حلالي هست، حرامي هست
سيد علي ميرفتاح
«دروغ» شاخ و دم كه ندارد. اگر يك شركت اينترنتي خطي با سرعت 512 بفروشد، اما خودش هم بداند اين عدد الكي است و نصف آن هم نميتواند سرويس بدهد، يعني كه طرف بيعش را فريب داده و سركاربرش كلاه گذاشته و درآمدش نامشروع است. اكثر شركتهاي اينترنتي روي بيلبوردهاي تبليغاتي ادعاهايي دارند كه در عمل، يك دهمش را هم- خودشان ميدانند- كه نميتوانند. چو نتوان راستي را درج كردن/ دروغي را چه بايد خرج كردن ؟
عكس مياندازند و تصوير ميسازند كه از شدت سرعت زياد، كاربر جا مانده و دارد از قطار يا قايق يا موتور شبكه پرت ميشود بيرون. در عمل اما يك ايميل ساده را هم به زور ميشود سند و ريسيود كرد. حرام مختص احتكارچيها و كمفروشها و گرانفروشها كه نيست. هر كس در معامله غش كند و بغي كند مرتكب حرام شده است.
ما اينترنت گرفتهايم 10 مگابايت. يعني يك چيز خفن. اما هم ما و هم شركت طرف قرارداد ميداند كه اين عدد فرماليته و سركاري است و خانه پرش 512 را هم جواب نميدهد.
جالب اينكه ما پول را جلوجلو هم دادهايم و دستمان به هيچ دم گاوي بند نيست.
يكي از شركتهاي معروف به همين فريبكاري متعارف هم قانع نيست و همين طوري الكي به حساب كاربرانش كنتور مياندازد و با هر اينتري از حساب يوزري آدم كسر ميشود.
دو تا ايميل ميگيري و يك سرچ ساده انجام ميدهي و شبكههاي اجتماعي را چك ميكنيد، نامه ميآيد «كاربر گرامي سرويس شما تمام شده اگر قصد ادامه داريد عليالحساب 30، 40 تومن به اين حساب بريزيد تا بعد ببينيم چه خاكي ميتوانيم به سرمان بريزيم.»
خواستم شكايت كنم ديدم 70، 80 هزار نفر جلوتر از من نوبت شكايت گرفتهاند و كاري هم از پيش نبردهاند. آدم وقتي زورش نرسد و كاري نتواند از پيش ببرد چه كار ميتواند بكند جز فحش دادن و نفرين كردن و فحش خيليخيلي بد دادن. انصاف هم چيز خوبي است.
حالا آدم وارد معادلات و معاملات مجازي شود كه نبايد تا آنجا كه جا دارد ملت بيچاره را سركيسه كند. جالب اينجاست كه هيچكس هم عين خيالش نيست و حواسش نيست- يا هست و خودش را به آن راه ميزند كه نفهمد- چه اتفاقي دارد ميافتد.
يك نكته از شدت بديهي بودن ابلهانه به نظر ميرسد. فيسبوك و چند جاي ديگر، درست يا غلط جزو فيلتر شدهها هستند و طبق قوانين جمهوري اسلامي دستيابي به آنها ممنوع است. منتها همين شركتهاي اينترنتي فيلترشكن و ويپيان در حد انبوه ميفروشند و خيلي علني و روشن، راه ورود به ممنوعيتها را آموزش ميدهند.
البته دستشان درد نكند كه كار ملت را راه مياندازند اما اين به نظر شما مسخره و خندهدار- بلكه گريهدار نيست- كه با يك دست ببنديم با دست ديگر ويپيان توليد كنيم؟ ويپيان را كه منِ روزنامهنگار توليد نميكنم بالاخره ما فيلترشكنها را ميخريم و عين آب خوردن معلوم ميشود كه پولش به چه حسابي واريز ميشود.
اما آيا به لحاظ شرعي اين پولها خوردن دارند؟ اگر مملكت اسلامي است و قوانينش اسلامي، آيا حلال است كه به شكل انبوه و گسترده براي شكستن اين قوانين بيزينس راه بيندازند؟ درست مثل اين ميماند كه يك شركتي به ميزان انبوه- هر چقدر كه دلتان بخواهد – پاسپورت جعل كند يا راه دزدي يا هر چه از اين قبيل. يكي گفت كاش اين پول را مستقيم ميگرفتند و خود فيلتر را از سايتهاي عمومي برميداشتند. اينطوري هم ارزانتر ميشد هم معقولتر و هم راحتتر.
بالاخره اين عالم حساب و كتابي دارد و محاسبات و مناسباتي. بالاخره حرامي هست، حلالي هست، قيامتي هست...