از كلاريس تا حامد كياني
حسن لطفي
اينكه امير حسين پور، سي و سه سال پس از ساخته شدن فيلم سكوت برهها توسط جاناتان دمي، سريال بازنده را ساخته است در نگاه اول معنا و مفهومي ندارد، چرا كه اين دو اثر شباهت كمي به هم دارند. سريال بازنده مدارش بيشتر از آنكه تكيه بر روانشناسي باشد تاكيد بر خشونت است. بري از نگاه به روانشناسي نيست و حتي شخصيت زن فيلم (سارا بهرامي) و همسرش (صابر ابر) پيشينه و رفتاري دارند كه در لحظاتي بيننده احساس ميكند گذشته شخصيتها وصل به نگرشي است كه شخصيت آنها را روانكاوي ميكند. شخصيت اصلي فيلم (حامد كياني با بازي عليرضا كمالي) هم دچار آشفتگيهاي روحي است كه لحظه به لحظه در رفتارش بيرون ميزند. اما اين روانشناسي سطحي ربطي به فيلمي همانند سكوت برهها ندارد. بقيه كارآگاهانش هم ميدوند اما به جايي نميرسند. همانند حامد قيافه درهم و گرفتهاي دارند و يكيشان هم دچار مشكلات روحي و رواني است و.... كه بيشتر در آدمهاي بازنده ميتوان ديد. در يك كلام انتهاي نااميدي و درماندگي هستند. شخصيتهاي بدش هم بيشتر از آنكه هويت داشته باشند و براي رفتار و عمل خود دلايلي موجود باشد تيپ همه كساني هستند كه انگار آفريده شدهاند تا مثالي براي رذالت ساخته شود. البته همه اينها در بازي فرم برآمده از الگوهاي تكرار شده در فيلمهاي جديد سينماي امريكا و كره جنوبي گم ميشود و در نگاه اول انگار سريال خوبي را ميبينيم. اما اگر نگاه اول مقايسه بين سكوت برهها و بازنده را رد كنيم و كمي عميقتر به اين دو نگاه كنيم در مييابيم آنچه سكوت برهها را ماندني و بازنده را مخرب ساخته نگاه به شخصيتها و وقايعي است كه ميتوانند با كمي اغماض شبيه هم تلقي شوند.حامد كياني همچون كلاريس (كارآگاه فيلم سكوت برهها با بازي جودي فاستر) جراحتي روحي دارد كه از اتفاقي در گذشتهاش با او همراه شده است. روان حامد كياني هم زخمي است . زخمش شخصيتر هست اما هست. زخم كلاريس مورد استفاده قرار ميگيرد (هم براي خلق موقعيت دراماتيك و هم براي تقويت زير متن) اما زخم حامد كياني توي هوا بلاتكليف ميماند حتي توجيهي براي تمايل او به پيدا شدن بچه هم نيست. بگذريم از آنكه بچه هم اگر پيدا ميشود او در پيدا شدنش نقش ندارد (برخلاف كلاريس كه با دستگيري قاتل از به مسلخ رفتن زناني جلوگيري ميكند) نقص سريال بازمانده در همين حد باقي نميماند. در فيلم سكوت برهها دكتر لكتر به عنوان يك خلافكار از چنگ قانون ميگريزد، اين گريز را اگر با فرار شخصيتي كه پيمان قاسمخاني نقشش را بازي كرده كجاي روايت و زير متن ميتوان گذاشت (خصوصا با آن لبخند و...) رمزگشايي و فاش شدن اصل ماجرا در سريال بازمانده هم كه.... بگذريم. اگر بلد نيستيم زخمهاي روح و روان را درست به تصويربكشيم بهتر است با دقت بيشتري فيلمهايي را ببينيم كه سالها پيش ديگران ساختهاند و از پس اين خواسته برآمدهاند.