ايران و امريكا عاديسازي روابط
علي آهنگر
دور نخست گفتوگوي ايران و امريكا به پايمردي مسقط، خوشتر از حد انتظار درخشيد، اما خوب است دقيقا بدانيم در كجا هستيم، در تداوم اين گفتوگوها به كجا خواهيم رفت و رسيدن به آن مقصد چرا مهم است؟ پارهاي تحليلها بر اين پايه استوار است كه گفتوگو با ايالاتمتحده براي عبور دادن كشور و منطقه از جنگ است. اين ممكن است باشد، اما به هيچ روي همه و تمام ماجرا اين نيست، چراكه درماندگيهايي بسي ويرانكنندهتر از جنگ هم وجود دارد. گويي كه با امريكا به درصدي از توافق و تفاهم دست يافتيم تا كشور و منطقه را از جنگ عبور دهيم؛ آيا اين كافي است؟ خير. آنچه پيش روي ما به عنوان يك ضرورت قرار دارد، همان واقعيتي است كه جهان چهار نعل به سمتش ميتازد. جهان با سرعتي باور نكردني به سوي يكپارچگي ديجيتال پيش ميتازد. در اين جهان، هر كشور يك پروفايل ديجيتال جهاني دارد. عضوي از كنسرسيومهاي هوش مصنوعي جهاني است. درست مانند يك فرد كه در شبكههاي اجتماعي داراي صفحه و هويت است. در اين قالب، هر كودك با يك شناسنامه ديجيتال متولد ميشود، درحالي كه كشورش داراي پروفايل ديجيتال جهاني است. شهروندان همه داراي كيف پول ديجيتال، پرونده آموزش، بهداشت و درمان ديجيتال هستند. پروندههايي كه به سامانههاي هوشمند ديجيتال جهاني متصل است. كسب و كار و توليد و فروش در اين پروفايل ديجيتال جهاني صورت ميپذيرد. در اين جهان آينده كه دنياي هوش مصنوعي و ربات است، ديگر خبري از كشاورزي با چكمه و بيل و آبياري غرقابي، بيهيچ تغيير و تفاوتي از بامدادان خلقت، نيست. باغبان ديگر زير درخت سيبش نردبان نميگذارد تا با زحمت محصولش را برداشت كند؛ آفتها ديگر با سم و مواد شيميايي از جان محصول زدوده نميشوند. در آيندهاي كه جهان به سرعت به سمت آن پيش ميرود، ديگر كارگر پشت خط توليد كارخانه نميايستد تا مانند « عصر جديد» چارلي چاپلين پيچها را يك دور، و دو دور، و نيم دور بچرخاند.
از خودش بيگانه شود تا آنجا كه وقتي محبوبش را ميبيند، دكمههاي ژاكت او را هم با آچار بچرخاند. تمام احساساتش در ميان چرحدندهها مرده شود.
در جهان آينده رباتها در خط توليد به كار شبانهروزي، بدون مرخصي، بدون بيماري، بدون هزينه و حقوق و بدون بازنشستگي به كار توليد انواع و اقسام كالا ميپردازند. آنقدر توليد ميكنند كه دنيا از دوره كمبود كالا عبور كرده و به عصر بدون كميابي وارد ميشود. دنيايي كه در آن كالا و غذا به وفور و بيش از حد نياز با دستان رباتها توليد ميشود.
دنيايي كه در آن مطب پزشكي، داروخانه، بيمارستان، پزشك و پرستار، با همه احترام و اهميتشان، به سابقه و خاطره تاريخ ميپيوندند. ربات و هوش مصنوعي وظيفه بهداشت و درمان را بدون هزينه، در هر زمان و در هر مكان، برعهده ميگيرد.
دنيايي كه در آن معلم، كلاس، مدرسه، استاد، دانشگاه و حتي مدركهاي پرطمطراق ليسانس و فوقليسانس و دكترا و مهندسي هم به خاطره ميپيوندند. آموزش به صورتي كاملا شخصيسازي شده به هر كودك، در هر زمان و در هر مكان ازسوي ربات و هوش مصنوعي داده ميشود. در اين دنيا رباتها، فرزندان ديجيتال ما هستند. دنيايي كه دختران و پسران ديگر به يكديگر عشق نميورزند تا پيوندي برقرار سازند كه حاصلش ۴ يا ۵ يا ۶ يا ۷ فرزند باشد. فرزنداني كه يكي پزشك شود، يكي معلم، يكي راننده قطار، ديگري خلبان هواپيما؛ يكي هم گلخانه سبزيجات و خيار و گوجه راه بيندازد. در دنياي آينده هيچيك از اين شغلها وجود خارجي نخواهند داشت. دنياي با اين ويژگيها و مشاغل به فراموشي ابدي در خاطره تاريخ سپرده ميشود.
حال اين توصيفها ربطش با گفتوگوي ايران و امريكا در عمان چيست؟ ربطش اين است كه اگر ما به اين قافله پيوند نخوريم، پيامدهايش كمتر از يك جنگ ويرانگر نيست. در آيندهاي كه لاجرم به سويش ميرويم، داشتههاي امريكا و اروپا و چين، زيرساختهاي ديجيتالي و فضاهاي ابري است، آوردههاي ما جواناني دانشور و فناور كه ميتوانند در بستري جهاني به توليد دانش و محتوا بپردازند. كارهاي جسمي و يدي را به رباتها بسپارند. ابدا نبايد گمان كنيم كه كارگرهاي افغاني تمام كارهاي يدي و جسمي ما را پيش ميبرند. خير، زيرا يك ربات بيش از ده و صد كارگر بدون دستمزد و خستگي و بيمه و بازنشسنگي كار و توليد ميكند. وارد شدن به دنياي پساكميابي دو شرط اساسي دارد: داشتن پروفايل جهاني و سپردن توليد و خدمات به هوش مصنوعي و رباتها. تنها در اين صورت است كه كالا و خدمات رايگان و مجاني ميشوند. براي وارد شدن در اين دنيا، ديگر نميتوان تحريم بود. رفع تحريم و پيوستن به كنسرسيومهاي ماهوارهاي و ديجيتال، پيششرطش نبودن تحريمها و عضويت در جامعه جهاني است. تيم مذاكرهكننده امروز ما، فردا و آيندهاي با اين مشخصهها را رقم ميزنند.
اگر در آينده هر كشوري پروفايل ديجيتال نداشته باشد و در كنسرسيومهاي ماهوارهاي و هوش مصنوعي عضو نباشد، مانند مرد بزرگي است كه شناسنامه و كارت ملي ندارد. چنين كسي فاقد هويت است. او در شهر و كشورش شناخته نميشود. از همه چيز محروم است.
با اين ديدگاه، گفتوگوهاي ايران و امريكا نه فقط براي عبور دادن كشور و منطقه از جنگ كه براي عاديسازي روابط صورت ميپذيرد. روابطي كه نظم آينده جهان ديجيتال و دوران پساكميابي را ميسازد.