حال اروپاييها خوب نيست؛ آنها از خشم به خود ميپيچند. چشمآبيها به عنوان استعمارگران سنتي روزگاري براي جهان سياست تعيين تكليف ميكردند، حالا براي حل مساله جنگ اوكراين با روسيه با چالش مواجه شدهاند. واشنگتن به تحقيرآميزترين شكل با بروكسل برخورد ميكند. «دونالد ترامپ» در دور اول حضور در كاخ سفيد هم از بالا تا پايين اروپا را به چالش ميكشيد اما حالا داستان جديتر از گذشته شده است. اعمال پيمان نظامي «آكوس» توسط «جو بايدن» بين بريتانيا، امريكا و استراليا پس از لغو قرارداد 56 ميلياردي فرانسه كه «امانوئل مكرون» از آن تعبير به «خنجر از پشت» كرد هم نشان داد كه رويكرد ايالات متحده فارغ از اينكه چه كسي در كاخ سفيد باشد، ديكته هژموني واشنگتن به شركاي غربي است. بازگشت ترامپ مسالهاي است كه نوع مكانيسم «يورو آتلانتيك» و وضعيت داخلي اروپا را با «فشار سخت» مواجه خواهد كرد.
مرگ تدريجي روياي اتحاديه
اروپاييها هميشه يك روياي دست نيافتني داشتند؛ ايجاد يك مكانيسم منسجم اتحاديهاي مبتني بر صلح كانتي و همكاريهاي مشترك كه منافع همه اعضا تامين شود. ايالات متحده در طول جنگ سرد همواره از شركاي غربي مقابل تهديدات بلوك شرق به عنوان يك فرصت نگاه ميكرد. در دهه نود ميلادي و پس از فروپاشي اتحاديه جماهير شوروي، جهان تك قطبي به عنوان ايدهآلترين وضعيت ايالات متحده به شكلي ملموس در روابط بينالملل بروز و ظهور پيدا كرد اما اين وضعيت هم با مقوله چندجانبهگرايي با چالش مواجه شد. هژموني امريكا در ميانههاي دهه 90 نه توسط بقاياي بلوك شرق كه در قلب بلوك غرب با بحث اتحاديه اروپايي و رواج چندجانبهگرايي به چالش كشيده شد. چه از منظر شكاكان كه ميگويند واشنگتن عمدا ماجراي 11 سپتامبر را تسهيل كرده باشد و امريكا نقشي نداشته باشد؛ «جورج بوش» رييسجمهوري وقت امريكا با كليد واژه «جنگ با تروريسم» و مقابله با «محور شرارت» فضاي تنفسي اتحاديه اروپايي را محدود كرد.
چالش مالي «يورو» پول واحد اروپايي و عطش سيريناپذير اتحاديه براي گسترش به شرق وضعيت را رقم زد كه دست امريكا براي اعمال فشار كنترلي ناملموس را باز كرد. از طرف ديگر چالش همگرايي با واگرايي اروپايي معضلي است كه هميشه در جان و دل چشم آبيهاي مغرور سنگيني كرده است.
تصميم 2016 بريتانياييها براي خروج از اتحاديه تحت عنوان «برگزيت» (Brexit) كه در ژانويه سال 2020 رسما اجرا شد، شايد مهلكترين ضربه به روياي اروپاييها بود. زلزله انگليسيها با اقبال راستگرايان اروپايي در فرانسه تحت عنوان «فرگزيت» (Frexit)، هلند «نگزيت» (Nexit) و ديگر اعضاي اتحاديه قرار گرفت.
ترامپ و چالش يورو آتلانتيك
فراتر از آنچه در غالب اتحاديه مورد توجه اروپا بود مكانيسم «يورو آتلانتيك» به عنوان چارچوب كلي ارتباطات و همكاريهاي كشورهاي اروپايي با امريكا و كانادا را تنظيم ميكرد. پيمان آتلانتيك شمالي به عنوان دفاع دست جمعي براي مقابله با تهديدات شوروي و اعضاي پيمان وروشو قلب رويكرد امنيتي يوروآتلانتيك فعاليت خود را آغاز كرد.
عدم توازن روابط يوروآتلانتيك مسالهاي از منظر يكجانبهگرايي ذاتي امريكايي يك مساله هميشگي بوده كه با بازگشت ترامپ اين وضعيت به يك معماي سخت تبديل شده است. سياستهاي يكجانبهگرايانه ترامپ، به ويژه خروج از توافقات بينالمللي و كاهش تعهدات امريكا به سازمانهاي جهاني، منجر به يك وضعيت عدم اطمينان در اروپا شده است. اين يكجانبهگرايي به كشورهاي اروپايي اين پيام را ميدهد كه بايد به دنبال تقويت قابليتهاي دفاعي و امنيت ملي خود باشند، زيرا امريكا ديگر به عنوان يك حامي مطمئن تلقي نميشود. آنچه ظرف چند سال اخير تحت عنوان تشكيل «ارتش اروپايي» يا نيروهاي «واكنش سريع» ميشنويم در حقيقت تلاش براي خوداتكايي اروپاييهاست اما تاكنون آنها به نتيجه مشخصي نرسيدهاند.
زلزله گفتوگوي كاخ سفيد و كرملين
تماس تلفني مستقيم ترامپ و پوتين با سوژه داغ جنگ اوكراين كه با بازار داغ گمانهزني همراه شده است را بايد يك كابوس بزرگ براي بروكسل قلمداد كرد. بدون تعارف، امريكا اروپا را در مساله كييف به حساب نياورده و همين رويكرد منجر به خشم رهبران اتحاديه شده است.
تماسهاي پوتين و ترامپ، بهخصوص در مورد بحران اوكراين، نشاندهنده ناديده گرفتن منافع اروپا و كاهش نفوذ آن در تصميمگيريهاي جهاني است. از منظر رئاليستي، اين امر ميتواند به معناي اختصاصيتر شدن منافع ملي ايالات متحده و روسيه باشد، كه در آن شرايط و خواستههاي اروپا مورد توجه قرار نميگيرد.
واكنش تند رسانههاي اروپايي به نوع مكالمه روساي جمهوري امريكا و روسيه نشاندهنده يك التهاب شديد در پاريس، برلين يا حتي لندن است. پوليتيكو در مقاله مفصلي مينويسد كه «شركاي غربي از رفتار امريكا ناخرسند هستند.»
در اين ميان، ادبيات اروپاييها هم جالب توجه است. برلين، پاريس و بروكسل گفتهاند كه گفتوگوي ترامپ و پوتين«رسما مماشات مقابل توسعهطلبي روسيه» است. اصطلاح «مماشات» براي توصيف تلاشهاي ديپلماتيك محكوم به فنا قبل از شروع جنگ جهاني دوم استفاده ميشود كه نتوانست «آدولف هيتلر» رهبر آلمان نازي را متوقف كند.
نااميدي غرب از موضع جديد ايالات متحده بر تصميم ترامپ براي رد عضويت اوكراين در ناتو، ممنوعيت نيروهاي امريكايي از نظارت بر صلح و رد هدف كييف براي بازپسگيري تمام زمينهايي كه روسيه از سال 2014 تصرف كرده است، متمركز بود.
اگر بگوييم «اروپا احساس يك بازنده بزرگ را دارد» اشتباه نكرديم. اعضاي اتحاديه در جنگ اوكراين حداقل 241 ميليارد يورو هزينه كردهاند و امريكا تنها 119ميليارد يورو پرداخت كرده است. اختلاف عدد و رقم زماني فاحش ميشود كه هزينههاي سنگين انرژي به دليل قطع همكاري با «گاز پروم» را هم اضافه كنيم.
به گزارش پوليتيكو، اروپاييها ميگويند كه هر معاملهاي بدون نظر و حضور اروپا نتيجه نخواهد داشت. «كاجا كالاس» ديپلمات ارشد اتحاديه اروپا در حاشيه نشست وزراي ناتو به خبرنگاران گفت: «شما به اروپاييها نياز داريد، به اوكراينيها نياز داريد. چرا ما به آنها [روسيه] هر آنچه را كه ميخواهند حتي قبل از شروع مذاكرات ميدهيم؟ مماشات است اين هرگز كار نكرده است.» «ديويد ريد» قانونگذار بريتانيايي كه قبلا در نيروي دريايي سلطنتي خدمت ميكرد، در بيانيهاي به پوليتيكو گفت: «تاريخ بارها و بارها نشان داده است كه مماشات با شكست مواجه ميشود. اين جنگ بايد براساس شرايط اوكراين خاتمه يابد. هر چيزي كمتر از آن خيانت به متحد شجاعي است كه بدون تحريك مورد تهاجم قرار گرفت و تهديدي مستقيم براي امنيت اروپا خواهد بود.»
حتي «كيير استارمر» نخستوزير بريتانيا كه سخت براي تقويت روابط خوب با ترامپ تلاش كرده، از تاييد جزييات طرح امريكايي خودداري كرد. استارمر گفت: «نميتوان مذاكراتي پيرامون اوكراين داشت بدون اينكه اوكراين در قلب آن قرار داشته باشد.»
انديشكده بريتانيايي «چتم هاوس» برنامه ترامپ براي اوكراين را به «شوك الكتريكي» تشبيه كرده و هشدار داده است كه اروپا ديگر نميتواند براي امنيت خود به امريكا تكيه كند. روزنامه فايننشال تايمز نيز تأكيد كرده كه اختلافات داخلي اروپا به همان اندازه كه فشارهاي امريكا و روسيه تهديدآميز است، ميتواند امنيت اين قاره را به خطر بيندازد. در اين ميان، تحليلگران هشدار دادهاند كه سياستهاي ترامپ موجب تضعيف اتحاد ناتو و اصل دفاع متقابل خواهد شد.
بازي واشنگتن با واگرايي اروپايي
شرايطي كه جنگ اوكراين به لحاظ اقتصادي و سياسي به اروپا تحميل كرد؛ منجر به افزايش اقبال راستگرايان و مخالفان اتحاديه شده است. داستان ترامپ و راستگرايان زماني جالبتر ميشود كه ليست مهمانان اروپايي مراسم تحليف ترامپ را بازخواني كنيم. از «مارين لوپن» رهبر راست افراطي فرانسه « ماتيو سالويني» ليگ شمال ايتاليا، «جيرد ولدرز» رهبر حزب آزادي هلند يا حتي «ويكتور اوربان» نخستوزير مجارستان در سال 2017 تا «جورجا ملوني» نخستوزير راستگراي ايتاليا، «اريك زمور» نظريهپرداز راستگراي افراطي فرانسوي، «تام ون گريكن» رهبر راست افراطي بلژيك، «ولامس بلانگ» و«ماتئوش موراويتسكي چهره شاخص راست افراطي لهستان، «تينو كروپالا» از حزب راست افراطي آلترناتيو براي آلمان و «نايجل فاراژ» رهبر حزب ضد مهاجرت و جنجالي «اصلاحات» بريتانيا در سال 2025 يك كلكسيون بزرگ از دشمنان اروپايي اتحاديه هستند. مواضع خشمگينانه «اولاف شولتس» صدراعظم آلمان در آستانه انتخابات اين كشور و ترس از مداخله خارجي به نفع راست افراطي نشاندهنده يك وضعيت تراژيك براي رهبران اتحاديه است.
بازي ترامپ و مشخصا نقش «ايلان ماسك» در حمايت از راست افراطي عملا پاسكاري با عنصر واگرايي در اروپا و چالشهاي فزآينده براي اتحاديه است. امريكا در چارچوب «همه چيز براي امريكا» در قلب همه فشارهاي سياسي و امنيتي، «مطالبه اقتصادي هنگفت» هم در دستور كار است. زماني كه دونالد ترامپ رييسجمهور ايالات متحده در اوايل ماه جاري وعده داد كه بر كالاهاي اتحاديه اروپا تعرفههاي سنگين اعمال خواهد كرد، پاسخ اين اتحاديه نيز واضح بود و به وضوح پاسخ داد كه اتحاديه اروپا نيز «قاطعانه» واكنش نشان خواهد داد اما نخست وزير راستگراي ايتاليا موضع متفاوتي اتخاذ كرد و خواهان «آشتيجويي با امريكا» شد. فارنپاليسي در اين زمينه مينويسد كه «جورجيا ملوني ميخواهد در دوره ترامپ رهبر برتر اروپا باشد.» ذهنيت كلي امريكا نسبت به اروپا اين است كه اعضاي اتحاديه اگرچه روي كاغذ توانايي اقتصادي و نظامي خوداتكايي دارند اما در نهايت بايد به خواست واشنگتن تمكين كنند. ترامپ در همين چارچوب منافع حداكثري را از شركاي غربي مطالبه ميكند تا سر اروپا بدون كلاه بماند.
کارشناس مسائل بینالملل