بازگشت «اعتماد » به مردم در دولت چهاردهم
فائزه توكلي
واژه اعتماد (trust) در فرهنگ اكسفورد به عنوان اتكا يا اطمينان به نوعي كيفيت يا اطمينان به حقيقت يك گفته توصيف ميشود. اعتماد اجتماعي را ميتوان داشتن حسن ظن به ديگران در روابط اجتماعي، كه داراي دو طرف اعتمادكننده (Trustee) و اعتماد شونده (Truster)، فرد يا گروه، دانست كه تسهيلكننده روابط اجتماعي بوده و امكان سود يا زيان را در خود نهفته دارد. اعتماد نوعي ايمان و اعتقاد افراد به جامعه است. مفهوم «اعتماد » توسط برخي از انديشمندان علوم اجتماعي عبارت است از، باوري قوي به اعتبار، صداقت و توان يك فرد يا گروه، انتظاري مطمئن و اتكا به يك ادعا يا اظهارنظر، بدون آزمون كردن آن .به عبارت ديگر اعتماد عبارت است از اطمينان به ديگران درعين عدم قطعيت است . دراهميت موضوع اعتماد همين بس كه در سال 2012 در ژاپن همايشي با موضوع «اعتماد » برگزار شد و اين به معني آن است كه يكي از پيشرفتهترين كشورهاي صنعتي هنوز براي ادامه توسعه خود نياز به «اعتماد »دارد. اهميت «گفتمان اعتماد » در شرايط كنوني كه در آستانه روي كار آمدن دولت چهاردهم با پشتوانه نزديك به پنجاه درصد مشاركتكنندگان در انتخابات اخير همراه بوده و فقط با نويدهاي آقاي دكتر پزشكيان به پاي صندوقهاي رأي آمدند تا در اولويت قرار گرفتن سفره خانواده و رفع فيلترينگ و گشايشهاي فراگير در روابط سياست خارجي و... اهميت اساسي دارد . كابينه آقاي پزشكيان بايد با عملكرد مبتني بر محور تغيير در تمام عرصهها بتوانند گفتمان «اعتماد » را با توجه به مفهوم دو بعدي اعتماد لحاظ كنند:
١- اطمينان بخشي نسبت به مقاصد ٢- صميميت در اعمال و گفتار. در اهميت گفتمان اعتماد نكات زير قابل توجه است: بسياري از فيلسوفان اجتماعي نظير
« هابز» و «توكويل» معتقدند كه اعتماد تنشها را كاهش داده و انسجام را افزايش ميدهد. به اعتقاد « بك »
«اعتماد فضايي است كه زندگي انساني در آن جريان مييابد... وقتي اعتماد صدمه ميبيند، جامعه به عنوان يك كل آسيب ميپذيرد و وقتي از ميان ميرود، اجتماع تزلزل پيدا ميكند و فرو ميريزد» (كافي، 1380:9). جامعهشناسان مساله اعتماد را در رابطه با نظم اجتماعي و از منظر كلان مورد بررسي قرار دادهاند وتصريح ميكنند اعتماد مهمترين مساله براي همبستگي اجتماعي است، يعني بدون انسجام و نوعي اعتماد، پايداري نظم اجتماعي غير ممكن است.
اعتماد به منزله مهمترين سرمايه اجتماعي كشور
اعتماد اجتماعي مهمترين مولفه سرمايه اجتماعي است و همكاري و تعاون داوطلبانه، دلالت بر صورتهايي از سازمان اجتماعي چون اعتماد، قواعد و شبكهها دارد كه ميتوانند كارايي جامعه را از طريق كنشهاي متناسب تسهيل كنند.
در بررسي ادبيات اعتماد سه رهيافت فكري وجود دارد: از منظر روانشناسي اجتماعي، اعتماد به عنوان ويژگي فردي مطرح ميشود و بر احساسات، عواطف و ارزشهاي فردي مبتني است . در اين خصوص تأكيد برمشاركت افراد و اقشار از پيششرطهاي حتمي است . در اين مورد برنامهريزي كابينه دولت چهاردهم در تعيين كار گروههاي مردمي و نيازسنجي از مسائل و مشكلات مبتلابه آنان در جلب اعتمادشان بسيار ميتواند كارگشا باشد.پيشنهاد ميشود در دولت آتي با توجه به گسترش جامعه كنوني، محله محوري و شوراهاي محلهاي تقويت شود و توسعه يابد تا در اين راستا زمينه مشاركت حداكثري تمامي اقشار جامعه فراهم آيد. از منظرجامعهشناختي اعتماد به عنوان ويژگي اصلي روابط اجتماعي يا ويژگي نظام اجتماعي مفهومسازي ميكند.
اعتماد در اين ديدگاه بيشتر به عنوان يك ويژگي جمعي مورد توجه قرار ميگيرد. در اين شيوه براي جلب حداكثري مردم در شرايط كنوني، از كرسيهاي نقدپردازي در تمامي دستگاههاي دولتي و مراكز دانشگاهي و سازمانهاي مردمنهاد واصناف و ساير.... در جهت واكاوي ضعفها و كاستيها ميتوان بهره گرفت و با استفاده از رسانهها به بسط و انبساط آن پرداخت و سطح اعتماد عمومي را در روابط اجتماعي بين ملت و دولت بالا برد. در شكل رهيافت تركيبي بر توانايي بالقوه «گفتمان اعتماد اجتماعي » در پر كردن شكاف ميان سطوح خرد و كلان جامعه اهميت دارد . در اين نوع برداشت، اعتماد اين توانايي را به ما ميدهدكه نشان دهيم چگونه اعتماد در سطح فردي ميتواند در سطح كلان كه انتزاعيتر است رابطه برقرار ميكند. مثلا شفافسازي در كاستيهاي اجتماعي و اقتصادي و نقد سياستهاي داخلي ميتواند در سطوح خرد و كلان جامعه كارسازي نمايد. گفتمان اعتماد ميتواند خير عمومي باشد و در حل مشكلات و معضلات كشور زمينه و «مشوق مبادله اطلاعات مناسب »باشد و تعيين كند كه آحاد مردم ميتوانند بر سرنوشتشان تاثير بگذارند .
نتيجه آنكه «اعتماد » از ابعاد و اركان نظم اجتماعي است و بدون آن نظم اجتماعي برقرار نخواهد شد. اعتماد اجتماعي يكي از اركان سرمايه اجتماعي و مهمترين ركن آن است و دستاورد آن مشاركت اجتماعي وتوسعه شبكههاي مردمي وسازمانهاي مردمنهاد است كه ميتواند مردمسالاري را توسعه بخشد و از گستردگي بخشهاي اضافي دولتي بكاهد و تفويض قدرت به مردم را رونق بخشد، لذا جامعهاي از حيث اجتماعي غني است كه اعتماد بالايي در آن جامعه، در سطوح مختلفش وجود داشته باشد. هم اعتماد بين اشخاص در سطح خرد و فردي و هم اعتماد بين اشخاص و نهادها و هم اعتماد بين اركان و واحدهاي تشكيلدهنده جامعه مانند حكومت باشد.با اميد به اينكه در دولت چهاردهم، روند تغييرات فراگير شتابان وگسترده باشد و مردم و دولت بدانند كه حل مشكلات جز با مشاركت تمام عيار اجتماعي مردم، نخبگان، انجمنها، سازمانهاي مردمنهادو اتحاديهها ميسر نيست.
مورخ و پژوهشگر پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي