• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5754 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت

« رستاخيز زمين» در موصل

سيد عطاءالله مهاجراني

وقتي رييس دانشگاه موصل، دكتر كمال‌الدين احمدي در نشستي كه با او در دفترش داشتيم، گفت: «من ديشب نمايش قيامت‌الارض را ديدم.» چند بار تكرار كرد كه: «باور كردني نبود، نيست!» به قول جوانان مگر مي‌شود! دكتر احمدي رييس با كفايتي است، در مدت چهارسال دانشگاه ويران شده موصل را به تمام معناي كلمه آباد كرده است. ساختمان‌هاي بزرگ با نماي سنگ مرمر و به سبك ساختمان‌هاي حلب محبوب! گفت: « داعش چند دانشكده را تعطيل كرده بود. دانشكده حقوق و هنرهاي زيبا و رسانه.» تعداد دانشجويان ايزدي  - برخي به اشتباه نام اين مردم عزيز و مظلوم را يزيدي مي‌نامند و مي‌كوشند نسبتي بين آنان و يزيدبن‌معاويه پيدا كنند!- فقط هفت نفر بوده‌اند. داعش تلخ‌ترين و پر قساوت‌ترين رفتارش با مردم ايزدي بوده است، دكتر احمدي گفت دانشجويان ايزدي اكنون ۲۳۰۰ نفر هستند. تاكيد او بر نمايش« قيامت‌الارض» موجب شد كه شوقم براي ديدن نمايش بيشتر شود. او از واژه انگليسي unbelievable! چند بار استفاده كرد. چشمانش مي‌درخشيد و سرشار از هيجان بود. گفت: « مگر مي‌شود آن انفجارها و كوه آتش را در نمايش باور كرد. به رييس دانشكده هنرهاي زيبا گفته‌ام، دانشجويان را به نمايش ببرد و از آنها بخواهد تا هر يك گزارشي درباره نمايش تهيه كنند.» گفتم خوب است نشستي با كارگردان و مديران نمايش برگزار شود، نشست گفت و شنود. ساعت هشت و نيم شب به سمت محل برگزاري نمايش رفتيم. موج جمعيت به سوي نمايش روان بود. معدل سني كمتر از بيست و پنج سال به نظر مي‌رسيد. در رديف‌هاي مياني كه نشستيم جمعي از جوانان و نوجوانان بين ۱۰ تا ۱۶ ساله ما را در حلقه گفت‌وگويشان گرفتند. سن بسيار بزرگي تدارك شده بود. جمعت بيش از پنج هزار نفر در محوطه‌اي بزرگ‌تر از زمين فوتبال نشسته بودند. سمت چپ جمعيت كليسا و مسجد در كنار هم در واقع دكور نمايش بود و سمت راست حالت صحرا داشت. نمايش را ديدم! دوساعتي طول كشيد. شب بعد هم كه در موصل بوديم مجددا ديدم. اگر شب ديگري هم در موصل مي‌مانديم، سه باره مي‌ديدم. همان بود كه دكتر احمدي مي‌گفت. باورپذير نبود.

البته من در هزاره ماناس در شهر ماناس در قرقيزستان، نمايشنامه عظيم ماناس را ديده بودم. دشت صحنه نمايش بود و لشكر‌هاي واقعي در سن مي‌تاختند و طبل بزرگي كه به افسانه مي‌مانست، در دامنه كوه نصب شده بود، به صدا در مي‌آمد. قيامت ارض همان حال و هوا را داشت، البته با نوآوري و آفرينندگي مدرن! تلفيق بسيار هوشمندانه سينما و هنر نمايش، تلفيق نقاشي و دكور را در پانوراماي مسكو ديده بودم. تصور كنيد يك كشتي وارد صحنه نمايش مي‌شود و درياي خروشنده با موج‌هاي كوه‌آسا، فيلم و سينماست كه در كنار نمايش قرار مي‌گيرد، يونس را كه اهل نينواست و به اعتباري موصلي است در دريا پرتاب مي‌كنند و نهنگي عظيم‌الجثه دهان مي‌گشايد و او را مي‌بلعد!‌الله اكبر مگر مي‌شود!
قيامت ارض كارستاني در حد اعجاز است. كاري بزرگ كه با تلاشي خستگي‌ناپذير و ذوق سرشار آفريده شده است. در موزه بغداد راهنماي نكته‌دان و دانا برايم توضيح مي‌داد كه در اين ظرف سمسم را آرد مي‌كرده‌اند، پرسيد مي‌دانيد سمسم چيست؟ گفتم بله!
تري الناس دهنا في قوارير صافيا
و ما يدري ما يجري علي راس سمسم!
مردمان روغن صاف و زلال را در شيشه‌هاي بلور مي‌بينند، اما نمي‌دانند، چه بر سر سمسم آمده است. چگونه سمسم در برابر ضربه‌هاي كوبنده ايستاده و دوام آورده است. دست مريزاد به جوانان هنرمند ايراني و عراقي كه اين نمايش باور نكردني را تدارك ديده و همه جوانان ايراني و عراقي كه در نمايش نقش دارند. اميدوارم اين نمايش در ايران هم اجرا شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون