فیاض زاهد و محمد مهاجری در یادداشتی مشترک تحلیل کردند
كليد رابطه دوجانبه در كجاست؟
در يادداشت مشترك شنبه گذشته به نكاتي درباره مذاكره با غرب اشاره شد. آن يادداشت پيش از سخنان رهبرمعظم انقلاب انتشار يافت. طي هفته گذشته اتفاقاتي رخ داد كه مقوم آن نوشته بود.
اينك به موارد ديگري اشاره ميكنيم:
1- در سالهاي گذشته همواره از ديپلماسي و ميدان سخن به ميان آمده و تلاش شده بين آن دو، ديواري به ضخامت تعارض كشيده شود. حال آنكه اين دو مفهوم نه در عرض كه در طول يكديگر قرار دارند. به همين دليل گريز از مذاكره و ديپلماسي، معنايي جز گريز از ميدان ندارد. حتي آنچه در سالهاي گذشته و قبل از شهادت سردارسليماني در قامت «تعارض ميدان و ديپلماسی» مطرح ميشد، صرفا يك گزاره متوهمانه ذهني بود كه با هدف دوشقه كردن جبهه داخلي پا به عرصه گذاشت.
2- قابل پيشبيني بود كه رهبر معظم انقلاب درباره تعامل ايران و غرب در يك سخنراني، راهبرد نظام را شفاف كنند. دلواپسان و تندروهاي داخلي - به مثابه عمال كاسبان تحريم - اميدوار بودند كه ايشان به گونهاي سخن بگويند كه موضع آنها تقويت شود. اما بيان زيركانه رهبري كه از يك طرف به لزوم هوشياري در برابر خصومت و خباثت امريكا ميپرداخت و از جانب ديگر بهكارگيري لفظ «معامله» كه به وضوح راهگشا بود، آب سردي بر پيكر افراطيون به حساب ميآيد.
3- كاسبان تحريم قطعا بعد از اين سخنراني كاملا شفاف نيز دست از بازي برنميدارند. درآمدها و منافع كلان آنها اقتضا ميكند، حتي به قيمت فقيرتر شدن ميليونها ايراني فرآيند مذاكره را به بنبست بكشانند. آنها حتي اگر موفق به منتفي شدن مذاكرات نشوند، تلاششان اين است كه روند آن را كند سازند. حتي يك روز تعويق نتايج مذاكره براي آنها عايدي چند هزارميلياردي دارد.
4- آقاي محمدجواد لاريجاني كه در سالهاي گذشته با مواضع سياسياش هميشه در كوچه بنبست بوده و دست برقضا محبوب تندروهاست، اخيرا و استثنائا يك جمله درست گفته و آن، اينكه براي حفظ منافع ملي حتي حاضر است در قعر جهنم با شيطان مذاكره كند.
اگر منظور ايشان اين نباشد كه اين عبارت فقط در شأن خودش نازل شده و كسي ديگر حق مذاكره ندارد! كليدواژهاي به نام «منافع ملي» را به دست ميدهد كه براي هر گونه تعامل با دنيا چارهاي جز وفاق بر سر مفهوم آن نداريم.
5- انقلاب ايران يك جنبش ضداستبدادي و ضدامپرياليستي بود. براي ايستادگي بر شعارهاي خود هزينههاي شگرفي نيز پرداخت كرده است. اما ساحت جامعه جهاني از نظر راهبرد و رويكرد تغييراتي كرده – هر چند كنه و ماهيت اين نظام جهاني حفظ شده- است. ايران بايد بتواند اين تغييرات را شناسايي، ادراك و متناسب با آن عمل كند. آنچه در نوشته قبلي تاكيد شده بود، لزوم بازسازي و قدرت ايران است تا بتواند بر ارزشهايي كه انقلاب خود را به آن معنا ميبخشد استوار بماند. اگر اتحاذ راهبردها منجر به نابودي و حذف منبع و الهامدهنده اصلي جنبشهاي رهاييبخش شود، اين راهبردها چه معنايي ميتواند داشته باشد؟!
6- برخلاف تصور اپوزيسيون و مخالفان ثبات ايران، راهبرد ترامپ با تغييرات شگفتي همراه شده است. چند اقدام اخير دولت امريكا و انتساب اين سخنان به ترامپ كه ميخواهد سفارت امريكا در ايران را بگشايد يا قطع حمايتهاي مالي از اپوزيسيون حقوق بگير ضدايراني نشانه مطلوبي از يك تغيير است. نبايد ذوق زده شد ولي بدگماني ابدي نيز توجيهپذير نيست. ايران كشور قدرتمندي است؛ دستان بلندي دارد و مرزهاي دورش بيشتر از مرزهاي نزديكش شده است.* بديهي است طرفين داراي كارتهاي مختلفي براي تبادل هستند.
7- راهبرد اصلي امريكا تمركز بر حوزه آسيا- پاسيفيك در 50 سال آينده است. در تحليل تهديد راهبردي امريكا، چين به جاي روسيه نشسته است. به نظر ميرسد امريكا دو سطح تحليل را مدنظر قرار داده است؛ اجراي طرحهايي از جنس آبراهام به معناي آن است كه امريكا بتواند بحران در خاورميانه را كنترل و بدون نگراني ستونهاي جديدي براي حفظ ثبات و امنيت منطقه طراحي كند تا بتواند از اين منطقه خارج شود. تا پيش از انقلاب، امريكا بر دو ستون اين راهبرد را استوار كرده بود، ايران و عربستان سعودي.
اينك به نظر مثلثي مامور اين امر شدهاند؛ تركيه، عربستان و اسراييل. اما اين مثلث كارآمدي لازم را ندارد. آنچه بايد رخ بدهد به پذيرش نقش ايران در اين منطقه است..
نكته مهمتر در اين رابطه بيميل نبودن امريكا در ايجاد پيوندهاي تاكتيكي عليه چين است. در اين راهبرد دور امريكا علاقهمند است در پيوندي با روسيه، ايران و عربستان، چين را در فشار قرار بدهد.
8- به نظر نويسندگان اين متن، امريكا ايران را از نظر تاريخي متحد راهبردي خود ميداند. تاريخ و فرهنگ و مناسبات 200 سال گذشته نشان ميدهد ايرانيان نه با چين و نه روسيه داراي پيوندهاي عميق و احساسي نيستند.
9- نكته پاياني در اين ميان درك جامع طرفين از روحيات و راهبردهاي يكديگر است. دو طرف بايد نه طرف مقابل را تحقير كنند يا به تحليل رويايي از يكديگر دست يازند! اين كليد روابط دوجانبه است.
٭long border