• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۴ بهمن
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5972 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۴ بهمن

بررسي فيلم «پير پسر» به كارگرداني اكتاي براهني

نگاهي بي‌پرده به زوال روياهاي معاصر در آوارديوارهاي فرسوده

محمد يراقي

در «پير پسر» بيننده گام به جهاني مي‌گذارد كه استبداد خانوادگي، خشونت پنهان و سرنوشت‌هاي تراژيك در تار و پود زندگي روزمره تنيده‌اند. اين اثر كه ابتدا در قامت يك درام خانوادگي ظاهر مي‌شود، آرام‌آرام به اثري جنايي متمايل مي‌شود و فضاي سنگينش چنان است كه مخاطب را همچون يكي از شخصيت‌هاي سرگردان در اين خانه فرسوده احساس مي‌كند. قصه در دل آپارتماني قديمي در تهران مي‌گذرد؛ ساختماني با ديوارهاي ترك‌خورده و اثاثيه كهنه كه به‌ خوبي زوال شخصيتي و اجتماعي ساكنانش را بازتاب مي‌دهد. غلام، پدري مستبد و دو فرزندش- علي و رضا- در چنين فضايي روزگار مي‌گذرانند و هر لحظه بيم آن مي‌رود كه اين خانواده بيش از پيش از هم بپاشد.
آنچه «پير پسر» را متمايز مي‌سازد، ظرافتش در نمايش مناسبات قدرت و سركوب است. غلام، با بازي شگفت‌انگيز حسن پورشيرازي، شخصيتي است كه سرسختي و خشونتش از دل سال‌ها خوارشماري و شكست‌هاي اجتماعي سربرآورده. او تنها با اعمال زور مي‌كوشد جايگاهش را حفظ كند و از فرو ريختن تصويري كه از خود ساخته، جلوگيري كند. مصرف مواد مخدر، رفتارهاي تحقيرگرايانه و نگاه‌هاي سنگينش، اين پدر را به هيولايي بدل مي‌كند كه هر چند بر خانه سلطه دارد، در حقيقت در حال از دست دادن خويشتن خويش است.
در قطب مقابل، علي ايستاده است؛ مردي در خاموشي ممتد كه در هر نگاه و حركتش مي‌توان بار سنگين رنج را ديد. حامد بهداد در يكي از پخته‌ترين هنرنمايي‌هايش، علي را نه از رهگذر گفت‌وگوهاي طولاني، بلكه با سكوت‌هايي عميق، نگاه‌هايي آكنده از درد و قامتي فرسوده به تصوير مي‌كشد. هر كنش او گواهي است بر ترسي نهفته كه در سايه پدر رشد كرده است. رضا برادر كوچك‌تر، در موقعيتي متفاوت به سر مي‌برد: او بين تنفر از پدر و اشتياق به تاييد او در نوسان است. محمد ولي‌زادگان، با خلق شخصيتي دوگانه -گاه عصيانگر و گاه تشنه رضايت پدر- رضا را به يكي از پيچيده‌ترين چهره‌هاي اين روايت بدل مي‌كند و همچون نماد نسلي جلوه مي‌دهد كه ميان آزادي و وابستگي گرفتار آمده و گريزگاهي نمي‌يابد.
اين فيلم تنها راوي حكايت يك خانواده نيست، بلكه سيمايي از جامعه‌اي را ترسيم مي‌كند كه در آن خشونت و سركوب، زير پوسته‌اي از سنت و باورهاي فرسوده ادامه دارد. «پير پسر» از زاويه مناسبات خانوادگي، دشواري‌هاي جامعه ايران را با دقتي كم‌نظير مي‌كاود؛ طبقه متوسطي كه زماني روياهايي در سر داشت، اكنون زير فشار معضلات اقتصادي، اعتياد و فرهنگ مردسالار رو به اضمحلال مي‌رود. خانه‌اي كه زماني نشاني از اصالت داشت، اكنون مخروبه‌اي است كه روياهاي سوخته را در دل خود دفن كرده  است.
اما يكي از نقاط عطف اين اثر، حركت تدريجي‌اش از درامي خانوادگي به يك تريلر جنايي است. تغيير آرام ريتم و لحن آن، تماشاگر را ناگهان در ميانه بحراني پرتنش مي‌يابد؛ بحراني كه ريشه در سال‌ها سركوب و تحقير در خانواده  دارد. اين دگرگوني حساب ‌شده تا واپسين دقايق، تعليقي پيوسته مي‌آفريند و اثري را پيش چشم مي‌گذارد كه برخلاف كليشه‌هاي معمول ژانر جنايي، خشونت را نه ابزاري گذرا، بلكه برآيند اجتناب‌ناپذير فشارهاي انباشته ‌شده دروني شخصيت‌ها مي‌داند. همين جابه‌جايي ژانر، غلام را از پدري زورگو به عنصري خوف‌آور و دور از پيش‌بيني بدل مي‌كند كه ممكن است هر لحظه ورق  را برگرداند.
«پير پسر» با بي‌پروايي، چهره تاريك جامعه معاصر ايران را آشكار مي‌سازد؛ جامعه‌اي كه در آن فقر، اعتياد و سرخوردگي بر بستر خانواده سايه انداخته و گويي راه گريزي از آن نيست. آپارتمان كهنه و زندگي بي‌روح شخصيت‌ها نشانه مساله‌اي شخصي نيست؛ بلكه پژواك يك فروپاشي اجتماعي است كه ساختارهاي ديرينه را نيز دربرگرفته. غلام، به عنوان نماد نسلي كه سرسختانه در گذشته مي‌زيد و تغيير را نمي‌پذيرد، كوشيده است كنترل همه‌ چيز را در دست داشته باشد، حال آنكه فرزندانش ميان پذيرش واقعيت موجود و آرزوي رهايي دست‌وپا مي‌زنند. اين اثر با هوشمندي نشان مي‌دهد چگونه دشواري‌هاي معيشتي، تحقيرهاي اجتماعي و غياب آينده‌اي روشن، آدم‌ها را به ورطه تعليق و خشونت مي‌كشاند.
از سوي ديگر، ژرفاي روانشناختي روابط پدر و پسران در اين فيلم چشمگير است. غلام، با سال‌ها استبداد و خودكامگي، فرزنداني را پرورده كه دو رويكرد متضاد در پيش گرفته‌اند: علي كه تحت تاثير انباشت سركوب، به مردي منزوي و كم‌حرف مبدل شده و رضا كه هر چند در پي طغيان است، اما هنوز سوداي تاييد پدر را در سر دارد. اين چرخه بيمارگونه چنان قوي است كه هر تلاشي براي رهايي را ناكام مي‌گذارد. تحقيرهاي ممتد غلام، از زبان تند گرفته تا نيشخندهاي دردناك، همگي تلاشي براي تحكيم اقتداري پوشالي‌اند كه در اصل  از درون  تهي شده  است.
يكي از برجسته‌ترين جنبه‌هاي «پير پسر» اتكايش به زبان بدن و سكوت‌هايي است كه بيش از هر كلامي، جهان شخصيت‌ها را آشكار مي‌كنند. دوري از گفت‌وگوهاي طولاني، باعث شده كوچك‌ترين اشاره‌هاي رفتاري معنا پيدا كنند. سنگيني قدم‌هاي غلام، فرم نشستن تحقيرگرانه‌اش، شانه‌هاي خميده علي و حركات عصبي رضا، همگي دعوتي‌اند براي غور در ضمير درهم‌شكسته اين افراد. در لحظات كليدي، سكوت بيش از هر جمله‌اي سخن مي‌گويد و مخاطب را در  فضايي بسته و  پر از اضطراب  فرو مي‌برد.
جلوه بصري و ميزانسن اثر نيز بر اين حس خفقان مي‌افزايد. نورهاي سرد، قاب‌هاي تنگ و شلوغي‌هاي آزارنده، همگي بر بن‌بستي تاكيد دارند كه شخصيت‌ها در آن گرفتار آمده‌اند. بطري‌هاي متادون، ته‌مانده‌هاي سيگار و هواگيري نكردن فضا، نشانه‌هاي مرگ تدريجي‌اند كه پشت اين ديوارها جريان دارد. در پايان همه نشانه‌ها به محوري واحد مي‌رسند: تابلوي نادر شاه افشار در جنگ كرنال. اين تصوير، چيزي فراتر از يك پس‌زمينه تزييني است؛ تاريخ خونيني را يادآوري مي‌كند كه چگونه پادشاهان نيز فرزندان‌شان را قرباني جاه‌طلبي مي‌كردند. غلام هم در مسيري مشابه گام برمي‌دارد و اين تسلسل ستم، پاياني ندارد.
در نهايت «پير پسر» با روايتي هوشمندانه، شخصيت‌پردازي عميق و نقش‌آفريني‌هاي تحسين‌برانگيز، بيننده را تا آخرين لحظه با خود همراه مي‌سازد. اين اثر تنها يك درام خانوادگي نيست؛ بلكه آينه‌اي است در برابر جامعه‌اي كه مي‌كوشد از زنجيرهاي گذشته بگريزد، اما هنوز در گرداب همان سرنوشت گرفتار است. اينجا نه‌تنها غلام كه تمامي شخصيت‌ها در اسارت ديوارهاي زندگي خودشان به دام افتاده‌اند و «پير پسر» گواهي است بر تكرار تلخ تاريخي كه گويي اميدي براي گسستن آن متصور نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون