جليلي دوستداشتني
حسن لطفي
ابوالفضل جليلي فيلمساز كم نظيري است. (حداقل براي من و طرفدارانش) نگاهش به سينما ربط چنداني به مخاطب زياد، گيشه، به هر قيمتي مرا ببين، اغراق و... ندارد. (جاي ... همه ويژگيهايي را بگذاريد كه فيلمهاي عامهپسندي نظير گنج قارون، اخراجيها، فسيل، تگزاس 1و 2 و 3 و بقيه فيلمهاي پرفروش دارند). با آنكه از اولين فيلم بلندش (ميلاد) سراغ نوجوانان و كودكان رفته چندان مجالي به تخيل نميدهد تا دنياي فيلمهاش را از واقعيت جاري دور كند. (ناگفته نگذارم اين جمله به معناي بياهميت جلوه دادن تخيل در سينما نيست و حتي قرار نيست بگويد هر فيلمي از عنصر تخيل استفاده كند از نمايش واقعيت دور شده!) اينطور كه از آثار سينمايي و نوشتههاش مشخص است، سينما براش اهميت زيادي دارد اما واقعيت، زندگي و آدمها براش اهميت بيشتري دارند. وقتي فيلم گال را در سال 1365 ساخت نگاه انتقادياش به برخورد با نوجوانان بزهكار در دارالتاديب نشان داد پي گرفتن اشك تماشاگر و خلق لحظات احساسي نيست. قصدش بيشتر زدودن غدد چركي از چهره اجتماعي بود كه بعضي معضلات زندگي را براي آدمهاش (كودك و نوجوان و جوان و پير) سختتر از سخت ميكرد. با آنكه در ميلاد و گال سراغ زندان و زندانيها رفته بود با رقص خاك نشان داد اين معضلات در بيرون زندانها هم هست. با دت يعني دختر پيش از خيلي از فيلمسازان كنار كارگردانان مثل بيضايي و مخلمباف قرار گرفت كه نگاهشان به دختران و زنان فراتر از درك سينماگران و مخاطبان سينما بود. البته در اينكه تفاوت فاحشي بين آن دو نفر ديگر با جليلي است، شكي ندارم. براي ابوالفضل جليلي داستان يك فيلم ميتواند با بيماري بازيگرش تغيير كند و سرنوشت بازيگر بيمارش فراتر از سرانجام فيلم بشود (فيلم يك داستان واقعي) حتي فراتر از آن، آنطور كه شنيدهام آينده بازيگران فيلمهاش كه اغلب به قول معروف نابازيگرند براش اهميت زيادي دارد. ابوالفضل جليلي فيلمساز خوبي است، انسان شريفي است، جليلي خوبي است و چقدر جاي فيلمهاش براي مخاطبانش و واقعيت در زمانه تگزاس و هتل و... خالي است. اينها را نوشتم تا بگويم آقاي جليلي تماشاگراني هم هستند كه منتظرند تا فيلمي از ابوالفضل جليلي ببينند. به خودتان هم گفتم. اميدوارم همانطور كه پاسخ داديد به زودي اين اتفاق رخ بدهد. فيلمهاي فيلمسازان مستقلي چون شما، محمدعلي سجادي و... ميتواند اميد را براي زنده بودن همه سينما تقويت كند.