سير فرهنگ ايران در بريتانيا
يا «تاريخ دويست ساله مطالعات ايراني»
كتاب «سير فرهنگ ايران در بريتانيا» يا «تاريخ دويست ساله مطالعات ايراني»، تأليف ابوالقاسم طاهري و از ديگر منابع سلسله انتشارات انجمن آثار ملي است كه در سال ۱۳۵۲ خورشيدي، توسط چاپخانه بهمن در تهران چاپ شده است. نويسنده در پيشگفتار اين كتاب نوشته است:
در اين كتاب از سيروتحول دويست ساله فرهنگ، هنر و مظاهر ذوقي قوم ايراني در جزاير بريتانيا سخن ميرود. با آنكه پاي انگليسي زبانان از سده دهم هجري قمري رفتهرفته به كشور ما باز شد آغاز آشنايي دانشمندان آن قوم را با علوم و حكمت ايراني كه بخش مهمي از فرهنگ بزرگ جهان اسلامي شمرده ميشود بايستي در نيمه سده پنجم هجري جستوجو كرد. چنانكه خوانندگان گرامي در خلال سطور نخستين فصل اين كتاب خواهند ديد با گردانيدن متنهاي علمي زبرمرداني چون محمد زكرياي رازي، فارابي، محمد غزالي و بوعليسينا از دو زبان تازي و پارسي به لاتين، تدريجا علماي قوم انگليس با رشتههاي پزشكي، رياضي و الهييات خاورزمين آشنا شدند و سپس اندكاندك با نوشتههاي جهانگرداني كه در خلال سدههاي ششم و هفتم هجري از ايران ديدن كردند آن پيوند نيرو گرفت. ازسوي ديگر پيدايش نيروي دريايي زورمندي پاي ملوانان دلير و ماجراجويان آزمند انگليسي را به كرانههاي هند و خليجفارس باز كرد؛ و انگيزه سودجويي و بهرهكشي از هندوستان، حكمفرمايان انگليسي آن سامان را به اهميت فراگرفتن زبان فارسي راغب ساخت. همزمان با اين جريان، يا اندكي پس از آن، برادران گريوز (Greavs) كه از نخستين فارسيدانهاي سده هفدهم ميلادي (برابر سده يازدهم ه.ق) در حوزه علميه كمبريج بودند همت بهترجمه كتابهايي در زمينه ادبيات، علوم رياضي و اخترشناسي از فارسي به انگليسي گماشتند.
بهدنبال كوششهاي برادران گريوز و انتشار ترجمههاي آن دوتن دانشمند، دو عامل مهم ديگر كه پيدايش شركت هندشرقي و رشد انجمن نوبنياد آسيايي بنگاله باشد راه را ازبراي ترويجزبان و ادبياتفارسي در بريتانيا و درميان پارهاي از افسران نخبه انگليسي در هندوستان هموار ساخت. درحدود هفتاد سال پس از انتشار ترجمههاي برادرانگريوز يكي از استادان ارجمند دانشگاه اگسفورد كه تاماسهايد (Thomas Hyde) نام داشت به سال ۱۷۶۰ميلادي (برابربا۱۱۷۴ه.ق) كتابي به زبان لاتيني منتشر ساخت كه درواقع نقطه عطفي در تاريخ مطالعات ايراني بهشمار ميآيد. بههمين سبب در كتاب حاضر، مولف پساز نشان دادن پيشينه سير فرهنگ ايران در بريتانيا كوشيده است تا تحقيقات خاورشناسان انگليسي را ازتاريخ انتشار كتاب تاريخاديان باستانيايران تا بهامروز كه اندكي فزونتر ازدويست سال است برشمرد و ازخدمات ارزندهاي كه نسبت بهتاريخ و فرهنگ قوم ايراني ايفا شده است، ولو فهرستوار ياد كند. داستان سيرفرهنگ ايران در بريتانيا كه مولف از ديرباز بهتاليف آن كمربسته بوده است تاريخ پرفرازونشيبي است كه تاكنون موردتوجه هيچيكاز محققان ايراني و انگليسي قرار نگرفته است و آنچه اكنون اين مولف برخوانندگان عرضه ميكند مسلما خالي ازنقص نيست. هرچه باشد ايناثر را بايد نخستين گام دراين زمينه و فقط راهنمايياز مطالعات دويست ساله ايراني دربريتانيا دانست. اقامت نسبتاً دراز مولف درميان قوم انگليس، دستيافتن بهپارهاي از اطلاعات مغتنم بههنگام پژوهش درباره ديگر مسائل، الفت نزديك مولف با گروهياز خاورشناسان كه دراينكتاب ازآنها يادشده، آشنايي وي با بيشتر مراكز فرهنگي و موزهها و بالاخره عضويتش درانجمن خاورشناسي بريتانيا، انجمن شاهيآسيايي و انجمن جغرافيايي لندن، همه اينتوفيق را رفيق وي ساخت كه گستاخانه دراينراه پيشگام گردد و ازمجموع اطلاعات گردآورده كتابي فراهم سازد.
روش مولف درنشان دادن سير فرهنگ ايران در بريتانيا طي دوسده اخير تا بالاترين درجه امكان پرهيز از حاشيهروي بوده؛ و از ترس آنكه مبادا خواننده را ملالت افزايد بسياري از مطالب را بهطور خلاصه و موجز بيان كرده است، اما هرجا براي مزيد آگاهي علاقهمندان ذكر مراجع و مآخذ مفصلتري ضرورت داشته است آنها را در حواشي نقل كرده است. كليد اينگونه حواشي و تعليقات شمارههايي است كه دركنار آنها علامت ستارهاي بهچاپ رسيده است. دراينگونه موارد خواننده بايد براي كسب اطلاع به توضيحات و منابع كه در آخر هر فصلي جداگانه بهچاپ رسيده است رجوع كند و چون درهر فصلي منابع آن فصل قيد گرديده است براي احتراز از تكرار، دركتابنامه فقط به گزيدهاي از مآخذ بسنده كردهايم. طرح اصلي اين كتاب كه در سال۱۳۴۷ خورشيدي ريخته شده بود فقط مشتمل بر هفده فصل بود كه ده فصل آن تا فروردين سال ۱۳۴۹آمادهشد، اما بيماري ناگهاني و درازمدت مولف، يكسالواندي تكميل آنكار را به تعويق افكند تا آنكه بهياري پروردگار در فروردين ۱۳۵۲ با افزودن چهار فصل ديگر درباره هنرشناسي و كاوشهاي باستانشناسان انگليسي درايران بهصورتيكه اينك تقديم خوانندگان ميشود بهپايان آمد. چاپ و انتشار اين اثر در درجه نخست مرهون عنايت اولياي فرهنگپرور انجمن آثار ملي بهويژه تيمسار فرجاله آقاولي است كه دينبزرگي برگردن مولف دارند، از راهنماييهاي آقاي سيدمحمدتقي مصطفوي نيز كمال تشكر را دارم. ديگر آنكه از راهنماييهاي بيدريغ متصديان موزههاي بريتانياBritish Museum، ويكتوريا و آلبرت، Victoria and Albert، كلكسيون چستربيتيChester Beatty Collection در ايرلند جنوبي، كتابخانه ديوان هند و نيز از كمكهاي دوستان و استادانم در دارام و اگسفورد (Oxford) و بالاخره دانشگاه لندن، كه بخشي از مغتنمترين سالهاي عمر را در آنجا گذرانيدهام صميمانه تشكر ميكنم. همچنين از اولياي چاپخانه بهمن و خواهرزادهام آقاي محمدرضا گوشه بروجردي كه درغياب من رنج تصحيح و مراقبت در چاپ اين كتاب را برعهده داشتهاند، سپاسگزارم. لندن، ۲۲شهريور۱۳۵۲خورشيدي.
منابع: كتابخانههاي شماره ۱
و ايرانشناسي مجلس.