مهدي بيك اوغلي| اگر پيشفرضهاي فعلي در خصوص توافق ايران و امريكا درست باشد، معادله اصلي براي مذاكراتي كه در حال انجام است و توافق احتمالي پس از آن، «استمرار توافق» است. در كنار استمرار توافق بايد ديوارههاي دفاعي مستحكمي در برابر كانونهاي تخريبگري ايجاد كرد كه همواره از نزديكي ايران و امريكا نگران شده و راههايي براي تخريب تدارك ميديدند. در واقع گزارهاي كه امروز نخبگان، استادان دانشگاهي و تحليلگران كشور بيش از هر گزاره ديگري بايد به آن بينديشند و راهكار ارايه دهند، راهكارهاي تداوم و استمرار هرگونه توافق احتمالي است. دو طرف بايد بتوانند براي ايام پساتوافق راهكارهاي روشني ارايه كرده و تلاش كنند ديوار بلند بياعتمادي ميان طرفين را در ميانمدت از ميان ببرند.
ديروز برخي اخبار جسته و گريخته درباره محتواي مذاكرات عراقچي و استيو ويتكاف منتشر شد كه خوشبينيها را در خصوص تداوم مذاكرات و احتمال دستيابي به توافق بيشتر كرد. از جمله اينكه عراقچي خطاب به طرف امريكايي اعلام كرده كه «امريكا بايد ادبياتش را تغيير دهد» و از بيان اظهارات غيرسازنده خودداري كند. تغيير ادبيات ترامپ و ساير مقامات امريكايي در راستاي اين گزاره محقق شده است. ايران همچنين درخواست تضامين جدي و اعتمادسازي از سوي مقامات امريكايي را مطرح كرده كه اين هم با موافقت طرف مقابل روبهرو شده است. عراقچي اعلام كرده اگر واقعا خواسته امريكاييها، مساله هستهاي ايران باشد، ايران آماده رفع دغدغههاي مطرح شده است. عراقچي همچنين ايده سرمايهگذاري طرف امريكايي در ايران را مطرح كرده كه اين گزاره هم با موافقت طرف مقابل مواجه شده است. نهايتا ويتكاف با ادبيات مناسبي از آغاز مذاكرات با طرف ايراني ابراز خوشبيني كرده و ادامه مذاكرات به بعد موكول شده است. «اعتماد» در گفتوگو با محمدجواد حقشناس، فعال سياسي اصلاحطلب تلاش كرده، ابتدا بسترهاي آغاز مذاكرات و سپس راهكارهاي استمرار آن را بررسي كند. او معتقد است اگر منافع ملي و مشروع دو طرف محور رايزنيها قرار گيرد، بدون ترديد ميتوان به استمرار توافق تا فرو ريزي كامل ديوار بياعتمادي ميان دو كشور اميد داشت. حقشناس در عين حال معتقد است امريكا بايد بداند با ايران متفاوتي روبهرو است. ايراني متفاوت با ايران پس از جنگ جهاني دوم، ايران پساملي شدن صنعت نفت و ايران پساانقلاب. اين ايران ديگر دخالت در امور داخلي خود را نپذيرفته و در برابر آن ميايستد.
اگر قرار باشد، بسترهاي تحقق مذاكرات ايران و امريكا در روزهاي اخير را بررسي كنيم، چه زمينههايي را ميتوان به وجودآورنده اين دوران متفاوت دانست؟
فرصتي كه براي مذاكرات فراهم شده را بايد به عنوان يك فرصت تاريخي در نظر گرفت، با تغييراتي كه در سال گذشته در هيات حاكمه امريكاييها رخ داد، در يك رقابت بسيار سخت و تنگاتنگ، عملا فضاي تصميمسازي و تصميمگيري هم در كاخ سفيد، هم در مجلس نمايندگان و هم در مجلس سناي امريكا يكدست شد و پس از سالها در اختيار حزب جمهوريخواه و چهره شاخصي مثل ترامپ قرار گرفت. آثار اين تحول فقط مختص امريكا نيست، بلكه آثار آن در اروپا، كانادا، مكزيك، پاناما و...نيز نمايان شد. اين تحولات به خصوص در حوزه روابط امريكا با چين و روسيه بسيار كليدي هستند. جهان عليالقاعده در برابر چنين تحولاتي نميتوانست برخورد عادي و روتين داشته باشد. از سوي ديگر تغييراتي كه طي يكسال و نيم گذشته در خاورميانه شكل گرفته بودند و پس از 7اكتبر در غزه و ساير مناطق خاورميانه جنگ تمام عياري را بين اسراييل و حماس ايجاد كرده بود، وضعيت خاصي را در منطقه هم شكل داد. در اين ميان بايد توجه داشت تحولات خاورميانه هر چند در ظاهر مرتبط با غزه و اسراييل بود، اما در ادامه دامنه تحولات به لبنان، سوريه، يمن، عراق، اردن و ايران نيز كشيده شد. اين روندي بود كه جهان نميتوانست به سادگي از آن عبور كند. يك ناآرامي گسترده در مهمترين فضاهاي ژئواستراتژيك و ژئوپليتيك جهان كه در مناطقي چون تنگه هرمز، تنگه بابالمندب، كانال سوئز و درياي مديترانه ظهور و بروز داشت و خليجفارس، درياي احمر و شاخ آفريقا را درگير خود ميساخت.
جدا از گزارههاي خارجي در داخل كشور هم تحولاتي رخ داد كه نتيجه آن را در مذاكرات اخير ميتوان مشاهده كرد. حضور دولت پزشكيان و جريان اصلاحات در ساختار اجرايي چقدر در شكلدهي به اين مذاكرات اثر داشت؟ به هر حال پزشكيان اعلام كرده بود، تنشزدايي را براي رفع تحريمها دنبال ميكند.
حادثه سقوط بالگرد رييسجمهور سابق باعث پايان فضاي يكدستي شد كه با حضور طيفهاي راديكال در ايران پيش آمده بود، اين روند عملا يك انتخابات زودرس را شكل داد. اين انتخابات زودرس منجر به روي كار آمدن دولتي شد كه مانند دولت آقاي رييسي كه در اختيار جريان تندرو بود و تفكرات جبهه پايداري در آن راهي نداشت . در واقع دولت جديد به دنبال تنشزدايي بود. دولت پزشكيان از زمان انتخابات اعلام كرد كه مذاكره و پايان دادن به تحريمها را به عنوان تارگت اصلي در دستور كار دارد و براي آن تلاش ميكند. پس از قدرت گرفتن پزشكيان در ساختار تقنيني هم نمايندگان اصلاحطلب و مستقل در مجلس، از حضور جريان تندرو در جايگاه رياست مجلس جلوگيري كرده و چهرهاي مانند قاليباف در راس پارلمان قرار گرفت. با فرصتي كه فراهم شد و با تغيير رويكردي كه در نهاد نظارتي و حاكميتي شكل گرفت، پزشكيان به عنوان كانديداي جريان اصلاحطلب در راس هرم اجرايي قرار گرفت و قاليباف هم به عنوان رييس ساختار تقنيني را در دست گرفت. در اين ميان نميتوان از حمايت جريان اصلاحات و چهرههايي چون خاتمي، ناطقنوري، ساير جريانات اصلاحطلب و ظريف در پيروزي پزشكيان غافل شد.
فكر ميكنيد حاكميت دورنماي آينده و احتمال حضور ترامپ را تحليل كرده بود كه تصميم به ايجاد گشايشهاي لازم براي حضور جريان اصلاحات در انتخابات گرفت؟ در واقع آيا حاكميت ايران ميخواست سكان هدايت مذاكرات را جريان اصلاحات و چهرهاي مانند پزشكيان در دست داشته باشد؟
معتقدم رويكرد هوشمندانهاي در دوران پسارييسي اتخاذ شد تا كسي كه در پاستور مستقر ميشود چه با پيروزي نامزد دموكراتها و چه با حضور ترامپ به عنوان نامزد جمهوريخواهان بتواند نقش مناسبي به نفع منافع ملي كشور ايفا كند. قطعا كانديدايي مانند سعيد جليلي اين ويژگي را نداشت. شايد مطلوب حاكميت، حضور چهرهاي مانند قاليباف بود. اما ايجاد يك رقابت منطقي با حضور جريان اصلاحات و طيفهاي راديكال، شانس قاليباف را به حداقل رساند. بنابراين فضايي در انتخابات مهيا شد تا اگر در پاستور چهرهاي مانند قاليباف حضور ندارد، حداقل سكان هدايت به دست تندروها هم نيفتد و كشور به سمت گذرگاههاي خطرناك سوق پيدا نكند. در ادامه اين عقلانيت در دولت ادامه دارد، عباس عراقچي بر راس هرم سياست خارجي نشست كه قبلا در كنار ظريف در مذاكرات برجام آبديده شده و ميتوانست اين بار را به دوش بكشد. حتي زماني كه اسراييل حاشيهسازي و تلاش كرد ايران را با تهاجماتش تحريك كند، ايران وعده صادق 3 را به تاخير انداخت. در واقع سياستهايي كه در ايران دنبال ميشد، رويكردهاي تنشآفريني نبودند. عملا دولت تلاش كرد، كشور دوباره در يك معركه جديد قرار نگيرد. ضمن اينكه شرايط امروز با دوران جنگ 8ساله با عراق تفاوتهاي جدي داشت. در سالهاي اول انقلاب، كشور انرژي بالايي داشت كه بر اثر انقلاب آزاد شده بود. امروز اراده حاكميت مذاكره براي پايان دادن به تحريمهاست. در كل تلاش شد كشور به سمت تنازع و جنگ سوق پيدا نكند.
شما از تغييرات طرف ايراني و راهبردهاي مدنظرش صحبت كرديد. مذاكرات اخير اما دو سو دارد، طرف امريكايي به رهبري ترامپ چه تغييراتي را پشت سر گذاشته است؟
اولويت ترامپ هم جنگ نيست، چراكه ميداند اين جنگ هزينهبر و ويرانگر خواهد بود. هر نوع تنازع در منطقه باعث آسيب ديدن 6 كشور عربي حاشيه خليجفارس، عراق و...خواهد شد. هرچند شايد امريكا بتواند جنگ را آغاز كند، اما به راحتي نميتواند آن را پايان دهد. از همه مهمتر آسيب بزرگي كه كشورما در اين ماجرا متحمل ميشد، تصميمسازان ايراني را نيز بر آن داشت كه به جاي تنش به سمت گفتوگو و مذاكره حركت كنند. در واقع خطوط موازي به هم رسيدند.
درباره مذاكرات مستقيم و غيرمستقيم هم صحبتهاي بسياري صورت گرفته است. از نظر شما مهم است كه مذاكرات به چه سبك و سياقي برگزار شود يا اصل رابطه و گفتوگو را مهم ميدانيد؟
امروز با واقعگرايي و عقلانيت در رفتار تصميمسازان ايراني و امريكايي به جايگاهي رسيدهايم كه دو كشور با هم گفتوگو كنند. اصل موضوع برقراري ديالوگ و ملاقات است كه داراي اهميت است . اين ملاقات ميتواند پشت يك ميز باشد يا در دو اتاق متفاوت يا در عمارت يكسان با اتاقهاي مجزا. همه ديدند كه اين 2ساعت و نيم نشست چه اثراتي در بازارهاي ارز، طلا، بورس و...داشت. در كمتر از 8ساعت يكي از بزرگترين سقوطهاي ارزش دلار در برابر ريال در همه سالهاي اخير رخ داد. اين روند از واقعيتهاي دروني جامعه هم خبر ميدهد. وقتي جامعه احساس نگراني را حتي به صورت نسبي پشت سر بگذارد آماده جهش و رشد و بهبود و ثبات ميشود. معتقدم اگر اين روند بدون زيادهخواهيهاي طرفين و بدون توجه به حاشيهها، مديريت شوند روزهاي روشني را نويد ميدهند.
هر مذاكرهاي بازندگان و برندگاني دارد. اگر قرار باشد، بازندگان و برندگاني براي اين دور از مذاكرات در نظر بگيريم كدام طرفها را ميتوان نام برد؟
بيشترين سود از اين مذاكرات متوجه ايران و امريكاست. البته كشورهاي منطقه به خصوص كشورهاي خليجفارس هم منتفع ميشوند. كشوري مانند عراق كه هم به ايران نياز دارد و هم به امريكا در اين ميان بسيار سود ميكند. مهمترين مخالف به نتيجه رسيدن مذاكرات، اسراييل است. اسراييل در داخل ايران و بيرون از ايران هم طيفهاي همسويي دارد. اين همراهان داخلي اسراييل شايد همراهي ايدئولوژيك با اسراييل نداشته باشند، اما در عمل، مواضعي همسو با اسراييل اتخاذ ميكنند. بايد مراقب اين راديكالهاي تخريبگر باشيم. پس در نتيجه اين همسويي به نفع نتانياهو است. در كنار اين طيف جريان جنگطلب و تندرويي در داخل امريكا هم وجود دارند كه در راستاي مواضع اسراييل هر اقدامي را صورت ميدهند. اينها هم احساس ضرر ميكنند. ايران بايد مراقب تحركات اين طيفها باشد. از همه مهمتر بايد از ايران صداي واحدي به جهان، منطقه و طرف مذاكره كه امريكاييها هستند، ارسال شود. اين روند كه دقيق، درست و اصولي است اجماع نخبگان، عقلا و خردمندان كشور و البته عامه مردم را همراه دارد.
به نظر ميرسد براي رسيدن به توافق با امريكا مشكل حادي وجود نداشته باشد. امريكا اعلام كرده اگر ايران به سمت سلاح هستهاي نرود براي امريكا كافي است. ايران هم در دكترين خود اعلام كرده به دنبال چنين تسليحاتي نميرود. اما موضوع مهمتر حفاظت از توافق براي استمرار است. چطور ميتوان توافق با امريكا را استمرار بخشيد؟
مساله اصلي در حوزه سياست خارجي منافع ملي است. اگر اين منافع براي طرف امريكايي و طرف ايراني برقرار باشد، بزرگترين ضامن تداوم هر نوع توافق و تفاهمي است. هيچ طرفي از دشمني سودي نميبرد. امريكاييها بايد بدانند كه ايران با ايران پس از جنگ جهاني دوم و دوران پساملي شدن صنعت نفت و دوران انقلاب تفاوت دارد. امروز ايراني روبهروي امريكا قرار گرفته كه استقلال سياسي خود را مهم ميداند. امريكا بايد از مداخله در امور داخلي ايران بپرهيزد. اگر دو طرف به سمت فضايي حركت كنند كه از مداخلات بيطرف دست بردارند، ميتوان به استحكام در توافق رسيد. ايران جز اسراييل رابطه با هر كشوري را ممكن ميداند. ايران هم بايد از آرمانهاي رويايي دست بردارد و پا در زمين بگذارد. بايد بدانيم دنياي ديپلماسي بر اساس رئاليسم شكل ميگيرد. 46 سال از انقلاب 57 ميگذرد. بيش از 80درصد افرادي كه در ايران زندگي ميكنند پس از فروردين 58 به دنيا آمدهاند بايد به مطالبات اين اقشار هم توجه كرد. اصل در هر رابطهاي بايد منافع ملي باشد. اگر در راستاي تحقق اين منافع حركت كرده و زمينه مشاركت مردم را فراهم كنيم، روزهاي اميدبخشي در راه خواهد بود.