قانون حمايت از معلولان كجا خاك ميخورد!؟
جعفر گلابي
تاكنون هزار بار معلولان در روزنامهها و رسانهها نوشته و دهها بار تجمع كردهاند كه خواستههایشان جز اجراي قانون نيست ولي آنچه البته به جايي نرسيده است فرياد است. موضوع نه تنها روشن بلكه بديهي است؛ در شرايط سخت اقتصادي آسيبپذيرترين اقشار جامعه افراد داراي معلوليت هستند، اين معناي به ظاهر ساده را نه تنها مسوولان متوجه نيستند بلكه مردم عادي و حتي اطرافيان معلولان هم گاهي درك نميكنند. افزون بر رنج طاقتفرسا، آنها دچار انواع محروميتها هستند و براي يك خريد ساده، رفتن به پارك، استفاده از حملونقل عمومي، انجام امور اداري ضروري و از همه بدتر مراجعه به مراكز درماني يا رفتن به مطب پزشكان اغلب چنان به مشقت دچار ميشوند كه از خيرش ميگذرند. آيا مسوولان ميدانند كه گاهي يك معلول براي انجام امور اورژانسي به درد و رنج و جراحت رضايت ميدهد تا دچار انواع رنجهاي ناشي از مراجعه به مراكز درماني نشود و چه بسا بر دردش افزوده نگردد!؟ اين موارد مربوط به معلولاني است كه بستگان جوان و تنومند هم دارند، آنها كه فاقد چنين امكاني هستند حتي گاهي بر شدت معلوليتشان افزوده ميشود. اغلب بيخبران از اوضاع معلولان تصور ميكنند و اين باور غلط را به زبان هم ميآورند كه سوارشدن بر ويلچر و بيرون رفتن مگر چه مشكلي دارد كه فرياد و فغان معلولان اين همه بلند است!؟ آنها خبر ندارند كه بسياري از معلولان خصوصا در روستاها ويلچر ندارند، برخي ديگر حتي براي خريد عصا - عصاي با كيفيتي كه در بدترين جاها مثل پلهها نشكند - تازيانه تلخ تورم را بيش از هر كس ديگري تا عمق استخوان خود لمس ميكنند. چگونه ميشود در كشوري كه هزاران معضل دارد روشن كرد كه مشكلات عادي از قبيل تورم، بيكاري، تنهايي، افسردگي و... چه بلايي متوجه افراد داراي معلوليت ميكند؟ اگر معلولي بتواند با مشكلات معمول سوار بر ويلچر شود يا با سختي عصايي در دست گيرد و پا به خيابان نهد تازه اين ابتداي كار است؛ حتي آنها كه وسيله نقليه دارند چگونه ميتوانند نزديك محل مراجعه خود جاي پارك پيدا كنند؟ پيادهروهاي ناهموار را طي كنند؟ چگونه از پلههاي بدون حفاظ بالا روند؟ چگونه با رمپهاي غير استانداردي كه براي رفع تكليف ساخته شدهاند، گلاويز شوند؟
معلولان ضايعه نخاعي را در نظر آوريد كه اغلب دچار زخم بستر هم شدهاند و نيازمند پرستاري دايم هستند و... با چنين اوصافي نه تنها از توجههاي معمول به معلولان كاسته شده كه قانون مربوط به آنها اجرا نميشود. انتظار اين بود كه سازمان بهزيستي به عنوان متولي معلولان خود آستين بالا زند و همه جا از مجلس گرفته تا دولت به دفاع از حقوق معلولان بپردازد و هر روز در روزنامهها و شبكههاي اجتماعي و حتي صدا و سيما صداي مظلوميت اين قشر دردمند را به گوش جامعه برساند. آنچه در جامعه مشاهده ميشود روند كاهشي توجه و اهتمام ويژه به معلولان است و جالب اينكه وقتي اين دوستان با همه زحماتي كه به آنها اشاره رفت جلوی يكي از مراكز دولتي يا مجلس تجمع ميكنند، گاهي مسوولان مربوطه و نمايندگان مجلس حتي براي دلداري و وعدههاي هزار باره زحمت حضور در ميانشان را به خود نميدهند و شكستن دلهاي دردمندشان احتراز نميشود.