در سوگ احمدرضا احمدي
يك عمر صيقلِ زبان و انديشه
ابراهيم حقيقي
من سال 1350 براي همكاري با آقاي مرتضي مميز به كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان رفتم و براي سالها همانجا ماندگار شدم، از همان زمان با احمدرضا احمدي آشنا شدم و هربار كه نام او به ذهنم خطور ميكند، اولين چيزي كه از او به يادم ميآيد مهرباني اوست. مهرباني او به واسطه سالها دوستي قوت گرفت و پايدار ماند. در تمام سالهايي كه از عمر دوستي ما گذشت هيچوقت نشد كه كوچكترين دلگيري از او برايم پيش بيايد. اتاق احمدرضا آن زمان مقابل اتاق ما بود و او مدير توليد موسيقي براي صفحه و نوار كانون پرورشي بود. او با آثار ماندگاري كه در اين دوره كانون ضبط كرد موجب تربيت درك موسيقي نسل جديد شد و در كنارش سهم بسزايي در معرفي و بهتر شناساندن شاعران نوپرداز ايران داشت. تمام نسلهاي پس از ما به نوعي وامدار احمدرضا احمدي هستند. اگر امروز نسل جوان شعر حافظ، سعدي، اخوان، مولانا، خيام، نادرپور و معاصران را ميشناسند به سبب مجموعه صداي شاعر و صفحههايي است كه احمدرضا احمدي منتشر ميكرد. اين حركت فرهنگي احمدرضا احمدي در رشد هنري و فرهنگي نسل جوان بسيار تاثير گذاشته است. احمدرضا احمدي هنرمند چندوجهي بود و يك تنه بر حوزههاي مختلف فرهنگ و هنر ايران تاثير گذاشت. احمدرضا احمدي شاعر توانمندي بود و تصور من اين است كه او يكي از پرچمداران شعر نوين ايران است؛ منظورم از شعر نوين شعر سپيد است.
او شاعرانه به دنيا نگريست، شاعرانه زندگي كرد و تا آخرين روزهاي زندگياش شعر نوشت و پيوسته در شعرش در حال صيقل دادن زبان و انديشه بكرش بود.
هر چند كه احمدرضا احمدي با مهربانيهايش و با طنز شيرينش و با شعر و صدايش زنده است اما فقدان او جبرانناپذير است. تصور نميكنم ديگر شاعري در قرن حاضر همچون او بتواند شعر بگويد چون او شاعري صادق بود و شعرش از درون خودش ميجوشيد و فوران ميكرد. نام و يادش ماندگار.