روزولت و جنگ دوم جهاني
مرتضي ميرحسيني
برخي ميگويند بعد از ماجراي پرل هاربر، بعد از حمله سنگين و غافلگيرانه ژاپنيها به هاوايي، امريكاييها انتخاب ديگري جز مداخله در جنگ نداشتند. نيز ميگويند دولت روزولت واقعا تمايلي به مشاركت در جنگ و درگيري نظامي نداشت، اما ژاپنيها با حمله به پرل هاربر، گزينهاي جز جنگ پيشِ رويشان باقي نگذاشتند. چيزهاي ديگري هم شبيه همينها درباره چرايي و چگونگي ورود امريكا به جنگ دوم جهاني ميگويند. اين گفتههاي نادرست - به معني دروغ - نيستند، اما همه حقيقت را هم بيان نميكنند. امريكاييها تقريبا از همان شروع جنگ در 1939 يكي از طرفهاي درگير در ماجرا بودند. از بيطرفي و «عدم مداخله» حرف ميزدند، اما در عمل پشت متفقين ايستاده بودند و بسياري از نيازهاي آنان را در رويارويي با هيتلر تامين ميكردند. مايكل هيل در كتاب «فرانكلين روزولت، طرح نو و جنگ» مينويسد: «اي بسا روزولت قصد نداشت پسران امريكايي را به ميادين جنگ در خارج از كشور اعزام كند، اما آگاه بود كه براي جلوگيري از استيلاي هيتلر، متفقين سخت نيازمند حمايت ايالات متحده خواهند بود. پرسش اين بود كه هر چند ايالات متحده سلاح و ادوات لازم را تامين ميكند، اما خزانهداري بريتانيا با دست خالي چطور از پس پرداخت هزينهها برميآيد؟ روزولت راهحل جديد و مبتكرانهاي را - موسوم به وام و اجاره -پيش پا گذاشت كه بر اساس آن ايالات متحده اقلامي چون تسليحات، مواد غذايي و ساير تجهيزات لازم را در قالب وام يا اجاره در اختيار بريتانيا يا هر كشور ديگري قرار ميداد كه امنيت امريكا وابسته به آن بود. اين قبيل كالاهاي استقراضي به نحوي از انحا پس از جنگ مسترد يا جايگزين ميشد: تعهد بينظيري، بذل و بخششي سخاوتمندانه در حق يكي از طرفين جنگ در اروپا.» خود روزولت در دفاع از اين تصميم ميگفت: «فرض كنيد خانه همسايه من آتش گرفته و طول شلنگ باغچه من فقط هفت متر است و تا خانه همسايه نميرسد... اگر شلنگ باغچهام را از شير آب جدا كنم و به همسايهام بدهم تا آن را به شير آتشنشاني وصل كند، شايد با اين كار به خاموش كردن آتش كمك كرده باشم. از همسايه هم پولي مطالبه نميكنم، فقط اينكه وقتي آتش را خاموش كرد، شلنگم را به من برگرداند.» البته ماجرا فقط به پشتيباني تداركاتي و تجهيزاتي از متفقين محدود نميشد. دولت روزولت پيش از آن آلمانيها و بعدتر هم ژاپنيها را با تحريم به تنگنا انداخت و تقريبا هر چه داشت براي تضمين پيروزي - يا به عبارت دقيقتر، شكست نخوردن - متفقين به كار بست. بعد هم به كشتيهاي جنگي امريكايي دستور داد با گشتزني در آبهاي اقيانوس اطلس، حريم امني براي تردد كشتيهاي انگليسي ايجاد كنند. از اينرو، بسياري ميگويند كه روزولت در ادعاي بيطرفي يا حتي «عدم مداخله» روراست نبود و براي پيروزي يكي از دو طرف درگير ميكوشيد. حتي چرچيل، بعد از صحبت با روزولت محرمانه نوشت: «رييسجمهور ايالات متحده گفت ميجنگد، اما آن را اعلام نميكند.» اعلام نميكرد، چون امريكاييها حامي جنگ نبودند و دليل و انگيزهاي براي مداخله در كشمكشهاي خونين اروپاييها نميديدند. روزولت هم نميخواست يا نميتوانست آشكارا ضد افكار عمومي تصميمي بگيرد. حتي در كارزار انتخاباتي 1940 - كه براي سومين بار نامزد رياستجمهوري ميشد - به پرهيز از جنگ متعهد شد و در چند سخنراني تبليغاتياش گفت: «پسران شما را به هيچ جنگي در خارج از كشور اعزام نخواهيم كرد.» ژاپنيها با حمله به پرل هاربر به اين دوگانگي پايان دادند و دولت امريكا را مجبور كردند ادامه نقش خود را در جنگ، آشكارا بازي كند. به قول هيل «ژاپنيها دست به كاري زده بودند كه رييسجمهور از انجام آن عاجز بود - ايجاد اتحاد در سراسر كشور به پشتوانه عزم راسخ جهت مبارزه در جنگ و پيروزي در آن.» جالب اينكه، به روايت فرانسيس پركينز كه آن زمان وزير كار امريكا بود، روزولت بعد از شنيدن شكست فاجعهبار در پرل هاربر، نسبت به روزهاي قبل روحيه بهتري داشت، چون «دوراهي اخلاقياش با وقوع اين رويداد عملا حل شده بود» و ميتوانست حرف خود را براي مداخله نظامي در جنگ به كرسي بنشاند و مخالفانش را ساكت كند.