مديريت زنان بر دانشگاهها
راهبرد ورزيدگي و ارتقاي مديريت بانوان در كشور
ابوالفضل فاتح
استاد ارجمند آقاي دكتر محمدرضا ظفرقندي، وزير محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشكي. استاد ارجمند آقاي دكتر حسين سيمايي صراف، وزير محترم علوم، تحقيقات و فناوري . با سلام و تقديم ادب و احترام. نقشآفريني و تاثير فزاينده زنان در جهان پيچيده ما بر كسي پوشيده نيست. در چهار دهه گذشته و در سايه تحولات عميق فرهنگي و اجتماعي در كشور عزيزمان، خوشبختانه بخش عظيمي از بانوان ميهن در رشتههاي مختلف علمي پذيرفته و توانستند به عاليترين سطوح آموزشي و علمي و پژوهشي دست يابند. بيترديد رسيدن به كميت ۶۰ درصد كل دانشجويان كشور براي بانوان نشاندهنده ذكاوت و تلاش و اراده و ترقيخواهي زنان و از افتخارات كشور عزيزمان پس از انقلاب اسلامي است. اما همچون بسياري از عرصههاي ديگر، متاسفانه زنان فرهيخته كشورمان به نسبت حضور در دانشگاهها و بهرهمندي از آموزش عالي، به مناصب عالي مديريتي نهادهاي علمي دست نيافتهاند و شاهد نوعي عدم توازن بين تحصيلات دانشگاهي و اخذ مسووليتهاي عالي مديريتي هستيم. حال آنكه يكي از والاترين و شايستهترين ميدانها براي ورزيدگي و ايفاي مسووليتهاي عالي اجتماعي و سياسي آتي بانوان، حضور در مناصب مديريتي دانشگاهي است. نميتوان درهاي دانشگاه را به روي زنان گشود، اما درهاي مشاركت اجتماعي و اخذ مناصب مديريتي عالي را محدود كرد. باور كنيم، احساس تبعيض در نزد زنان تحصيلكرده بسي كشندهتر و چالش آفرينتر از آن است كه حتي خدايي ناكرده محروم از سواد بمانند و اين احساس تبعيض، هم روح خانواده و جامعه را دستخوش آزردگي و رنج ساخته و هم منشا كاستيها و نارضايتيهايي ميشود كه در بخشهاي ديگري خود را نشان ميدهد. همچنين متاسفانه، درك ناصحيح از روندهاي جهاني و روش حكمراني موجب شده است كه به جاي اهتمام به كاربست سرمايه عظيم علمي و اجتماعي زنان در پيشرفت كشور، بخش اعظمي از انرژي كشور، صرف چالشهايي شود كه هيچ منفعتي براي هيچ كس جز بدخواهان مردم ايران ندارد و چه بسا روزي معلوم شود كه دستهايي در كار بوده است كه زخم بر جان و جگر زنان ايران بنشانند.
مردان امروز ميهنمان در دامان مادراني از همين جامعه پرورش يافتهاند، مادراني كه همواره به نيك سيرتي، وزانت و ايمان شهرهاند. اگر وضع امروز جهان را بنگريم، در مييابيم كه مردان و زنان ايراني چه در ميان كشورهاي منطقه و چه كشورهاي جهان از جمله پاكترين و عفيفترينها هستند.
سخن از فمينيسم افسارگسيخته يا ناديده گرفتن موازين ديني و عقلي يا تقليلگرايي در صلاحيتها يا پوچپنداري تفاوتهاي فرهنگي جوامع نيست. سخن از عدالت و انسانيت است. انصاف و مصلحت و تجربه بشري نيز اقتضا دارد، آن دسته از شكافهاي عظيم مديريتي كه تحت تاثير تفسيرهاي ضيق از مشاركت بانوان ايجاد شده، مرهم شود. علاوه، هيچ جامعهاي در جهان پر رقابت امروز و آينده نميتواند با ناديده گرفتن زنان يا حذف نيمي از جامعه، قلههاي ترقي را طي كند. ماهيت مشاغل آينده نيز به سرعت در حال تغيير است و بسياري از موانع گذشته رفع شده و برخي ديگر از موانع كه يا ساخته و پرداخته ذهنهاي نا آشنا با مولفههاي توسعه و جهان جديد و برخي چه بسا عمدي و براي عقب نگه داشتن كشور است، نيز نيازمند بنبستشكنيها و اجتهاد آگاهان به زمان و مكان است. با اين مقدمه، به محضر شما اساتيد گرانقدر كه خود از دانشمندان و عدالتخواهان و باورمندان به توسعه ميهن عزيزمان هستيد و با علم به اينكه راهحل بسياري از معضلات كشور از مسير دانشگاه ميگذرد و اگر دانشگاه در كاربست اين سياست موفق شود، تعميم آن به جامعه از پشتوانه تجربي و علمي قويتري برخوردار خواهد شد، پيشنهاد ميشود، با شجاعت و با عبور سريع از موانع، سياستي اتخاذ و مسيري را بگشاييد كه در كسب مقام استادي هيچگونه تبعيضي روا نشود و در انتصابات دانشگاهي و در همه سطوح مديريتي از گروههاي علمي و پژوهشكدهها و دانشكدهها نيز شايستهسالاري ملاك عمل قرار گرفته و هر گونه تبعيض و موانع حضور بانوان نخبه و دانشمند رفع شود و در سطح روساي دانشگاهها به ويژه دانشگاههاي مهم، نيز به تعداد چشمگير و نه صرفا نمايشي، زنان مدير و توانمند معرفي و به كار گرفته شوند. اگر بين تعداد اساتيد زن و تعداد مديران، عدم تناسب و شكافي بزرگ مشاهده ميشود، نيازمند بررسي عميق به ويژه از منظر تبعيض است. بايد پيشفرضهاي منفي نسبت به زنان را كنار گذاشت و تحت تاثير القائات نگرانكننده يا وسواسگونه و تنگنظريهاي شخصي قرار نگرفت و صرفا شايستگيهاي شغلي و توانمنديهاي مديريتي را ملاك قرار داد. نيك ميدانيم كه اينك روساي بسياري از دانشگاهها و دانشكدهها و قطبهاي علمي مطرح جهان زنانند. با اين راهبرد انساني، تحولساز و دورانديشانه، نه تنها موجب فرهنگسازي، ارايه الگو و ارتقاي منطقي و هدفمند بانوان كارآمد در ديگر سطوح مديريتي كشور كه موجب نقشآفريني موثرتر و متفاوتتر دانشگاه در توسعه اجتماعي و زمينهسازي براي عدالت و رشد و تعالي كلي جامعه و حتي تغيير و توازن در اخلاق حكمراني نيز خواهيد شد، انشاءالله. بنگريم كه هر جا فضا را براي زنان فراهم ساختهايم، نتايج درخشاني كسب كردهايم و فراموش نكنيم كه توانمند ساختن زنان، فقط قدرتمند ساختن ايشان نيست، بلكه توانمندتر ساختن و متوازنتر شدن همه جامعه است و در دنياي آينده، تمدن قوي تمدن مردانه نيست، تمدني است كه از دل توانمندسازي همه ظرفيتهاي جامعه صرفنظر از تبعيضهاي نارواي جنسيتي برخاسته است.