از جدول كلمات متقاطع تا گلاويز شدن راهي نيست
محمد خيرآبادي
ديروز در بانك حدود نيم ساعت نشستم تا نوبتم شود. نيم ساعت در نظرم خيلي زياد آمد. تازه خوبي بانك اين است كه مدام شمارهها خوانده ميشود و حس در جريان بودن، انتظار را زياد سخت و مشكل نميكند. در گذشته نه چندان دور، زمان انتظار براي خدمات بانكي بالاي ۲ ساعت بود. آخرين بار در يك كلينيك حدود ۳ ساعت منتظر شدم تا بتوانم وارد اتاق دكتر شوم. آقاي دكتر طبق معمول دير آمد و نوبتها هم درست و حسابي پيش نميرفت. همه شاكي بودند. ركورددار منتظر گذاشتن مراجعان، فعلا نمايندگي خدمات پس از فروش ماشين است كه از صبح عليالطلوع بايد پشت در بسته، صف بايستي تا اينكه ۴ الي ۵ ساعت بعد حدود ۹ يا ۱۰ صبح آيا نوبت به شما برسد يا نه! در زندگي روزمره، با وفور زمانها و مكانهايي براي انتظار روبهروييم. انتظار در مترو، در صف نانوايي، پشتِ در اتاق مديران، منتظر ماندن براي خالي شدن صندلي آرايشگاه و انتظار پشتِ خطوط تلفن با گوش دادن به صداي تكراري كسي كه از صبر و شكيبايي ما سپاسگزار است.
در دقايق انتظار درست مثل كسي هستيم كه در معرض سرقت قرار گرفته، انگار زمان زيادي از روز ما را دارند ميبلعند و يك پارچ آب هم روي آن مينوشند. چارهاي نداريم كه تن بدهيم به اين دزدي در روز روشن تا آن كالا يا خدمت مطلوب و آرماني نصيبمان شود. بله، اگر چيزي نخواهيم، اگر به نون خشك و آبي خنك قناعت كنيم، ميتوانيم آقا يا خانم خودمان باشيم و اين خفت و خواري را تحمل نكنيم. اما ديگر كار از اين حرفها گذشته و جز تسليم و رضا كو چارهاي؟
زندگي ما آدمهاي عادي پر است از انتظارهاي كوچك و معمولي، انتظارهايي كه پوچي و بيمعناييشان آنها را غيرقابل تحمل ميكند. گاهي وقتها فكر ميكنم اين انتظارهاي پوچ و بيمعنا يك وظيفه بيشتر ندارند و آن هم اينكه به صريحترين شكل ممكن حاليمان كنند هيچ كاري در دنيا به اندازه سرگرم كردن خود، سخت و طاقتفرسا نيست! وقتي مثل يك زنداني در سلول انفرادي به هر چيزي چنگ ميزنيم تا سرگرم شويم، تازه ميفهميم كه سرگرم بودن چه نعمتي است. اگر در اوقات فراغت تمركز بر آسودگي و لذت باشد و در هنگام كار تمركز روي فعاليت، در لحظات كشدار انتظار، تمركز معطوف به خود ميشود تا به نحوي نجات از باتلاق زمان و مكان ممكن شود. تنها در اين دقايق است كه به خود واگذار ميشويم. هم كار و هم فراغت فرصت رو در رو شدن با خود را از آدمي ميگيرد. تنها در سلول انفرادي انتظار است كه اگر خود را سرگرم نكنيم ممكن است دخل خودمان را بياوريم! زمان و مكان انتظار، زمان و مكان خطرناكي است و ما همه انگار به صورتي ناخودآگاه از اين خطر آگاهيم. ميزهاي انتظار را با مجلات رنگارنگ و جداول كلمات متقاطع و اتاقهاي انتظار را با صفحات الايدي و خبرهاي زيرنويس و آگهيهاي بازرگاني مزين ميكنيم تا از خطرات قريبالوقوع انتظار پيشگيري كنيم. كافي است دقايقي از همهچيز فارغ و به خود واگذار شويم، آنوقت زمان و مكان انتظار به ميداني تبديل ميشود براي تسويه حساب با خود. از اين زاويه كه نگاه ميكنم، خودم را مديون همه آنهايي ميبينم كه در صفهاي طويل، در مترو و بيمارستان و بانك و اداره، سرگذشت جذابشان را تعريف ميكنند، سفره دل باز ميكنند، اشك ميريزند، شعر ميخوانند، ديگران را ميخندانند يا حتي دعوا ميكنند و گلاويز ميشوند و به سلولهاي انتظار گرما ميبخشند.