حرف دل
ابراهيم عمران
1- جناب پزشكيان كه حاليه با راي نمايندگان؛ كابينهاش تشكيل شد، در آخرين دفاع از وزراي خود؛ سخني راند كه جاي واكاوي دارد. آنگاه كه گفتند من نميخواهم از روي نوشته بخوانم؛ دلم ميخواهد آنچه در دل دارم بگويم (نقل به مضمون). آري آقاي رييسالوزرای چهاردهم؛ گزاره خوبي را انتخاب كرديد. دل دلدادگيهاي مردم زياد است. آنان نيز مشتاق هستند آنچه در دل دارند، بگويند. از بند گفته و نوشتههاي رسمي و بولتني جامعه دور شوند. چه كه صدق گفتار در دلهاست. دل باور ميكند، آنچه دلدار ميگويد. توده مردم دل و ضمير پاكتان را ميپسندند. حتي به جرات، آنانيكه دل در گروی شما ندارند! ولي پرسش آن است اين سادگي گفتار و رفتار و الكن نبودن مردم نزد حاكمان را چگونه بايد همگاني كرد؟ باور داريم شما به حتم اين رويه نيك را در حكمراني جديد ادامه خواهيد داد. كشتيبان را سياستي دگر اگر آمده است؛ براي مردمش نيز چنين خواهد خواست. تلاش شما براي يكدلي دلهاي پريشان ستودني است. باور داريد به برادري نه برادركشي ذاتي همهمان. اگر همه بتوانيم آنچه در ضمير داريم بيلكنت بيان كنيم، آنگاه دل ما نيز مانند دل بيآلايش شما، جلا مييابد. شما تريبون داريد. راحت و بيتكلف گپ ميزنيد با مخاطب. اين راحتي را براي توده بيتريبون نيز به ارمغان آوريد. بگذاريد اين حرف دل زدن موتيف همهمان شود. همگان كمي از سختي گفتار دور شويم. مشاهده كردهايم صدق گفتار شما، دلها را تسخير كرد. در طرفهالعيني ورقها برگشت. «رسا و ثابت» بوديد در بيان و نه در شهرت فقط. آغوش گرفتيد حتي آن شايد مخالف ديدگانتان را، چون راحت بوديد. دل را گرو گذاشتيد. آن سان كه گردن را پيشتر. شايد اكتسابي نباشد اينگونه بودن، ذاتياش كنيد براي شانههاي خميدهمان. بياموزيد چگونه ما هم حرف دل بزنيم و از روي سياس بودن چيزي نگوييم. كابينهتان هم كابينه دل شود نه كابينه نوشته و دستور و سخنوري صرف. راستي شايد بايد با وزرايتان آغاز كنيد. آنان نيز با معاونان و مديران تا به افراد كوچه و بازار برسد اينگونه دلدادگيهاي بيريا كه به قولي «دل است اين نازنيم سنگ و گل نيست/ اگر بيهوده هم ماند كه دل نيست»