ريشه ناترازيها
عباس عبدي
تقريبا اتفاق نظر وجود دارد كه ايران دچار چندين ناترازي جدي شده است كه بدون حل موثر و پايدار آنها، آينده تيرهاي را بايد انتظار بكشيم. ناترازي بودجه، ناترازي بانكها، ناترازي برق، گاز و ساير سوختهاي فسيلي، ناترازي آب، اخيرا نيز ناترازي جمعيت در حال بروز يافتن است. اين ناترازي ميتواند در حوزههاي سياست و جامعه نيز ديده شود. شكاف عميق نسلها، شكاف دولت ـ ملت و ناترازي روابط خارجي را نيز ميتوان در ذيل همين ناترازيها ديد ولي ناترازيهاي اول كه عموما مادي هستند، مشهود و غير قابل انكار است، در حالي كه ناترازيهاي سياست و جامعه كه علت اصلي بروز همه ناترازيهاست، به راحتي ناديده گرفته يا انكار ميشود. ناترازي اصلي ميان توان و قدرت و درك و برنامه آن نيرويهاي انساني كه عهدهدار حل اين ناترازيها شدهاند ولي فاقد اين شرايط هستند. در واقع ظرفيت اين نيروها براي درك و حل اين مسائل بسيار ناقص و كم است و همين مساله سبب ميشود كه ناترازيهاي ديگر تشديد شود. اولين و مشهورترين ناترازي مربوط به انرژي است. چند علت اصلي براي اين ناترازي وجود دارد. اول نظام قيمتگذاري حاملهاي انرژي است كه موجب ميشود مصرف به صورت غيرمنطقي افزايش پيدا كند و اصراري بر توليد كالاهاي كم مصرف نيز نباشد. در نتيجه شدت مصرف انرژي در ايران چند برابر ميانگين اين شاخص در كشورهاي ديگر شده است. در اين شرايط طبيعي است كه تقاضاي داخلي براي مصرف بالا ميرود ولي در نقطه مقابل عرضه در حال كاهش است و اين علت اصلي ناترازي است. علت افزايش تقاضا روشن است، زيرا براي صنايع و مردم مقرون به صرفه نيست كه مصرف خود را كم كنند، اين كار نيازمند سرمايهگذاري زياد است كه با قيمت اندك انرژي اين سرمايهگذاري توجيه اقتصادي ندارد. چرا قيمت اندك است؟ تورم و دولتي بودن امور، غيرپاسخگو بودن دولت در برابر درآمدهاي دولتي و نفت، كاهش رشد اقتصادي، فقر فزاينده و تجربه اعتراضات گذشته موجب ميشود كه قيمت انرژي هر روز ارزانتر (به قيمت ثابت) نسبت به قبل شود و مصرف به صورت تصاعدي بالا رود. با راهاندازي پالايشگاه ستاره خليج فارس ميتوانستيم بنزين را صادر كنيم، الان مجبوريم واردات كنيم. ولي چرا نميتوانيم عرضه را زياد كنيم. پاسخ خيلي ساده است. به قول وزير نفت همين دولت حداقل ۲۴۰ ميليارد دلار براي بهبود منابع نفتي نياز به سرمايه داريم. تازه اين بخش بالادستي نفت است. هماكنون هيچ يك از صنايع نفتي ايران چون پتروشيميها و پالايشگاه نيست كه با فناوري مدرن مشغول به توليد و مقرون بهصرفه باشند. نه ميتوان سرمايهگذاري كرد و نه ميتوان آنها را نوسازي كرد، چون هيچ سرمايهاي براي اين كار نداريم. سرمايهگذاران هم هيچ رغبتي به سرمايهگذاري در ايران ندارند و اصولا راه آن نيز بسته است. پس كيفيت توليدات روز به روز كمتر ميشود. مازوت ميسوزانيم، چون حتي امكان صادرات آن را نداريم، ديگر كسي مازوت نميخرد. توليد مازوت هم زياد است بايد به جاي گاز بسوزانيم، وضعيت آلودگي هوا همين ميشود كه ميبينيد، چون از اعتراضات مردم ميترسند، گاز را از همه جا قطع ميكنند تا به مردم برسد. امسال تا حدي گرمي هواي زمستان به دادشان رسيده است. توليد و اشتغال ضربه ميخورد تا خانهها گرم باشند. در حالي كه ميتوان در خانه با پوشيدن يك لباس بيشتر مساله را تا حدي حل كرد. در تابستان عين اين كار را با برق انجام ميدهيم. برق واحدهاي توليدي را قطع ميكنيم تا مصرفكننده خانگي اعتراض نكند، در حالي كه آن توليد، در واقع توليد ملي است و مشكلات آن از جاي ديگري بر سر مصرفكنندگان و مردم آوار ميشود. گره پيچيده اين ناترازيها در سياست است. سياست از دو سو دچار ناترازي شده است. در درجه اول ناترازي ميان ساختار و مردم. واقعيت اين است كه نگاه مردم نسبت به سياستها و مديريت كنوني مثبت نيست و تعداد اندكي از مردم از وضع موجود دفاع ميكنند. ظاهرا آخرين نظرسنجيها نشان ميدهد كه فقط ۷ درصد مدافع اين وضع هستند. اين ناترازي در عمل مديريت امور را دچار مشكل ميكند و چه بسا منجر به ناترازي نوع دوم شود. ناترازي دوم سياست ميان صلاحيت حرفهاي مديران با ابعاد و وزن مشكلات كشور خيلي روشن و زياد است. مثل زدن وزنه ۳۰۰ كيلويي براي يك فرد عادي است. اظهارات و مواضع عجيب مديران، فقدان برنامه و ايدههاي روشن و ناكارآمدي مفرط جملگي مصداقهاي اين ناترازي سياسي است كه ناترازيهاي پيشگفته را تشديد ميكند. پس بدون حل ناترازي سياسي، ساير ناترازيها نه تنها حل نميشوند كه تشديد هم خواهند شد. سال آينده در اين زمان با هم تحول ناترازيها را مرور كنيم.