• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5938 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي

مامورين خودسر

حسن لطفي

قسمت پاياني سريال كره‌اي مامور خودسر (پارتيزان) و قسمت آخر سريال گردن‌زني ساخته سامان سالور را در يك روز تماشا مي‌كنم. اولي بهترين و دومي بدترين قسمت سريال است. نه اينكه قسمت‌هاي ديگر گردن‌زني خوب باشد كه نيست. چند شخصيت خوب رها شده دارد و ايده‌اي كه در شلوغي شخصيت‌ها از دست رفته است. تعداد شخصيت‌هاي مامور خودسر هم كم نيست، تحرك و كشمكشش هم زياد است اما تفاوت اصلي اين دو سريال گذشته از كيفيت و كارگرداني به تمركز روي شخصيتي محوري است. در مامور خودسر بيننده مي‌د‌اند كنار كدام شخصيت بايستد و با او همراه شود. بقيه شخصيت‌ها نيز كنار او ماجرا را پيش مي‌برند و در خدمت معرفي او، ايجاد موانع برايش، همراهي با وي و... هستند. اما در گردن‌زني هر كسي براي خودش كسي است. داستاني دارد كه مي‌توانيم رویش مكث كنيم. داستاني ابتر و ناقص كه فقط توقع در بيننده ايجاد مي‌كند. توقعي كه پانزده قسمت سريال نه تنها برآورده نمي‌شود بلكه باعث سرخوردگي يا به نوعي باعث انزجار بيننده (حداقل بيننده‌اي مثل نويسنده اين مطلب) مي‌شود. نمي‌خواهم بگويم همه فيلم‌ها و سريال‌ها بايد قهرمان واحد داشته باشند و چه و چه و چه! نه قرار نيست هميشه اينطور باشد. اما جنس سريال گردن زني از نوعي است كه آدم‌ها و پيشينه و پسينه‌شان درست تعريف نشود بيننده بلاتكليف مي‌ماند. در مورد مامور خودسر اينطور نيست. منظور بلاتكليفي است. بيننده اين سريال همه طرفين ماجرا (مامور خودسر، پسرجوان پولداري كه همراه او است، زن خبرنگار و....) را در حد نياز مي‌شناسد و با آنها به انتهاي خوبي مي‌رسد. انتهايي كه برخلاف گردن زني در اوج است و سطح كشمكشش چند جانبه است (پنج گروه با اهداف مختلف به هم مي‌رسند و جدال نهايي در سطوح مختلف انجام مي‌شود و همين درگيري و كشمكش را جذاب‌تر كرده) هر دو سريال از غافلگيري هم براي جذاب‌تر كردن فيلم استفاده كرده‌اند اما.... بگذريم و قصدم نقد فيلم نيست. بيشتر از ساختار دو سريال چيزي كه برايم مهم بود، نگاه منتقدانه به وجود مامورين فاسد پليس (در سطوح بالا) در سريال مامور خودسر است. پليس‌هاي اين سريال خيلي خوب، خوب، بد و خيلي بد كنار هم هستند. اما مامور خودسر آبكي و پاستوريزه سريال گردن زني.... بگذريم گمان مي‌كنم اين تفاوت بيشتر از آنكه به فيلمنامه‌نويس گردن‌زني (زامياد سعدونديان) مربوط باشد به تفكر بازدارنده‌اي ربط دارد كه گمان مي‌كند نقد يك دستگاه باعث از هم پاشيدنش مي‌شود و باور ندارد منتقدين مي‌توانند اصلي‌ترين حاميان بقاي يك فرد، يك سازمان، يك مملكت و... باشند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون