• ۱۴۰۳ شنبه ۱۱ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5994 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۱۱ اسفند

آينده ناتو در دوره دوم ترامپ

آرين خانقاهي‌رضايي

از زمان تاسيس در سال ۱۹۴۹، سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) به عنوان سنگ بناي امنيت ترانس‌آتلانتيك عمل كرده و همكاري نظامي و هماهنگي راهبردي بين ايالات متحده و متحدان اروپايي آن را تسهيل كرده است. با اين حال، تحولات اخير سياسي، به ويژه انتخاب مجدد دونالد ترامپ براي يك دوره دوم، تنش‌ها را درون اين اتحاد تشديد كرده است. ديدگاه انتقادي ترامپ نسبت به ناتو، همراه با سياست «اول امريكا» كه ريشه در نوع نگاه ترامپ نسبت به جهان دارد، نگراني‌هايي را در مورد آينده اين اتحاديه دفاعي ايجاد كرده است، به ويژه در زمينه تقسيم بار مالي، اولويت‌هاي راهبردي و مسير پيش ‌روي آن. در اين يادداشت به ريشه‌هاي واقعي رويكرد ترامپ نسبت به جايگاه ايالات متحده، ناتو و جهان مي‌پردازم.

 

ريشه‌هاي واقعي ترامپيسم

تحليلگران اغلب به اشتباه ريشه‌هاي سياست خارجي ترامپ را به سال‌هاي ميان دو جنگ جهاني نسبت مي‌دهند. زماني كه جنبش اصلي «اول امريكا» در دهه ۱۹۳۰ شكوفا شد، ايالات متحده ارتشي كوچك داشت و هنوز به جايگاه يك ابرقدرت نرسيده بود. طرفداران اين جنبش بيش از هر چيز مايل بودند كه شرايط به همين شكل باقي بماند؛ هدف اصلي آنان پرهيز از ورود به جنگ بود. در مقابل، ترامپ جايگاه ابرقدرتي ايالات متحده را گرامي مي‌دارد، همان‌طور كه بارها در سخنراني مراسم تحليف دوم خود بر آن تاكيد كرد. او قطعا بودجه نظامي را افزايش خواهد داد و با تهديد به تصرف يا به دست آوردن گرينلند و كانال پاناما، پيش‌تر نشان داده كه از مواجهه با منازعات هراسي ندارد. ترامپ خواهان كاهش تعهدات واشنگتن به نهادهاي بين‌المللي و محدود كردن دامنه و ابعاد اتحادهاي ايالات متحده با ساير كشورها يا نهادهاي بين‌المللي است، اما به هيچ‌وجه قصد ندارد نظاره‌گر عقب‌نشيني امريكا از صحنه جهاني باشد. ريشه‌هاي واقعي سياست خارجي ترامپ را بايد در دهه ۱۹۵۰ جست‌وجو كرد. اين سياست از جريان ضدكمونيستي شديد آن دهه نشأت مي‌گيرد، اما نه از گونه ليبرالي كه دموكراسي‌گستري، مهارت تكنوكراتيك و بين‌الملل‌گرايي پرتحرك را محور خود قرار داده بود (رويكردي كه در واكنش به تهديد شوروي از سوي روساي‌جمهور هري ترومن، دوايت آيزنهاور و جان اف. كندي دنبال مي‌شد). در مقابل، چشم‌انداز ترامپ ريشه در جنبش‌هاي ضدكمونيستي جناح راست دهه ۱۹۵۰ دارد؛ جنبش‌هايي كه غرب را در تقابل با دشمنانش تعريف مي‌كردند، از مضامين مذهبي بهره مي‌بردند و به ليبراليسم امريكايي با ديده ترديد مي‌نگريستند؛ ليبراليسمي كه از نظر آنها بيش از حد نرم، بيش از حد فراملي و بيش از حد سكولار بود تا بتواند از كشور امريكا محافظت كند. ترامپ اين سنت محافظه‌كارانه چند دهه‌اي را از طريق غريزه و بداهه‌پردازي در مبارزات انتخاباتي‌اش جذب كرد. مانند چمبرز، برنهام و بيوكنن (كه همگي افرادي خارج از سيستم قدرت واشنگتن اما شيفته قدرت بودند). ترامپ از سنت‌شكني و ايجاد شكاف لذت مي‌برد، به دنبال برهم زدن وضعيت موجود است و از نخبگان ليبرال و كارشناسان سياست خارجي متنفر است. ممكن است ترامپ وارث غيرمنتظره‌اي براي اين مردان و جنبش‌هايي به نظر برسد كه در دل خود گرايش‌هاي شديد اخلاق‌گرايي مسيحي و در برخي مواقع نوعي نخبه‌گرايي داشتند، اما او با زيركي خود را نه به عنوان نمونه‌اي فرهيخته از فضايل فرهنگي و تمدني غرب، بلكه به عنوان سرسخت‌ترين مدافع اين فضايل در برابر دشمنان داخلي و خارجي معرفي كرده است. اكنون ترامپ بر اين باور است كه علاوه بر روسيه و چين، اروپا نيز دشمن امريكاست كمااينكه در سخنراني خود در اولين جلسه كابينه گفت كه اتحاديه اروپا براي فريب دادن امريكا تشكيل شده است.

 

اختلافات ترانس‌آتلانتيك:

تقسيم بار مالي و بقاي ناتو

ترامپ به دنبال اين است كه اروپا هزينه دفاع از امنيت خود را از جيب خود بپردازد نه از جيب ماليات‌دهنده امريكايي، لذا يكي از نقاط اصلي اختلاف بين ايالات متحده و متحدان ناتو، مساله هزينه‌هاي دفاعي بوده است. ترامپ بارها اعضاي اروپايي ناتو را به دليل عدم پايبندي به هدف تعيين‌ شده براي هزينه‌هاي دفاعي معادل ۲ درصد از توليد ناخالص داخلي مورد انتقاد قرار داده است. در دوره اول خود، ترامپ به صراحت تعهد ايالات متحده به ماده ۵، بند دفاع جمعي ناتو را زير سوال برد و تهديد كرد كه در صورت عدم افزايش سهم مالي متحدان اروپايي، از اين اتحاد خارج خواهد شد. انتظار مي‌رود كه دولت دوم ترامپ اين فشارها را تشديد كند كه مي‌تواند به شكاف‌هاي ديپلماتيك بيشتري درون ناتو منجر شود. در واكنش به فشارهاي ترامپ، برخي كشورهاي اروپايي به تدريج بودجه‌هاي دفاعي خود را افزايش داده‌اند، اما همچنان شكاف‌هايي وجود دارد. كشورهايي مانند آلمان كه به‌طور سنتي هزينه‌هاي نظامي پايين‌تري نسبت به ظرفيت اقتصادي خود داشته‌اند، ممكن است با انتقادات جديدي از سوي ايالات متحده مواجه شوند. اگر دولت ترامپ همچنان تامين مالي را به تعهدات امنيتي مرتبط كند، ناتو ممكن است شاهد تضعيف انسجام داخلي خود شود، چراكه برخي كشورهاي اروپايي به دنبال جايگزين‌هاي امنيتي ديگر خواهند بود.

 

اختلافات راهبردي:

روسيه، چين و نظم جهاني در حال تغيير

ترامپ در دور اول رياست‌جمهوري خود اروپا را دعوت به اتحاد با امريكا براي مهار چين كرد، اما اروپا به‌طور كامل با امريكا همراه نشد و تعامل با چين را در كنار امريكا ترجيح داد. اكنون در دور دوم رياست‌جمهوري ترامپ وي تصميم دارد تا مانند اروپا كه به اولويت‌هاي امنيتي امريكا احترام نگذاشت، به اولويت‌هاي امنيتي اروپا پشت پا بزند و به روسيه نزديك‌تر شود، بنابراين فراتر از مساله هزينه‌هاي دفاعي، ناتو با اختلافات راهبردي فزاينده‌اي ميان اعضاي خود، به‌ويژه در مورد تهديدات ناشي از روسيه و چين مواجه است، در حالي كه كشورهاي اروپايي عمدتا روسيه را به عنوان تهديد امنيتي اصلي خود مي‌بينند. دولت ترامپ نسبت به روسيه موضعي دوگانه اتخاذ كرده و به جاي بازدارندگي نظامي، تعامل ديپلماتيك را ترجيح داده است. اين اختلاف مي‌تواند رويكرد جمعي ناتو در قبال تجاوزات روسيه را تضعيف كند، به ويژه در مناطقي مانند كشورهاي حوزه بالتيك و اوكراين.

همزمان تمركز دولت ترامپ بر چين به عنوان چالش ژئوپليتيكي اصلي احتمالا با اولويت‌هاي اعضاي اروپايي ناتو همسو نيست. اگرچه اين اتحاد به تدريج ظهور چين را به عنوان يك نگراني راهبردي به رسميت شناخته است، اما بسياري از كشورهاي اروپايي تمايلي به پيروي كامل از موضع تقابلي و تهاجمي واشنگتن ندارند. استمرار اين اختلاف در دسته‌بندي اولويت‌هاي امنيتي مي‌تواند باعث شكاف راهبردي درون ناتو شده و هماهنگي سياست‌هاي مشترك را دشوارتر كند.

 

واكنش اروپا: تقويت خودمختاري راهبردي؟

با توجه به عدم قطعيت پيرامون تعهد ايالات متحده به ناتو در دوره دوم ترامپ، رهبران اروپايي ممكن است تلاش‌هاي خود را براي تقويت ابتكارات دفاعي اروپا تسريع كنند. اتحاديه اروپا قبلا گام‌هايي به سمت همكاري دفاعي بيشتر از طريق ابتكاراتي مانند «همكاري ساختاري دايمي» (PESCO) و «صندوق دفاعي اروپا » (EDF) برداشته است. دوره دوم ترامپ مي‌تواند انگيزه كشورهاي اروپايي براي دنبال كردن خودمختاري راهبردي و كاهش وابستگي به حمايت نظامي ايالات متحده را افزايش دهد.

فرانسه، تحت رهبري امانوئل مكرون، به عنوان يكي از حاميان برجسته خودمختاري راهبردي اروپا، بر ضرورت توسعه توانمندي‌هاي دفاعي مستقل اروپا تاكيد كرده است. با اين حال، اختلافات داخلي در اروپا (از تفاوت درك تهديدات امنيتي گرفته تا محدوديت‌هاي بودجه‌اي) موانعي را براي تحقق يك چارچوب دفاعي مستقل اروپايي ايجاد كرده است. علاوه بر اين، برخي اعضاي ناتو در اروپاي شرقي نسبت به كاهش نقش ايالات متحده در امنيت اروپا محتاط هستند، زيرا نگران تهديدات روسيه‌اند. بنابراين اگرچه اروپا ممكن است به دنبال همكاري دفاعي بيشتري باشد، اما در كوتاه‌مدت، دستيابي به خودمختاري كامل راهبردي از ايالات متحده بعيد به نظر مي‌رسد.

 

اكنون با لحاظ شرايط موجود سه سناريو

براي آينده ناتو قابل تصور است:

1. بحران جديد و خروج ايالات متحده: در بدترين سناريو، دوره دوم ترامپ مي‌تواند به يك بحران كامل درون ناتو منجر شود، به‌طوري كه ايالات متحده حضور نظامي خود در اروپا را به‌طور قابل ‌توجهي كاهش دهد يا حتي از اين اتحاد خارج شود. چنين تحولي اروپا را وادار خواهد كرد تا براي پر كردن خلأ امنيتي، همكاري‌هاي نظامي خود را تحت چارچوب اتحاديه اروپا تقويت كند. با اين حال، چنين تغييري احتمالا روسيه را جسورتر و ساختار امنيتي ترانس‌آتلانتيك را تضعيف خواهد كرد.

۲. مديريت تنش‌ها با ناتويي ضعيف‌تر: يك سناريوي ميانه شامل بقاي ناتو در دوران دوم ترامپ است، اما با ضعف قابل توجه به دليل تداوم اختلافات داخلي. در اين سناريو، ايالات متحده به‌طور رسمي به ناتو متعهد باقي مي‌ماند، اما همچنان به اعمال فشار بر متحدان اروپايي در مورد هزينه‌هاي دفاعي و همسويي راهبردي ادامه مي‌دهد. اروپا نيز به‌طور تدريجي توانمندي‌هاي دفاعي خود را بهبود مي‌بخشد در حالي كه رابطه‌اي عملكردي، اما پرتنش با واشنگتن حفظ مي‌كند.

۳. انطباق و تجديد ساختار اتحاد: يك سناريوي خوش‌بينانه شامل تطبيق ناتو با واقعيت‌هاي ژئوپليتيكي جديد از طريق توزيع مجدد مسووليت‌ها و تعريف مجدد اولويت‌هاي راهبردي است. اروپا تعهدات دفاعي بيشتري را بر عهده مي‌گيرد در حالي كه ايالات متحده همچنان درگير مي‌ماند، اگرچه با نقش رهبري كمرنگ‌تر. اين سناريو مستلزم تلاش‌هاي ديپلماتيك قوي از سوي رهبران اروپايي براي مديريت بدبيني ترامپ نسبت به چندجانبه‌گرايي و حفظ كارايي عملياتي ناتو است.

آينده ناتو در دوره دوم ترامپ با چالش‌هاي متعددي مواجه خواهد بود كه ناشي از اختلافات ترانس‌آتلانتيك بر سر تقسيم بار مالي، اولويت‌هاي راهبردي و محيط امنيتي جهاني در حال تغيير است. در حالي كه ناتو در گذشته توانسته است بر تنش‌هاي داخلي غلبه كند، اما رويكرد ترامپ نسبت به اين اتحاد مي‌تواند آن را به دوره‌اي پر از تغييرات عميق سوق بدهد. اينكه اين تحول منجر به افول، انطباق يا تجديد ساختار ناتو شود، عمدتا به واكنش متحدان اروپايي و ميزان تعهد ايالات متحده به امنيت ترانس‌آتلانتيك بستگي خواهد داشت. در نهايت، آينده ناتو به توانايي آن در رفع اختلافات داخلي و سازگاري با محيط بين‌المللي پيچيده بستگي دارد؛ به ويژه در شرايط خطير نظام بين‌الملل كه در آن اوكراين اكنون بيش از تايوان يا خاورميانه مستعد تبديل شدن به كانون آغاز يك فاجعه جهاني است، زيرا احتمال وقوع يك جنگ جهاني و حتي يك جنگ هسته‌اي در اين كشور بيش از هر جاي ديگري است.

كارشناس مسائل امريكا

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون