سود دو طرفه گفتوگو
ابراهيم عمران
جعبه جادو به قول زندهياد هاشميرفسنجاني؛ اگر بخواهد و بر مدار باشد، ميتواند تردستي كند و به انحاي مختلف مخاطب گريزپا از تلويزيون را دوباره، نشان كند و اميدوار. اينبار در گفتوگوي خبري «شبكه يك و خبر و خبر دو» بر همين نگره، بحث و جدلي بين محمد قوچاني و صادق كوشكي در گرفت. (حال بگذريم كه سربند اين گفتوگو دانستيم شبكهاي هم به نام خبر دو داريم) جدا از كيفيت بحث و له و عليه بودن هر يك، آنچه مهم مينمود، تماشاي دو ساعته تلويزيون بعد از مدتها بود، دستكم براي آناني كه سالهاست اين رسانه را بيطرف نميدانند و بر همين سياق اصولا اگر برنامهاي هم باشد كه كفه ترازو به نفع فرد يا افرادي سنگيني نكند را هم، خبردار نميشوند. هر چند بنا بر گفته جناب قوچاني «فضيلتي نيست نگاه نكردن تلويزيون» ولي بايد پذيرفت كه مخاطبين بسياري از اين مديوم كارساز، دور شدهاند. عصر پنجشنبه كه مشخص شد قوچاني در تلويزيون است؛ پيامكهايي از طرف مشتاقان چنين بحثهايي رد و بدل شد. ايشان نيز در صفحه اينستاگرامش اين خبر را داد. بعد از مدتها به تماشاي تلويزيون نشستن هم پس و پيشي دارد. گفتوگو تقريبا ساعت ده آغاز ميشد. تا آن زمان به كارهاي ديگري رسيده شد. صداي تلويزيون كم بود تا آغاز گفتوگو. اينكه در شبي تعطيل و پر از شبكههاي ماهوارهاي و گوشي هميشه همراه؛ مخاطب شبكه داخلي شوي؛ قدري دركش سخت بود. ولي از طرفي اين بارقه اميد ايجاد شد كه ميتوان با همه تنگنظريها باز هم به رسانه داخلي رجوع كرد. ميدانم و آگاه هستم كه به نظر برخي در داخل و خارج، همه اينها در دمادم انتخابات است و براي بهره بردن از مخاطب كه پاي صندوق آيد. كاري به درستي و نادرستي و چرايي اين نظرگاه ندارم و محل بحث آن نيز اينجا نيست. آنچه مهم است آمدن افرادي است كه ميتوانند كماكان مخاطب را پاي تلويزيون بنشانند. در گروه طرفدار قوچاني، او همانند هنرپيشه و سلبريتياي است كه توان جذب مخاطب را دارد و تماشاگر به خاطر او به سينما ميرود؛ جدا از خوب و بد فيلمش و به حتم در سمت و سوي سينه چاكان آقاي كوشكي نيز؛ چنين نگرهاي صادق است. هرچند صدق گفته و نفوذ كلام تمايزهايي داشته باشد. ميماند افسوسي كه هماره در چنين بزنگاههايي رخ مينماياند. حسرتي كه بعد از قضاياي سال قبل و در برنامه «شيوه» و اين اواخر در شبكه «افق» رخ نشان داد و دو صد چندان شد. اينكه چرا مديران تلويزيون از اين پهنه گسترده ديدگاهها استفاده بهينه نميكنند. واقعا چه اتفاقي ميافتد اگر چنين گفتوگوهايي طي سال و ماه و هفته جريان داشته باشد؟ و اينگونه يك طرف ماجرا از شوق آمدن به تلويزيون، شايد از بحث اصلي به واسطه نيش و كنايه طرف مقابل دور شود. همانگونه كه در ابتدا آمد مراد شخم زدن بحث دو ميهمان نيست. نفس داستان مهم است. طيفي كه كمتر جايگاهي در تلويزيون دارد؛ چرا نبايد بسان روزنامهها، اين تريبون نيز برايش مهيا شود؟ لنگي كار در كجاست؟ چه مانعي سبب اين رخداد بينقص ميشود؟ چه كساني مانعتراشي ميكنند؟ جواب دادن به اين پرسشها، شايد در دل همان گفتوگو آشكار شد. هم قوچاني گاهي هيجاني ميشد و هم كوشكي از دايره انصاف و عدل خارج. بر هيچيك حرجي نيست. ايراد به ساختار رسانهاي بر ميگردد كه اينگونه مباحثهها را با خست برگزار ميكند! شايد بتوان اميد داشت كه در مجال باقيمانده تا انتخابات مجلس، بار ديگر هم چنين گفتوگوهايي درگيرد. فرجام هر چه باشد؛ هر كه خواهد هر برداشتي در ذهن داشته باشد و هر تفسيري در پس و پيش آن خودنمايي كند؛ آنچه اهم اين ذهنيات است؛ گمشدهاي است به نام گفت و شنود. حرف و سخن هم، شنيدن و به يكديگر احترام گذاشتن و گذشتن از انا و لاغيري افكار. در را بر همين پاشنه بچرخانيد كه چرخش اين در، سودش دوطرفه است و ثواب و صوابش هم افزون و كساد كردن رسانههايي كه نام ايران به يدك ميكشند؛ كمترين ثمر اين گفتوگوهاست.