قصه پرغصه رسانهها
همه طرفدار مرجعيت رسانههاي داخلهستیم ولی آن را نصيب رسانههاي بيرون مرزها كردهايم
بهروز بهزادي
با كمال تاسف بايد بگويم ملت ايران بين دو نوع رسانه گرفتار است. نوع اول رسانههاي داخلي است كه با انواع مشكلات به حيات خود ادامه ميدهند و در برزخ بنويسيد و ننويسيد، گرفتارند و نوع دوم رسانههايي است كه از بالاي مرزهاي رسمي كشور عبور ميكنند و از آزادي كامل برخوردارند و مسائلي را كه ما در داخل نميتوانيم بنويسيم آنان با منويات خود مخلوط و به خواننده ايراني عرضه ميكنند و در اين جدال، رسانهها در داخل روزبهروز ضعيفتر ميشوند و طرف خارجي چاقتر و فربهتر. در اين ميان متاسفانه مرجعيت از دست روزنامهنگاران ايراني گريخته است. اما رسانههاي داخل كشور حبلالمتيني دارند كه ميتواند دوران شكوهشان را زنده كند، قانون اساسي كشور با تمام نقدهايي كه به سويش روان است حداقل درباره مطبوعات سرراست و روراست است و با قاطعيت سند مصوب آزادي بيان را به اهالي رسانه هديه كرده است. ميماند كه در كشور مديران دولتها از يكسو و مديران رسانهها از سوي ديگر با اين سند گرانبها چه كردهاند، آيا تمامي ابواب جمعي رسانهها به سهم خود از اين آزادي بيان دفاع كردهاند، در نوشتهها و گفتههايشان اعتقاد عميق خود را به اين سند ابراز داشتهاند؟ آيا مسوولان دولت به وظايف ذاتي خود در حمايت از اين سند گرانبها عمل ميكنند؟ آيا در اين ميان قوه قضاييه به عنوان يك داور بيهمتا از اين اصل قانون اساسي در جهت حمايت از كاربردي كردن آن حفاظت كرده است؟ در پاسخ به اين سه پرسش بايد گفت كه اهالي رسانه در مقاطعي كوشيدهاند اين اصل را سرلوحه كار خود قرار دهند و با توجه به خطوط قرمز امنيت ملي و منافع ملي، به وظيفه اجتماعي خود در نقد كاركردهاي دولتها بپردازند و بسياري از فسادها و كژراههها را نمايان كنند ولي در اين راه با موانعي بس عظيم از ممانعت همان گروههايي روبهرويند كه كاركرد توام با آزادي بيان را دشمن رفتارهاي خود ميدانند و در مقابل آن ميايستند.
چنين گروههايي در ميان خيل عظيم ديوانسالاري كشور از هر جهت شناخته شدهاند و حتي دولتها نيز از وجود آنان رنج ميبرند.
اين قلم در پي آن نيست كه براي سترون شدن اصل آزادي بيان قانون اساسي متهم پيدا كند ـ گرچه همه ما به نوعي متهم هستيم ـ بلكه ميخواهد بپرسد كه چه وقت اهالي رسانه در اين كشور ميتوانند به وظايف ذاتي خود بپردازند؟ آيا استقلال حرفهاي روزنامهنگاران حرف لغوي است؟ آيا به اندازهاي كه روزنامه و روزنامهنگاران را محكوم ميكنيم، قوانين حمايتي از آنان تصويب كردهايم؟ آيا براي روزنامهنگاران كه سينه سپر ميكنند تا فساد و بيقانوني از كشور رخت بربندد و بر استقلال حرفهاي خود تكيه كردهاند، مصونيت حقوقي تعريف كردهايم؟
اين پرسشها را به اين دليل مطرح ميكنم كه همه طرفدار مرجعيت رسانههاي داخل كشوريم. اين مرجعيت را نصيب رسانههاي بيرون مرزها كردهايم و خود در داخل به اختلافها دامن ميزنيم.
اما بعد از تحرير:
در كتابي خواندم در بحبوحه جنگهاي بين مسلمانان و مسيحيان كه در تاريخ اروپا به جنگهاي صليبي معروف است، پادشاه فرانسه بعد از شنيدن صحبتهاي جاسوسهايي كه به قسطنطنيه فرستاده بود، فرمان حمله به عثمانيان را صادر كرد.
جاسوسان گفته بودند دولت عثماني به دو گروه تقسيم شده است و اين دو گروه در مساجد بر سر لاهوت و ناسوت با يكديگر بحث ميكنند.
پادشاه فرانسه هم گفته بود، بهترين فرصت به دست ما آمده است و تا آنان مشغول مباحثه بودند به قسطنطنيه حمله كرد و آنچه نبايد بر حكومت عثماني رفت.