• ۱۴۰۳ شنبه ۱۱ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5994 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۱۱ اسفند

ديكتاتوري اكثريت

رضا صديق

به بهانه تبرئه قاتل در نمايش «ترور»

سوال اينجاست كه اگر در يك موقعيت اخلاقي قانون نفي شود آيا حق با قانون است يا اخلاق؟ اگر نفي قانون به نفع اخلاق صحيح باشد، چه متري براي فهم سنجه اين اهم و في‌الاهم وجود دارد؟ اگر قانون متغير باشد به سود موقعيت اخلاقي، آيا مي‌توان جامعه را بر اساس يك كلام معين در كنار هم سامان داد؟ آيا با اين مفروضات مي‌توان براي نجات جان چند نفر بيشتر، جان چند نفر كمتر را قرباني كرد؟ آيا ترور «خوب» و «ترور» بد وجود دارد و اين امر، يك موضوع نسبي است كه بسته به شرايط معنايش متفاوت مي‌شود؟  نمايش «ترور» نوشته فرديناند فون‌شيراخ به كارگرداني ابراهيم اميني و تهيه‌كنندگي علي‌محمد حسام‌فر كه اين روزها در سالن اصلي تئاتر شهر روي صحنه رفته، بسط و طرح همين سوالات مطرح شده است. موقعيت طراحي شده، دادگاهي است كه در يك سو متهم و وكيل مدافع قرار دارند و در سوي ديگر دادستان و نماينده مردم، هر دو در محضر رياست دادگاه ايستاده‌اند تا آنچه عدالت مي‌خوانند را اثبات كنند؛ اما در نهايت اين تماشاگران هستند كه بايد در جايگاه هيات منصفه، راي به تبرئه يا حكم اعدام بدهند. 
اما دادخواست دادگاه چيست؟  يك هواپيماي مسافربري با ۱۶۴ مسافر به دست گروهي تروريستي ربوده شده و مي‌خواهد به صورت انتحاري خود را به يك استاديوم كه مملو از جمعيت است و حدود ۷۰ هزار نفر جمعيت دارد، بكوبد. هواپيماي جنگنده، وقتي مي‌بيند كه راهي براي جلوگيري از تروريست‌ها نيست ..

به‌‌رغم دستور مافوق با يك موشك جنگي هواپيماي مسافربري را با تمام جمعيت آن، منهدم مي‌كند.
خلبان زن به نام «كوخ» ادعا مي‌كند كه جان ۱۶۴ نفر را براي نجات ۷۰هزار نفر قرباني كرده و از كار خود به عنوان يك فعل اخلاقي، دفاع مي‌كند و قانون را در اين امر ناقص و ناكافي مي‌داند. دادستان نيز عليه او اعلام جرم كرده و براي تماشاگران سالن به عنوان هيات منصفه، توضيح مي‌دهد كه چرا اين عمل، غيراخلاقي و غيرقانوني است. بگومگو و بحثي ۱۰۰ دقيقه‌اي با مشاركت تماشاگران، سوالات پيچيده و در عين حال ساده كه در انتها بايد از سوي مردم نشسته در سالن به يك حكم قطعي برسد.
نكته مهم درباره اين نمايش اين است كه دانستن داستانش، فرقي در تصميم تماشاگري كه قصد ديدن آن را داشته باشد، نمي‌كند، زيرا كه در موقعيت و فضاي نمايش، گزاره‌ها و اتمسفري جريان دارد كه حتي اگر با نيت قبلي هم به تماشا بروي، در بزنگاه راي دادن، نظرت به قطع تغيير خواهد كرد، زيرا كه موقعيت نمايش «ترور» روايتي بين خطي معين در ديالوگ‌ها و بداهه‌گويي‌ها حركت مي‌كند. بازيگران در بين جمعيت رفت و آمد مي‌كنند و از آنها سوال مي‌پرسند. همه بخشي از نمايشي هستند كه بيرون از سالن نيز ادامه دارد. دادستان جايي در يك لغزش زباني، به مخاطب وضعيت را در يك مثال عيني يادآوري مي‌كند و تعداد قربانيان كشته شده در هواپيماي مسافربري را به جاي ۱۶۴، ۱۷۶ نفر مي‌گويد و سريع اصلاح مي‌كند تا مخاطب با فرض بيروني و ملموس‌تري بتواند عليه گروهبان كخ حكم صادر كند؛ راي‌گيري هيات منصفه برگزار مي‌شود و ۱۰۸ نفر زن خلبان را بي‌گناه مي‌خوانند و تنها ۶۴ نفر او را به اعدام متهم مي‌كنند. گويا در اكثر اجراهاي ديگر «ترور» نيز وضعيت به همين شكل بوده است.
اگر به اعدام راي مي‌دادي دستت به خون يك نفر آغشته مي‌شد، اما راي بي‌گناهي، تو را همدست كشته شدن ۱۶۴ مسافر عادي مي‌كرد. سوال اخلاقي مطرح شده در نمايش «ترور» از بنيادي‌ترين سوالاتي است كه فلاسفه اخلاق درباره‌اش بسيار سخن گفته‌اند. در علم حقوق هم براي آن احكام معيني وجود دارد و با عبارت «دفاع مشروع» به شرط تناسب و ادله‌هاي متفاوت درباره‌اش سخن‌هاي بسياري گفته شده است. موقعيت ايجاد شده اما در «ترور» نشان مي‌دهد كه مخاطب، بدون فشار و گروگان گرفته شدن ذهنش توسط رسانه‌ها، ممكن است بر اساس منطق شخصي و اخلاقي، چه نوع تصميمي نسبت به وضعيتي مشابه بگيرد. همان مخاطب كه گروهبان كخ را به دليل كشتن مسافران عادي يك هواپيماي مسافربري تبرئه مي‌كند، نسبت به وضعيتي مشابه خارج از سالن نمايش و در هجمه رسانه‌ها، آيا تصميمي مشابه مي‌گيرد؟  نكته مهم درباره نمايش «ترور» اما تلاش دادستان با بازي ساعد سهيلي و وكيل متهم با بازي سام كبودوند، براي اقناع تماشاگران بود. سهيلي در نقش دادستان، با قدرت بداهه‌گويي و جدل با مخاطبان مانند يك دادستان واقعي تلاش مي‌كرد تا مخاطب را راضي كند تا زن خلبان تبرئه نشود. از آن سو سام كبودوند، وكيل متهم هم با ادله‌هاي اخلاقي و قابل فهم براي هيات منصفه و تماشاگران سخناني مي‌گفت تا مخاطب حكم به تبرئه دهد. هر دو، خود را براي سوالات و چالش‌هاي پيش‌بيني نشده‌ پيشرو با مخاطبان كه هر لحظه ممكن بود بازي را به هم بزنند، آماده كرده بودند. وجه تمايز نمايش «ترور» در همين معاشرت درون متني با مخاطبان است. از سوي ديگر، گروهبان كخ، با بازي ليندا كياني، چهره‌اي معصوم و مظلوم را نمايش مي‌داد و با دفاع جدي نكردن از خود، مخاطب را به چالش جدي مي‌كشيد. نقش كياني به نحوي اجرا شده بود كه نه منتظر حكم مرگ بود و نه تبرئه، او گويي ناظري بود بر وجدان مخاطبان حاضر در سالن؛ آن هنگام كه حكم تبرئه را قاضي دادگاه با راي تماشاگران اعلام كرد، صحنه خالي شد و گروهبان كخ، نه خوشحال كه با نگاهي متعجب به مخاطبان نگاه كرد «كه چرا و چطور وقتي در مثالي مشابه فرياد مي‌زنيد، حالا من را كه تصويري از آن مثالم، تبرئه كرديد؟» سوال مطرح شده در نمايش «ترور» حتي اگر در قانون به نتيجه برسد كه بايد برسد، در فلسفه اخلاق هيچ‌گاه به پاسخي معين نخواهد رسيد و به تبع، تناسب ميان قانون و اخلاق نيز در اين بحث، موافقان و مخالفان فراواني خواهد داشت. آنچه اين نمايش را با نوع فرم روايتش پيش كشيده است، همان نقطه مفقوده در تئاتر و سينماي ايران است؛ يعني مواجه شدن تماشاگر با خودش، در بزنگاه‌هاي اخلاقي و انساني كه انديشه را در ذهن بيدار مي‌كند و مخاطب را پس از پايان نمايش، رها نمي‌كند. چيزي فراتر از سرگرمي يا گذراندن وقت در تماشاي يك قصه. نمايشي كه او را به ‌خاطر تصميم و رايي كه داده است، با وجدان خود روبه‌رو و رها مي‌كند تا شايد يك‌بار ديگر در تنهايي، به خويش رجوع كرده و جهان منطقي و اخلاقي خود را تورق كند.
 تحليلگر فرهنگ

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون