشه‌دار است. اكنون هم نئومحافظه‌كاري ادامه همان سنت فكري است. مي‌‌بينيد كه ريگانيسم و تاچريسم در انگليس و امريكا چگونه با نئوليبراليسم پيوند خورده و راست جديد را به وجود آورده است. بنابراين برك به نوعي سرسلسله است و محافظه‌كاري ليبرال اوليه با انديشه‌هاي او شروع مي‌‌شود

  عاطفه شمس/ محافظه‌كاري به‌معناي سنت‌گرايي و مخالفت با تغيير و اصلاحات، واژه‌اي براي توصيف جهان‌بيني‌هايي است كه در پي حفظ ارزش‌ها و وضع موجود جوامع هستند. اين جريان اغلب داراي دو گرايش عمده محافظه‌كاري در برابر ارزش‌ها و محافظه‌كاري در برابر ساختارهاست اما به طور كلي بيشتر بر آداب و رسوم، سنت و اقتدار تكيه دارد. از اين رو اكنون در كشورهاي زيادي گرايش به نئومحافظه‌كاري رايج شده است.
 اين نحله فكري توسط ادموند برك، سياستمدار و نظريه پرداز انگليسي، پس از انقلاب فرانسه با نگارش كتابي با عنوان «تاملاتي درباره انقلاب فرانسه» پايه‌گذاري شد، بنابراين از او به عنوان پايه‌گذار محافظه‌كاري مدرن ياد مي‌‌شود. برك معتقد بود كه نگرش‌هاي انقلابي گرچه جهاني بهتر را پيشنهاد مي‌‌كنند اما در عين حال به توسعه نظام‌هاي خشونت‌گرا و سلطه‌جو منجر مي‌‌شوند. از آنجا كه محافظه‌كاري داراي بنيادهاي فلسفي معيني نيست در كشورهاي مختلف و در دوره‌هاي متفاوت دچار تغييرات معنايي شده است. احمد موثقي، استاد علوم سياسي دانشگاه تهران، مباني نظري اين جريان فكري و تفاوت‌هاي آن در مقاطع مختلف را در گفت‌وگو با «اعتماد» توضيح مي‌‌دهد.

   در ابتدا توضيحي راجع به محافظه‌كاري و مباني تئوريك آن بفرماييد.
محافظه‌كاري در اصطلاحات علوم سياسي به معناي طرفداري از وضع موجود، حفظ ميراث باقيمانده از گذشته و سنت و مخالفت با تغييرات به ويژه تغييرات راديكال و اساسا انقلاب تلقي مي‌‌شود. در زمينه تاريخي اروپا نيز همين است يعني در برابر انقلاب فرانسه و پس از آن به وجود مي‌‌آيد. به اين معني كه طرفداران رژيم سابق و نظم پيشين، محافظه‌كار
تلقي مي‌‌شدند.
كساني هم كه انقلابي و خواهان تغييرات بودند، بر برقراري نظم جديد اصرار داشتند. در واقع به نحوي در رابطه بين تغيير صورت‌بندي‌هاي‌اقتصادي-اجتماعي از فئوداليزم،‌اشرافي‌گري، زمينداري، دهقاني و كشاورزي به كاپيتاليستي يا سرمايه‌داري، بورژوازي، مدرنيته و اقتصاد بازار معنا مي‌‌يافت.
   منظور از محافظه‌كاري مدرن چيست؟ چه ويژگي‌هايي دارد و تفاوت آن با محافظه‌كاري ارتجاعي يا سنتي چيست؟
محافظه‌كاري سنتي بيشتر طرفدار نظم پيشامدرنِ پيشاكاپيتاليستي، يعني همان اشرافيت و دهقانان و خرده بورژوازي است ولي در محافظه‌كاري مدرن وقتي نظام‌هاي اقتصادي-اجتماعي به سمت سرمايه‌داري تغيير مي‌‌يابند و اقتصاد بازار، بورژوازي و صنعتي شدن پديد مي‌‌آيد، محافظه‌كار ليبرال در حوزه اقتصاد به اين تغييرات
 تن مي‌‌دهد.
 به اين معني كه طرفدار اقتصاد بازار و عدم دخالت دولت در نظم آن مي‌‌شود. ضمن اينكه در هر دو احترام به مالكيت خصوصي و تقديس آن وجود دارد.
  واژه ليبرال را در كنار محافظه‌كاري به كار برديد. چه وجوه تشابه و تفاوتي بين محافظه‌كاري و ليبراليسم وجود دارد؟
در واقع تشابه نئوليبرال‌ها و نئومحافظه‌كاران كه تركيب آنها همين راست جديد را تشكيل مي‌‌دهد، در حوزه اقتصاد و پذيرش عدم دخالت دولت در اقتصاد، بازار و فعاليت‌هاي آن است و تفاوت آنها در حوزه‌هاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي خود را نشان مي‌‌دهد. به طور مثال محافظه‌كاران در اين حوزه‌ها خيلي به دموكراسي و برابري انسان‌ها قايل نيستند اما در ليبراليسم به آن اهميت داده مي‌‌شود.
 محافظه‌كاران به فرديت، حقوق فردي كمتر گرايش دارند و اساسا به سنت، ميراث گذشته، مذهب، ارزش‌هاي اخلاقي، سلسله مراتب، اقتدار و گذشته‌گرايي تمايل دارند و مخالف تغييرات در رابطه با آزادي‌هاي اجتماعي، فروپاشي خانواده، سكولاريسم، عقلانيت ابزاري، آزادي فردي و برابري هستند. در حالي‌كه ليبرال‌ها ظاهرا در پيوند با مدرنيته گرايش به اين تغييرات دارند.
 تاريخ شكل‌گيري محافظه‌كاري در غرب به چه زماني برمي‌‌گردد؟
محافظه‌كاري به نوعي در واكنش به تغييرات بعد از رنسانس، به ويژه بعد از انقلاب فرانسه، انقلاب صنعتي در انگلستان و به طور كلي مدرنيته و تجدد به وجود آمد.
 در واقع در تقابل با فروپاشيدن اخلاقيات، سنت‌ها، اشرافيت، اقتدار، سلسله مراتب‌ها، به حاشيه رفتن مذهب و ساير ويژگي‌هاي مدرنيته پديد مي‌‌آيد. محافظه‌كاران مي‌‌گويند تغييرات جديد به جوامع آسيب رسانده و به ناديده گرفته شدن ارزش‌هاي اخلاقي، خانواده سنت و مذهب ايراد وارد كرده و نسبت به آن واكنش نشان مي‌‌دهند. يك سال پس از انقلاب فرانسه در سال 1790 ادموند برك كتابي با عنوان «تاملاتي درباره انقلاب در فرانسه» مي‌‌نويسد و در آن نظم جديد، نوسازي جامعه بر اساس طرح انساني و انديشه‌هاي انقلابي را زير سوال مي‌‌برد و معتقد است عقل جمعي، نهادهاي باقيمانده از گذشته، نظم طبيعي و نظم اخلاقي آسيب ديده و نبايد كنار
 گذاشته شود.
اما وجه مشترك آن اين است كه روي ثروتمندان به عنوان رهبران جامعه تاكيد داشت و بازرگانان و صاحبان صنايع را كه داشتند به جاي اشراف زميندار موقعيت پيدا مي‌‌كردند و به نوعي مالكيت صنعتي و تجاري را هم در ادامه تاييد مالكيت بر زمين تاييد مي‌‌كند. بر همين اساس نوعي محافظه‌كاري ليبرال اوليه را از انديشه ادموند برك مي‌‌توان
 استخراج كرد.
  گفته مي‌‌شود برك از پايه گذاران ليبراليسم آنگلوساكسوني است. ليبراليسم آنگلوساكسوني چيست و چه ويژگي‌هايي دارد؟
ببينيد كلا سرمايه داري در نسخه آنگلوساكسوني با نسخه‌هاي اروپايي و ژاپني فرق دارد. در نسخه اروپايي-ژاپني به نوعي ارزش‌هاي جمعي جامعه، اقتدار، نقش دولت در اقتصاد، پدرسالاري، اقتصاد كنزي - نقش و نظارت دولت در اقتصاد- پررنگ‌تر است اما در رويكرد آنگلوساكسوني فردگرايي خيلي غليظ غلبه دارد يعني بر عدم دخالت دولت تاكيد دارد و درواقع در رويكرد اقتصاد بازار، ارتدوكس است.
 سود محور است و رقابت در آن خيلي شديد وجود دارد، قايل به ماليات كمتر است و حساسيت كمتري نسبت به نابرابري‌هاي اجتماعي دارد.
 اما نسخه اروپايي و آسيايي آن متفاوت است؛ به نوعي با منافع جامعه، حيات اجتماعي و ملي پيوند خورده است و در رابطه با سود محوري، رقابت، فردمحوري و عدم دخالت دولت، به‌شدت و غلظت رويكرد آنگلوساكسوني نيست.
  لطفا توضيحي درباره حزب ويگي‌ها كه برك يكي از اعضاي آن بوده است ارايه بفرماييد.
در دو دستگي بين طرفداران نظم جديد يا حزب انقلابي و حـزب محافـظه‌كاران، ويـگي‌ها جزو محافظه‌كاران مخالف نظم جديد و مقابل طرفداران
انقلابي‌گري هستند.
نكته‌اي كه وجود دارد اين است كه محافظه‌كاران با توجه به اينكه انقلاب‌ها بسيار خونين و خشونت‌بار هستند و نظم كهن را فرو مي‌‌ريزند به نوعي دچار هراس شده و در موضع مخالفت قرار مي‌‌گيرند و اساسا آرمان‌خواهي، ايده‌هاي انتزاعي، ايدئولوژي، اراده باوري انسان‌ها و ايجاد نظم انقلابي جديد و به هم زدن نظم پيشين
را قبول ندارند.
  جايگاه ادموند برك در بين نظريه‌پردازان غربي چگونه است؟
در انديشه سياسي غرب، ادموند برك بسيار مطرح و معروف است. در واقع برك الهام‌بخش بسياري از متفكران و پايه گذار يك نحله فكري است. بعد هم كه به تدريج بحث محافظه‌كاري به نئومحافظه‌كاري تبديل مي‌‌شود، سپس با ليبراليسم پيوند مي‌‌خورد و مراحلي را طي مي‌‌كند. بنابراين بسياري از متفكران بعدي هم به نوعي متاثر از انديشه‌هاي ادموند برك هستند. از اين رو جايگاه او اهميت مي‌‌يابد. حتي خود فاشيزم هم به نوعي ادامه همين انديشه‌ها از يك زاويه در پيوند با مذهب و طبقات بالاي تعيين‌كننده و از سويي ديگر طبقات پايين به عنوان دهقانان و خرده بورژوازي است. بنابراين انديشه برك يك جريان فكري عميق و ريشه‌دار است. اكنون هم نئومحافظه‌كاري ادامه همان سنت فكري است. مي‌‌بينيد كه ريگانيسم و تاچريسم در انگليس و امريكا چگونه با نئوليبراليسم پيوند خورده و راست جديد را به وجود آورده است. بنابراين برك به نوعي سرسلسله است و محافظه‌كاري ليبرال اوليه با انديشه‌هاي او شروع مي‌‌شود.
  برك به آينده انقلاب فرانسه بدبين است اما برونداد نظام مستقر كنوني اين كشور نمايانگر اين نگراني‌ها نيست. تحليل شما از اين بحث چيست؟
ببينيد اين نظم جديد بورژوايي و كاپيتاليستي موجود در فرانسه البته با قرائت آلماني و اروپايي يا غيرفرانسوي تفاوت دارد. به اين معني كه در فرانسه، سنت دولت سالاري پررنگ است حتي مالكيت‌هاي دولتي هم پررنگ است ولي نگراني‌ها و دغدغه‌ها بيجا نيست. به طور مثال در فرانسه سكولاريسم مدل فرانسوي در مقايسه با سكولاريسم آنگلوساكسوني كه به نوعي جدايي دين از دولت را مي‌خواهد بسيار شديد است. سكولاريسم فرانسوي كنترل دولت بر مذهب و كليسا را مي‌‌خواهد، حتي مالكيت‌هاي دولتي و نقش دولت در اقتصاد در فرانسه پررنگ است. به طور كلي اقتصاد بازار، برابري‌ها، دموكراسي و به هرحال فاصله گرفتن فرانسه كنوني از سنت‌ها و ارزش‌هاي گذشته بسيار مشهود است. ضمن اينكه در همين فرانسه نيز احزاب راست وجود دارند، نمايندگان جريان محافظه‌كار و راست و حتي راست افراطي- به طور مثال لوپن كه در انتخابات گذشته هم بخشي از آرا را داشت- اكنون هم فعال هستند، منتها موضع‌گيري آنها به مرور نرم‌تر مي‌‌شود مثل همين اتفاقاتي كه اخيرا در ارتباط با مسلمان‌ها در فرانسه رخ داد. اين روال ادامه پيدا كرده و اكنون به نوعي در موضع مخالف قرار دارد، يعني گفتمان غالب نيست و نگاه مخالفي كه دارد ادامه همان انتقادهاي گذشته است. در واقع نگراني‌ها و دغدغه‌هاي‌شان نه‌تنها در فرانسه بلكه در نوعِ كشورهاي اروپايي، امريكايي و آنگلوساكسون در حوزه‌هاي فرهنگي و اجتماعي در رابطه با سنت، اقتدار، سلسله مراتب، آزادي‌هاي سياسي-مدني و در رابطه با آزادي‌هاي اجتماعي مناسبت دارد.
ضمن اينكه در واقع به عنوان بخشي از سنت با تكيه بر نه فقط مذهب بلكه با تكيه بر قوميت، نژاد، ملت و مليت فعاليت مي‌‌كنند. الان مي‌بينيد كه هنوز گرايش‌هاي نژادپرستانه، دغدغه‌هاي محافظه‌كارانه، مخالفت با مهاجرت‌ها و مهاجران و به نوعي رويكرد ناسيوناليستي
وجود دارد.
گرچه در اين عصر جهاني شدن با گفتمان غالب در دولت فرانسه، اتحاديه اروپا و در انگليس و امريكا، محافظه‌كاران به نوعي از مسائل نژادپرستي و ناسيوناليستي به طور رسمي‌ و قانوني عبور كرده‌اند، اما خب مي‌‌بينيد كه اين تكيه بر هويت و مليت و سياست‌هاي مبتني بر آن هنوز ادامه دارد.
  آيا سنت محافظه‌كاري آن‌گونه كه در غرب وجود داشته در كشور ما نيز تجربه شده است؟
در واقع همان‌گونه كه محافظه‌كاري در غرب در واكنش به نوسازي‌ها و انقلاب به وجود آمد، مي‌‌توان گفت در ايران از دوره قاجار كه اصلاحات و نوسازي شروع شد، محافظه‌كاران و حافظان سنت با تغييرات سياسي كه به سمت انقلاب مشروطه رفت و تغييرات اقتصادي، اجتماعي، صنعتي شدن و نوسازي‌ به‌شدت
مخالف بودند.
 در واقع محافظه‌كاران سنتي در برابر به هم خوردن نظم پيشين واكنش نشان داده و موضع مي‌‌گيرند.
در فاشيزم اروپا هم يك رويكرد افراطي در دفاع از سنت، اشرافيت، مالكان و دهقانان وجود دارد كه بعد در پيوند با خرده بورژوازي به نوعي رويكرد راديكال افراطي پيدا مي‌‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون