• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5717 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۵ اسفند

حكم مضحك

علي مجتهدزاده

فرض كنيد كساني مي‌خواستند دستگاه قضايي ايران را با ساختن سريالي به سخره بگيرند و اعتبار آن را در چشم افكار عمومي خدشه‌دار كنند، به نظر من اگر اين گروه فرضي دادگاه شروين حاجي‌پور و خصوصا راي صادره براي وي را به تصوير مي‌كشيدند، اهداف‌شان محقق مي‌شد. حكم صادره براي اين هنرمند فارغ از اينكه به لحاظ انطباق با اصول و موازين حقوقي ايرادات فراواني دارد، از منظري ديگر وهن‌آلود و تمسخرآميز هم هست، آن‌هم نه براي فرد محكوم بلكه براي نظام قضايي و فرهنگي كشور. از نظر حقوقي محكوميت آقاي حاجي‌پور مستند به مواد 500 و 512 قانون مجازات اسلامي است كه هر دوي آنها محل ايراد هستند. اينكه آقاي حاجي‌پور با خواندن ترانه «براي» چطور مرتكب جرايم موضوع اين دو ماده شده، اصلا روشن نيست. ماده 500 قانون مجازات اسلامي مي‌گويد: «هر كس عليه نظام جمهوري اسلامي ايران يا به نفع گروه‌ها و سازمان‌هاي مخالف نظام به هر نحو فعاليت تبليغي نمايد به حبس از سه ماه تا يك سال محكوم خواهد شد.» اينكه ترانه «براي» بي‌آنكه هيچ اشاره‌اي به نظام جمهوري اسلامي و اركان آن كند، مصداق اين ماده شناخته شده عجيب است. سر تا ته اين ترانه چيزي نيست جز تكرار يك‌سري حسرت‌هاي عمومي كه حتي برخي مراجع رسمي هم معترف به آن هستند. مضافا اينكه بايد پرسيد اين ترانه در جهت منافع كدام گروه و سازمان مخالف بوده؟ اينكه بعدا گروه‌هايي از آن استفاده كرده باشند موضوعي است كه نمي‌توان آن را به عنوان جرم به سازنده ترانه منتسب كرد.

ماده 512 قانون مجازات اسلامي هم گفته است: «هر كس مردم را به قصد بر هم زدن امنيت كشور به جنگ و كشتار با يكديگر اغوا يا تحريك كند صرف‌نظر از اينكه موجب قتل و غارت بشود يا نشود به يك تا پنج سال حبس محكوم مي‌گردد.» 
اينكه مرجع صادر‌كننده حكم از كجاي ترانه ياد شده فعل «اغوا و تحريك مردم به قتل يا غارت» را استخراج كرده، جاي سوال است.
اما اشكال اصلي اين راي در بخش ديگر آن است. جايي كه مرجع قضايي او را به خواندن دو كتاب از آيت‌الله مطهري و جوادي‌آملي و همچنين توليد محصولات هنري درباره دستاوردهاي انقلاب و جنايات امريكا عليه بشريت محكوم كرده. آيا اگر كسي قصد داشت موارد مورد نظر را به سخره بگيرد و تبديل به مضحكه عام كند، بهتر از صدور چنين حكمي راهي مي‌يافت؟ همين كه فرزندان آيت‌الله مطهري و آيت‌الله جوادي آملي به اين حكم اعتراض كرده و آن را توهين‌آميز دانسته‌اند به اندازه كافي، تمسخرآميز بودن اين بخش حكم را روشن مي‌سازد. فارغ از مباني حقوقي، مرجع صدور حكم با چه استدلال عمومي چنين رايي را صادر كرده؟ آيا گمان كرده محكوم با خواندن اين دو كتاب در صف حاميان آيت‌الله مطهري و آيت‌الله جوادي‌آملي وارد مي‌شود يا اينكه چنين كاري باعث ترغيب و تشويق ديگران براي خواندن اين آثار خواهد شد؟ اساسا اگر از نظر مرجع صادر‌كننده راي اين آثار داراي جايگاه متعالي هستند، استفاده از آنها به عنوان ابزار مجازات آيا خفيف كردن و تنزل دادن‌شان نيست؟
درباره ساخت توليدات هنري براي دفاع از انقلاب اسلامي و عليه جنايات امريكا هم همين‌طور است. فرض كنيد شروين حاجي‌پور آثاري با بهترين كيفيت را در راستاي اجراي اين حكم ساخت. چه كسي محتواي آنها را باور مي‌كند؟ چقدر تاثير اجتماعي دارند؟ آيا همين‌ها تبديل به نمادي عليه محتواي خود نخواهند شد؟ اقشار معترض و بي‌باور به اين محتواها هيچ، آن قشرهايي كه كم و بيش معتقد به اين دست محتواها هستند درباره آثاري كه به زور حكم قضايي و در عين عدم رضايت سازنده، توليد شده، چه خواهند گفت؟ شخصا فكر مي‌كنم كه بخشي از همان‌ها هم نسبت به اين دست محتواها بي‌باور شوند.
كليت حكم شرين حاجي‌پور از نبود بنيان حقوقي مستدل رنج مي‌برد اما بخش دوم حكم و محكوميت‌هاي مورد اشاره وي نشاني از سر سوزن استدلال منطقي هم ندارند و بيشتر شبيه يك انتقام‌گيري كور هستند تا يك حكم قضايي. 
جا دارد سطوح عالي دستگاه قضايي واكنش مناسب و درخوري بابت اين حكم موهن و مضحك نشان داده و حتي با مرجع صادركننده آن نيز در چارچوب قانون برخورد كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون