اقدام اصولگرايان در انتخابات مجلس نهم را ديوانهها هم انجام نميدادند
اظهارات متفاوت حسن غفوري فرد
سال 88 به مهندس موسوي راي داده و خود را مديون هاشميرفسنجاني ميداند. از برخورد اخلاقي خاتمي تشكر ميكند و احمدينژاد را در طرح ايدههاي روياپردازانه به بني صدر تشبيه ميكند. فردي با اين مشخصات نه اصلاحطلب زنداني، نه برانداز و نه به قرائت برخي اصولگرايان فتنهگر است. گوينده اين سخنان حسن غفوريفرد از اصولگرايان سنتي ايران است كه در مصاحبهيي مفصل با نامه نيوز نشان داد هنوز گلايههاي فراواني از همفكران اصولگراي خود دارد.
آقاي احمدينژاد به من گفت بيا برو رييس دانشگاه بينالمللي امام خميني باش. گفتم اگر ميخواهي من را تبعيد كني بگو ولي اگر ميخواهيد پستي بدهيد همين دانشگاه اميركبير را كه 30 سال است آنجا هستم رييس كن، گفت نه برو آنجا.
من تمام حيات سياسيام را مديون آقاي هاشميرفسنجاني هستم. ببينيد آقاي هاشميرفسنجاني نابغه انقلاب و كاملا در خط امام و رهبري هستند، ممكن است انتقاداتي هم به ايشان داشته باشم.
چند هفته گذشته با ايشان جلسهيي داشتيم و ايشان بيان كردند تصور اينكه ايران بدون اين رهبري باشد، امكان ندارد، ميگفتند تصور اينكه اين كشور بدون اين رهبري باشد محال است. ايشان خيلي خيلي از رهبري دفاع ميكردند و از سخنان رهبري در مورد راي مردم حقالناس است، تفسير بسيار زيبايي داشتند كه رهبري با چه بينش و آگاهياي به آن جنبه شرعي دادهاند.
آقاي هاشميرفسنجاني نه تنها مخالف رهبري نيستند بلكه به نظر من در كشور حامي قويتري از آقاي هاشمي براي رهبري نمييابم، حامي حقيقي و نه حامي حرفي. حامياي كه در عمل از ايشان حمايت ميكنند و سخنان ايشان را تفسير و بيان كند.
سال 76 تلاش همه ما اين بود كه آقاي خاتمي رييسجمهور نشود، خود آقاي خاتمي هم ميدانست. حتي آقاي خزعلي از علماي تهران شب انتخابات سخنراني كردند و گفتند كه نظرسنجيها نشان ميدهد كه آقاي ريشهري نيم درصد، آقاي خاتمي يك و نيم درصد و آقاي ناطق 65 درصد آرا را به خود اختصاص ميدهند.
بعد از آنكه آقاي خاتمي رييسجمهور شدند از دفتر ايشان با من تماس گرفتند و گفتند كه آقاي خاتمي اجازه خواستند تا شما را در پست مشاور قرار دهيم. به هر حال برخورد ايشان با من بسيار خوب و اخلاقي بود.
دور اول و دوم انتخابات سال 84 به آقاي هاشميرفسنجاني راي دادم. در آن دوران من دبيركل جامعه اسلامي مهندسين بودم و آقاي احمدينژاد عضو عليالبدل شوراي مركزي بودند. بنابراين ايشان را ميشناختم. آقاي احمدينژاد شعارهاي خوبي ميداد ولي من ميدانستم كه اين شعارها عملي نيست. مانند دوران بنيصدر. يك بار در يك جلسه رسمي گفت كه من به همه رييسجمهورها و پادشاهان دنيا نامه مينويسم كه اگر سوالي داريد، بپرسيد وگرنه بايد مسلمان شويد.
بعد هم به بوش و بقيه نامه نوشت. بچهها جوك درآورده بودند ميگفتند بوش كه نامه را خوانده بوده تلفن زده به آقاي احمدينژاد گفته حاجي ما را براي نماز صبح بيدار كن. معتقد بودم كه ايشان در فضا هستند. هنوز هم معتقدم ايشان روي ابرها حركت ميكند. بنيصدر هم همينها را ميگفت.
در اين زمينه كه ايدههاي غير عملي داشتند، احمدينژاد و بني صدر را شبيه ميدانستم.
در سال 88 به آقاي موسوي راي دادم و خيلي هم براي من گران تمام شد. ولي صداقت داشتم كه بعد از انتخابات هم گفتم. ميتوانستم بگويم به احمدينژاد راي دادم كسي كه نميدانست پستي هم به من ميدادند، ولي صداقت داشتم و گفتم و اعلام هم كردم كه پشيمان هستم.
آقاي محسن رضايي دو بار با من براي كانديدا شدن مشورت كردند و به ايشان گفتم كه شما راي نميآوريد به اين دليل كه مردم شما را نظامي ميدانند. گفت شما بيا همه كارهاي ستاد را انجام بده گفتم شما راي نميآوريد. ناراحت هم شدند. گفت من اقتصاد خواندم كار كردم و چهره نظامي نيستم، گفتم درست است ولي مردم شما را هنوز محسن رضايي جنگ ميشناسند.
از سابقه آقاي مهندس موسوي آگاهي داشتم و ميدانستم كه از اداره مملكت آگاهي دارد. تا آدم مسوول نشود نميداند اداره كشور چگونه است، چه مشكلاتي دارد. همين الان آقاي روحاني با اينكه از ابتدا در انقلاب حضور داشتند، بيان ميكنند كه تازه ميدانم كه مشكلات يعني چه؟ لذا معتقد بودم آقاي موسوي از مشكلات آگاهي داشت و ميتوانست آنها را برطرف كند، همچنين ايشان با آقا نسبت داشتند و هيچوقت فكر نميكردم مقابل ايشان بايستد. با اينكه با آقاي موسوي اختلاف داشتم ولي به ايشان راي دادم. اما بعد از صحبتهاي آقا بلافاصله اعلام كردم كه من به ايشان راي دادم و پشيمان هستم. همه بايد من را تشويق ميكردند چون صداقت به خرج داده بودم اما برخوردهايي كه با من شد، نشان ميدهد كه نبايد هيچوقت صداقت داشته باشيد.
در انتخابات مجلس نهم خصوصا تهران كه من در جريانش بودم اتفاقاتي افتاد كه اصلا جالب نبود و با معيارهاي اسلامي و تعقل و دين و دانش هيچ كدام نميخواند. من چند نمونه كه خود آنها گفتند را ميگويم. يك گروه 7+8 بود و يك جبهه پايداري. اين گروه 7+8 يك ليستي از افراد تهيه كرد نزديك 120 نفر، در اين گروه يكي يكي اسم افراد را ميخواندند و آنهايي كه هيچ كس با آنها مخالف نبودند، ميماندند، آنهايي كه چندنفر مخالف داشتند ميماندند تا دوباره بررسي شوند. آقاي مهندس باهنر به من گفتند وقتي اسم تو مطرح شد هيچ كس مخالفت نكرد، گفتند با آقاي عباسپور و مطهري يك عده مخالف بودند ولي با شما كسي مخالف نبود. بعد از پايان بررسيها به جاي 30 نفر 32 نفر باقي ميمانند كه كسي با آنها مخالف نبود، تصميم ميگيرند كه دو نفر را حذف كنند. آن زمان گفتند بين 3 نفر قرعهكشي كنيم كه غفوريفرد كه من باشم و سيدكمال سجادي و فرماني كه نماينده تشكلهاي كارگري بودقرار به قرعهكشي ميشود. آن فردي كه نماينده تشكل كارگري بود را كه كسي نميشناخت الان هم كسي نميشناسد، دومي كه آقاي كمال سجادي كارمند وزارت خارجه بود، سومي هم من بودم كه دكتراي فيزيك هستهيي داشتم. در حالي كه قرعهكشي بايد بين آدمهاي هم وزن باشد، آن كارگر را كه كسي نميشناسد با مني كه همواره مستقل از تهران راي آوردم و اين سوابق را دارم وزنم يكي بود.
خلاصه اينكه آن آقاي فرماني اسمش در آمد و در ليست قرار گرفت. در مرحله اول هم اوت شد. از طرف ديگر قبل از انتخابات هم صلاحيت يكي از آقايان تاييد نشد، بنابراين يك نفر كم آوردند، حالا اگر همان قرعهكشي را هم قبول داشتند باز هم بايد بين دو نفر ديگر قرعهكشي ميكردند اما چه كردند؟ اين دو نفر را كنار گذاشتند و يك نفر ديگر را در ليست گذاشتند، آقاي نجابت.
اين مرحله تمام شد به مرحله دوم رسيد، در مرحله دوم اينها بايد 25 نفر ليست ميدادند ولي 23 نفر داشتند، اصلا آدم نداشتند، چه كار كردند؟ رفتند دو نفر از ليست رقيبشان در ليستشان گذاشتند. آقاي نوباوه و يك نفر ديگر كه در ليست جبهه پايداري بودند. ملانصرالدين هم اين كار را نميكرد، ملانصرالدين هم در قبرش 7 بار گفت سبحانالله از اين همه عقل! در كجاي دنيا از ليست رقيب استفاده ميكنند، شانس خودشان را كم كردند. با من هم لج بودند مهم نبود لااقل همان 23 نفر را ليست ميدادند چرا بايد از ليست رقيب آدم قرض بگيرند. وقتي از رقيب آدم ميآوريد شانس خودتان را كم ميكنيد. اين شيوه نه عقلي است نه اسلامي.
اصلا عقل نميخواهد من ميگويم ديوانهها هم اين كار را نميكنند كه از ليست رقيبشان آدم قرض بگيرند و در ليستشان بگذارند، لااقل آدم نگذاريد. كجاي دنيا در يك انتخابات اين شيوه عمل ميكنند. اصلا سرنوشت مملكت را با قرعهكشي بايد پيوند زد؟ آن هم بين يك استاد دانشگاه با اين سوابق با يك كارگر ناشناخته.
خود اينها ميگفتند غفوريفرد لكوموتيو است اگر بيايد چند نفر ديگر هم با خودش به ليست ميآورد. من اصلا به فردي مثل رسايي كاري ندارم، ولي اين كار و اين فرمول در كجاي دنيا عاقلانه است؟ به ما نميخندند؟
طبيعي است وقتي آقاي امامي كاشاني و آيتالله خامنهاي در مجلس باشند تا مجلسي كه فلان آقايان در مجلس باشند فرق است.