• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5923 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۳ آذر

يادداشتي بر نمايش «كمي شبيه تئاتر»

گمگشتگي مشخصه انسان معاصر است

حميدرضا شعيري

ما با كاري روبه‌رو هستيم كه زندگي ما را در صحنه تئاتر نشان‌مان مي‌دهد؛ ما انسان‌هاي مدرن و معاصر داراي چه سبكي از زندگي هستيم؟ بي‌شك يك سبك زندگي چالشي و اين چالش خود را به شكل تكه‌هايي از روايت از هم جدا شده و در گسست از هم نشان مي‌دهد و در تلاش است تا اين نخ پاره شده را دوباره به هم بند كند و آن را سامان  بدهد.
كمي شبيه تئاتر يك ضدروايت است كه خود را در تئاتر خرد مي‌كند و خرده‌هاي روايت را با ما مواجه مي‌كند. اين روايت يك بافت يا مسير منسجم و پايدار ندارد، تكه‌هايي وجود دارد كه از هم جدا شده‌اند و ما را با شرايطي مواجه مي‌كنند كه نمي‌تواند اين شرايط خود را پيدا كند. ما با انسان‌هايي در اين كار مواجهيم كه به دنبال پيدا كردن خود با ويژگي‌هايي از خود دور شده، هستند. روايت مي‌چرخد تا خودش را پيدا كند به ذهاك و جمشيد، زنان و مردان ايراني، انسان معاصر و در نهايت جست‌وجوي خود باز مي‌گردد. 
درد انسان معاصر اين است كه خودش را گم كرده و اين آيينه واقعيت است كه جلوي خودمان قرار مي‌گيرد. ما خود را گم كرده‌ايم و در پرسش مكرر با خود هستيم و يك جست‌وجويي ناموفق ازاينكه خود را بيابيم و نمي‌توانيم. نقش پررنگ آيينه در اين نمايش تجلي ما با خودمان است. آيينه هم نقاب از چهره ما برمي‌دارد و هم نقاب جديد مي‌گذارد، اما اينكه در برابر آيينه قرار مي‌گيريم نقاب از چهره ما برمي‌دارد و ما را نمايان مي‌كند. 
اين پرسش كه آيينه به ما دروغ مي‌گويد يا راست، بستگي به خود ما دارد. آيينه به همان ميزان كه ما را به خود نزديك مي‌كند ما را از خود دور هم مي‌كند، آيينه استمرار تن ما است، ما تني در اين زندگي داريم كه در حال حضور و ابراز است و چون تن ما هيچ‌وقت كامل نيست، آيينه ادامه ناقص ما است و اين نقصي كه ما در جهان داريم به اين دليل است كه جهان ناقص است و جهان دردمند است و ما درد داريم و آيينه نقص را دو برابر مي‌كند. آيينه استمرار چالش  در  ما  است.
اما چرا درد؟ همه ما در اين نمايش متوجه شديم كه در زمان‌هايي چالش‌ها به دردهاي بدني تبديل مي‌شود يعني بدن ابراز درد مي‌شود، منقبض و منبسط مي‌شود و اين باعث مي‌شود كه بدن دچار بيماري ناخواسته شود.
تكه پاره بودن روايت در اين نمايش به اين دليل است كه ما به دنبال يك نخ ارتباطي هستيم تا از هم‌گسيختگي و جدايي جريان زندگي را به هم بدوزيم اما روايت موفق نمي‌شود مگراينكه پيشنهاد بدهد همان‌طور كه در جمع‌بندي پاياني شاهد بوديم كه نمايش سعي مي‌كند در پايان به ما نشان دهد؛ نقطه وجودي يا حضوري گمشده را نشان‌مان بدهد و سعي مي‌كند در يك كلمه به ما بگويد كه زندگي چيزي جز خير و شر نيست و ما در اين خير و شر گير كرده‌ايم. آيا راه فراري وجود دارد؟ در نهايت اگر راه فراري وجود داشته باشد در وجود خود ما است يعني از درون به بيرون است، نه  از بيرون  به درون.
آنجايي كه تن به غريزه نزديك شود به بعد حيواني نزديك شده است، بنابراين تئاتر بين غريزه انسان بودن و حيوان بودن حركت مي‌كند، از آيينه كمك مي‌گيرد تا در اين بازي حضور و غياب، بتواند دارويي براي پيدا كردن خود بيابد اما هرچه تلاش مي‌كند اين يافتن خود به دست  نمي‌آيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون