بروكراسي در روايتهاي تئاتر
محمدحسن خدايي
اين شبها دو نمايش در تئاتر شهر تهران به روي صحنه بوده است كه به مساله بروكراسي ميپردازند و از دل اين موقعيت اداري، نقبي ميزنند به وضعيت انسان معاصر در يك جامعه مدرن. يكي از اين نمايشها كه «توقف اُتانازي» نام دارد و محمدرضا عطاييفر آن را نوشته و كارگرداني كرده، در رابطه با يك كلينيك پزشكي است كه براي افرادي تاسيس شده كه از كشورهاي مختلف جهان تحت قوانيني خاص، ميتوانند به اين موسسه رجوع كرده و در يك فرآيند كمابيش پيچيده و بروكراتيك در نهايت كانديداي به مرگي يا اتانازي شده و به شكل خودخواسته به زندگي خويش پايان بدهند. اجرا يك موقعيت مفروض را در نظر گرفته و اين موسسه را كه گويا «آسمان آبي» نام دارد به عنوان يك مكان بينالمللي معرفي كرده كه آدمها در آن فارغ از مليت و نژاد و جنسيت، اين حق را داشته باشند كه در مورد زندگي خويش تصميم گرفته و در صورت موافقت مجاري قانوني، جهان فاني را براي هميشه ترك كنند. اجرا با عمده كردن مراحل بروكراتيك بهمرگي، اين مكان را به فضايي براي تقابل و همدلي انسانهايي تبديل كرده كه همگي آنان سرنوشت مشابهي را براي زندگي يا مرگ خويش انتخاب كردهاند. به هر حال زندگي در جهان مدرن با توجه به مراقبتهاي پزشكي، كمبود منابع طبيعي، افزايش طول عمر و ازدياد جمعيت، هر روز بيش از پيش دشوار و تا حدودي طولاني شده و مسالهاي چون اتانازي، به مباحث گستردهاي در حوزههاي فلسفه اخلاق دامن زده است.
محمدرضا عطاييفر با انتخاب افرادي از كشورهاي مختلف توانسته يك درام پر تنش را تدارك كند كه شخصيتها در آن بتوانند نسبت به يكديگر، قضاوت كنند و در رابطه با علايق و اختلافاتشان به بحث و گفتوگو بپردازند. اما نكته اينجاست كه اجرا نتوانسته اين افراد را از كشورهاي مختلف چنان گرد هم آورد كه فيالمثل تنشهاي زباني و فرهنگيشان، نشانهاي از يك جهان متكثر و باورپذير باشد. به ديگر سخن فرقي ندارد شخصيت حاضر در اين موسسه پزشكي متعلق به كدام اقليم باشد، چرا كه آنان به راحتي فارسي حرف ميزند و گويي احتياج به مترجم و مفسر ندارند. جالب آنكه در اين اجتماع كوچك انساني ميتوان از قاچاقچي مكزيكي موادمخدر تا پرستار سویيسي و يك جهادي خاورميانهاي مشاهده كرد كه همگي به يك زبان مشترك و قابل فهم صحبت كرده و در كمال آسودگي، عشق و نفرت خويش را نثار يكديگر ميكنند. البته ميشود حدس زد كه چرا اين قبيل اجراها به سمت اين شكل از بازنمايي آدمها از كشورهاي مختلف ميروند و گشادهدستانه از چهار گوشه جهان براي ساختن يك موقعيت فرضي استفاده ميكنند. پاسخ ميتواند مربوط باشد به مواجهه گروههاي اجرايي با مسالهاي چون مميزي هياتهاي نظارت و ارزشيابي و تمهيدي كه براي عبور از آن ميتوان به كار برد و همچنان توليد تئاتر كرد. بنابراين شاهد هستيم كه چگونه در اين اجرا يك موقعيت جغرافيايي مبهم براي ايدههاي اجرا انتخاب شده تا يك درام اجتماعي با بنمايههاي فلسفي در باب اخلاق پزشكي و رابطهاش با بهمرگي ساخته شود و اين شبها در سالن چهارسوي تئاتر شهر پذيراي مخاطبان باشد. نمايش توقف اتانازي بر اين مدار استوار است و نسبتش با اين روزهاي ما، فاصلهمند و دسترسناپذير حتي اگر حرفش بهمرگي باشد.
حال به نمايش دوم بپردازيم كه آن هم به نوعي به بروكراسي اداري ميپردازد و سرگذشت سه زنداني محبوس در يك زندان را روايت ميكند. نمايش «كان لم يكن» برعكس نمايش «توقف اتانازي» بر يك موقعيت اينجا و اكنوني بنا شد[...] سه نفر به دلايل مختلف، بازداشت و زنداني شده و در يك سلول مشترك، نقشه فرار از زندان ميكشند و ناگهان عفو خوردن يكي از زندانيان كل اين تقلا را بيمعنا ميكند. سيدعلي موسويان در مقام نويسنده، بازيگر و كارگردان توانسته يك كمدي اجتماعي را مابين چند زنداني شكل بدهد و فضايي مفرح بسازد. گاهي به مسائل معتنابه اين روزهاي جامعه مثل قيمت دلار، دروغ در روابط عاطفي و گسترش شبكههاي مجازي و فرهنگ سلبريتي محوري پرداخته ميشود و از قضا موقعيتهاي به واقع خندهآوري را در اين زمينه خلق ميسازد. البته گاهي شدت اين فضاي طنز از اندازه خارج شده و گويي هدف اجرا بر رضايت حداكثري مخاطبان استوار شده آنهم از طريق كمدي تمامعيار به هر وسيله و روش. اما با تمامي اين نكات ذكر شده همچنان ميتوان اجراي «كان لم يكن» را با فراغ بال به تماشا نشست و از بعضي دقايقش لذت برد. سيدعلي موسويان نشان داده مهارت خوبي در بازي و ايجاد موقعيتهاي كمدي دارد و در اين اجرا هم با نگاهي طنازانه توانسته به اين روزهاي سياست و اجتماع ايران پرداخته و موقعيت سه زنداني نمايش را با لحن و زباني تازه به روايت بنشيند. اما اين توانايي بايد كنترل شود و اجرا در مسيري كه انتخاب كرده هم به اندازه بخنداند و هم به اندازه به نقد فساد در جامعه امروزي ايران بپردازد. به هر حال اين اجرا توانسته تا حدودي بروكراسي دستگاه قضاوت در قبال زندانيان و فرآيند صدور حكم را با زباني ساده و كميك بيان كرده و تجربه زيستن در زندان را ملموس و انضمامي كند. با آنكه تجربه زندان بيشك سختتر از اين روايتهاي تئاتري است، اما پرداختن به زندان و محدوديتهايش با توجه به مشكلات عمومي جامعه و گسترش پروندههاي قضايي به علت مسائل اقتصادي و اجتماعي، امر مباركي است. از ياد نبريم كه در اصطلاحات حقوقي عبارت «كان لم يكن» به باطل شدن يك قرارداد مابين طرفين معامله اطلاق ميشود كه شرايط صحت عقد قرارداد به طور كامل در آن رعايت نشده و مستوجب ضرر و زيان يكي از طرفين شود. فرآيندي كه بروكراسي مخصوص خود را دارد و اين روزها به كرات در گوشه و كنار كشور قابل مشاهده است.