سفر به حافظه شنيداري مخاطب ايراني
سجاد پورقناد
28 دي اركستر ملي يكي از برنامههاي مهم خود را روي صحنه برد. اين اركستر كه در چند كنسرت خود از خوانندگان پيشكسوتي كه تا اندازهاي تواناييهاي دوره جواني خود را از دست داده بودند، استفاده كرده بود، اينبار سراغ نسل جوانتري از خوانندگان موسيقي دستگاهي ايران رفته بود كه اجرايي قابلقبول را به نمايش گذاشتند. تقريبا تمام تصانيفي كه در اين شب به اجرا رسيد قبلا توسط خوانندگان برجستهاي به ضبط رسيده بود و پخش مكرر آنها از رسانههاي گروهي در دو دهه گذشته، خاطره دقيقي از اجراي ماهرانه آنها را در ذهن شنوندگان هك كرده بود. اين واقعيت حساسيت و دشواري اجراي اين تصانيف را براي خوانندگان آن شب اركستر ملي بسيار بالا برده بود. خوشبختانه هم حسين عليشاپور و هم مجتبي عسگري از بهترينهاي نسل حاضر هستند و توانستند غير از ارايه تكنيك لازم براي اجراي اين تصانيف، از نظر اديشن نيز موفق شدند به كيفيت قابلتحسيني برسند. در اين كنسرت قطعهاي هم به ياد رهبر و آهنگساز فقيد اركستر ملي ايران زندهياد فريدون شهبازيان به نام پرواز كه توسط رهبر فعلي اركستر ملي همايون رحيميان در چند روز اخير ساخته شده بود به ياد اين هنرمند نامدار اجرا شد. در اين كنسرت اركستر ملي در ميان سازهاي هميشگي ايراني كه اركستر را همراهي ميكنند، كمانچه نيز ديده ميشد كه نوازنده آن امير نظري سالاري بود كه پيشتر سوليست راپسودي سهگاه اثر مشترك اسدالله ملك و همايون رحيميان بود. او در جايگاه نوازنده كمانچه نيز بسيار خوب ظاهر شد و در بخشي كه به اجراي جواب آواز نيز پرداخت، تسلط و پختگي خود را نشان داد. همچنين تكنوازي نوازنده جوان و مستعد تار مسعود آذين نيز از بخشهاي برجسته اين كنسرت بود، آذين در اين برنامه با سبكي متفاوت از نوازندگي معمولش به تكنوازي تار پرداخت و سونوريته و تكنيك بينقص خود را به نمايش گذاشت. جا دارد اينجا از نوازنده خوب تنبك اركستر مريم ملا نيز يادي كنيم كه چيرهدستي تحسينبرانگيزي داشت. لازم است اركستر ملي به فكر تهيه يك دستگاه تنبك قابل كوك براي اركستر باشد تا مشكل ناكوكي تنبك نيز حل شود. در پايان لازم است به سه مورد قابل نقد اركستر ملي كه به زعم نگارنده بسيار اهميت دارد توجه شود. در اركستر ملي بارها شاهد اين اتفاق بوديم كه قطعات به شكل استاندارد خود اجرا نميشود، براي مثال در كنسرت ياد شده در قطعاتي كه ني و كمانچه نداشت، اين سازها ديگر نوازندگان سازهاي ايراني را همراهي كردند. خصوصا سونوريته ضعيف نوازنده ني كه با تقويت ميكروفون، صداي سازش به سونوريته نهايي كار اركستر آسيب وارد ميكرد. اصولا انتخاب نوازنده ايدهآل ني براي اركسترها بسيار مشكل است؛ كسي كه هم سونوريته مطلوب و هم كوك و تكنيك قابل قبولي داشته باشد و هم نتخواني دقيق و همگون با اركستر داشته باشد. بسياري از نوازندگان ني، عادت به تكنوازي و اجراي پُرزينت قطعات دارند و وقتي در كنار اركستر قرار ميگيرند با همين رويه به اجرا ميپردازند و صداي اركستر را از يكدستي خارج ميكنند. نكته ديگر آنجاست كه گاهي از نوازنده ني آهنگساز بم نرم را خواسته ولي نوازنده براي سهولت كار خود، بم را جايگزين بم نرم ميكند؛ در صورتي كه با وجود ميكروفون نيازي به جايگزين كردن بم به جاي بم نرم نيست. اين جايگزيني باعث افزوده شدن نويزي در صداي اركستر ميشود. به عنوان آخرين نقد به اجراي آن شب اركستر ملي و البته ميتوان گفت تمام كنسرتهاي اركستر ملي تا به امروز، بايد به مشكل صدابرداري اشاره كرد كه همواره مورد نقد اعضاي اركستر نيز بوده است. صدابرداران اركستر ملي با بالا و پايين كردن مداوم صداي سازها، در واقع جا پاي رهبر اركستر گذاشته و خطوط مورد نظر رهبر را مغشوش ميكنند. براي مثال در اين كنسرت كنترپوآنهايي كه گلنوش خالقي براي قطعه شور مستي نوشته بود، به سختي شنيده ميشد يا به كلي در عدم بالانس صداي اركستر گم ميشد. بهطور كلي صداي اركستر به شكل آزاردهندهاي زياد شده بود و همچون بسياري از كنسرتهاي پاپ، صداي خواننده بسيار بالاتر از اركستر به گوش ميرسيد. شايد امروز مهمترين معضلي كه اركستر ملي با آن درگير باشد همين مساله صدابرداري است كه كنسرتهاي خوبي مثل اين برنامه را كه آرزوي شنيدن قطعاتش سالها روياي علاقهمندان موسيقي ايراني بود را در سطحي پايينتر از ضبط قديمي آن قرار داد. در حالي كه اصولا بايد اجراي زنده بارها و بارها كيفيتي برتر از يك موسيقي ضبط شده دو بانده داشته باشد.