مخاطب اصلي قرآن كريم كدام گروه است؟
معصومه ابتكار
مطالعات قرآني درباره مخاطبين آخرين كتاب آسماني اديان توحيدي، مباحث متنوعي را رقم زده است. از جمله اينكه مخاطب اصلي قرآن كريم كدام گروه است؟ آيا مردم مكه دوران صدر اسلام مدنظر بوده يا كل بشريت و آيندگان يا هر دو؟ يعني آيا برخي آيات مختص زمانه پيامبر اكرم (ص) است و بايد در همان قالب تاويل و تفسير شوند تا مورد بهرهبرداري غيراصولي قرار نگيرند يا اينكه همه آيات فرازماني و فرامكاني هستند؟ يا هر كدام درصدي از آيات را در بر ميگيرند؟ به عبارت ديگر در اين مجموعه مباحث، اينكه مخاطب اصلي قرآن را بشناسيم و در عين حال بدانيم براساس متدولوژي قيد شده در اين كتاب، برخي آيات «متشابه» بوده و وابسته به شأن نزول خود هستند، داراي اهميت است. از جهت تعداد، يقينا آيات مربوط به همه انسانها و اعصار بيشتر است و همچنين غلبه رويكردي آيات قرآن براي عموم است. بنابراين ميتوان گفت روح كلي قرآن براي كل بشر است، اگر چه مردم مكه در دوران نزول را هم در برخي آيات مورد خطاب قرار ميدهد كه اگر چه در آنها نيز درسها و عبرتهايي براي همه انسانها نهفته است، تعميم دادن آياتي كه مخاطب خاص دارد، منطقي به نظر نميرسد. از جمله آيات متعددي كه نشان از پيام جهاني و فرازماني قرآن كريم دارد، عبارتند از: «إِنْ هُو إِلّا ذِكْرٌ لِلْعالمِين / اين قرآن چيزي جز تذكري براي جهانيان نيست. التكوير، ۲۷». ذكر «براي عالمين» اشاره به جهانيان است و به اعراب جاهليت محدود نميشود. همچنين «وما هُو إِلّا ذِكْرٌ لِّلْعالمِين/ در حالي كه اين (قرآن) جز مايه بيداري براي جهانيان نيست. سوره القلم، آيه ۵۲» و مانند اين آيات در سورههاي ص، تكوير، انعام و يوسف نيز مشاهده ميشود. در استفاده از كلمه «الناس» نيز اينچنين است: «ما أرسلناك الاّ كافةً للناس بشيراً و نذيراً/ ما تو را بشارتدهنده و ترساننده براي عموم مردم فرستاديم. سوره سبا، آيه ۲۸». كلمه «الناس» بارها در قرآن كريم تكرار و در دعوتها اين لفظ به كار برده شده است. مترجمين شاخص و معتبر قرآن كريم چه به زبان فارسي و چه ساير زبانها مثل انگليسي «الناس» را اشاره به تمام بشريت ميدانند و آن را محدود به زمان و مكان نزول قرآن نكردهاند. «سوره الناس» خود بهترين مصداق اين تعبير است كه نوع بشر را مخاطب قرار ميدهد. حتي در انتهاي اين سوره در كنار نوع بشر، نوع ديگري از مخلوقات (من الجنه و الناس) مورد اشاره قرار ميگيرد و اين دايره را وسيعتر ميكند. بر اين اساس حتي به نظر ميرسد تذكر قرآن براي حيات هوشمند در همه عالم آمده است. پس آيا ميتوانيم پيام آن را با اولويت زمان و مكان پيامبر (ص) و داراي روح عربي بدانيم؟
آيه ۱۹ سوره انعام ميفرمايد: «قُلْاي شيْءٍ أكْبرُ شهادهً قُلِالله شهِيدٌ بيْنِي و بيْنكُمْ و أُوحِي إِليّ هذا الْقُرْآنُ لِأُنْذِركُمْ بِهِ و منْ بلغ أ إِنّكُمْ لتشْهدُون أنّ معالله آلِهه أُخْري/ بگو بالاترين گواهي، گواهي كيست؟ بگو خداوند گواه ميان من و شماست و (بهترين دليل آن اين است كه) اين قرآن را بر من وحي كرده تا شما و تمام كساني را كه اين قرآن به آنها ميرسد، انذار كنم. آيا به راستي شما گواهي ميدهيد خدايان ديگري با خداست؟»
مورد ديگر، آياتي هستند كه با افزايش دانش بشري، علم و اشراف اين كتاب آسماني را بر پديدههاي پيچيده خلقت روشن ميسازد. مثلا درباره عناصر طبيعت، آيات متعددي آمده كه با وجود ادبيات محدود آن زمان، با دانش وسيع و رو به رشد انسان سازگاري دارد. اين سازگاري شگفتانگيز با يافتههاي علمي مدرن، متنوع و رو به ازدياد است. مثلا آيه ۴۷ سوره الذاريات كه ميفرمايد: «والسماء بنيْناها بِأيْدٍ وإِنا لمُوسِعُون/ و آسمان را با قدرتي وصفناپذير بنا كرديم و ما گسترشدهندهايم.» اين نكته كه كيهان در حال گسترش بيشتر است اخيرا مورد توجه اخترشناسان قرار گرفته است و در واقع قرآن در اينگونه موارد چنان سخن گفته كه آيندگان در هر دورهاي به نسبت دستاوردهاي علوم تجربي به فهم جديدي دست مييابند. آيا اين خود نشان از زمان شمولي قرآن ندارد؟
البته كه رسول اكرم (ص) وقتي دعوت را آغاز كرد، خطاب به قوم خودش انذار داد، زيرا جمعيتي كه پيش از او براي آنان بيمدهندهاي نيامده بود بايد پيام الهي را بشنوند. اين نكتهاي اساسي و غيرقابل چشمپوشي است كه همه پيامبران در درجه نخست قوم خود را دعوت ميكنند، خواه دعوت آنان جهاني باشد، خواه منطقهاي كه ميفرمايد: «وما أرْسلْنا مِنْ رسُولٍ إِلّا بِلِسانِ قوْمِهِ ليُبيِّن لهُمْ/ ما هيچ پيامبري را جز به زبان قومش نفرستاديم تا براي آنان بيان كند. سوره ابراهيم، آيه ۴ ».
بنابراين آياتي داريم كه مشخصا مرتبط با مسائل سنتي و اجتماعي جامعه پيامبر (ص) است و مثال بارز آن، آيات مرتبط با بردهداري است كه آن زمان و حتي تا سده گذشته در بسياري مناطق جهان مرسوم بود، اما اسلام از دو راهكار اساسي متناسب با شرايط اجتماعي آن دوران براي حذف بردهداري استفاده كرد: يكي ترويج و تحسين آزادسازي و دوم مذموم شمردن و ممنوعيت راههاي بهرهكشي كه از جمله آيات ۳۲ و ۳۳ سوره نور در اين مورد است.پس همچنانكه ابتدا اشاره شد، پيام قرآن كريم جهاني است و خطاب كلي آن به همه بشريت است؛ بارزترين آيات در تاييد اين باور نيز عبارتند از:
«يا أيُّها النّاسُ إِنّا خلقْناكُمْ مِنْ ذكرٍ وأُنْثى وجعلْناكُمْ شُعُوبًا وقبائِل لِتعارفُوا إِنّ أكْرمكُمْ عِنْدالله أتْقاكُمْ إِنّالله علِيمٌ خبِيرٌ/ اي مردم همانا شما را از يك مرد و يك زن آفريدهايم و به هيات اقوام و قبايلي در آوردهايم تا با يكديگر انس و آشنايي يابيد، بيگمان گراميترين شما در نزد خداوند پرهيزگارترين شماست كه خداوند داناي آگاه است. سوره حجرات، آيه ۱۳».
و آيه ۲۵۶ سوره بقره: «لا إِكْراه فِي الدِّينِ ٭ قدْ تبين الرُّشْدُ مِن الْغيِّ ٭ فمنْ يكْفُرْ بِالطاغُوتِ ويُومِنْ بِاللهِ فقدِ اسْتمْسك بِالْعُرْوهِ الْوُثْقيٰ لا انْفِصام لها ٭ واللهُ سمِيعٌ علِيمٌ/ در دين هيچ اجباري نيست. هدايت از گمراهي مشخص شده است. پس هر كسي كه به طاغوت كفر ورزد و به خداي ايمان آورد، به چنان رشته استواري چنگ زده كه گسستنش نباشد. خدا شنوا و داناست.» دو آيه بالا، جان كلام قرآن براي انسانها در همه عصرها و نسلهاست كه اختيار داريد تا انتخاب كنيد و اگر بهترينها را پيروي كنيد به نفع شماست، چراكه به محكمترين دستاويز براي استواري دست يافتهايد.