جهان از پشت شيشه در يك صبح غبار گرفته
حسين گنجي٭/ آنچه ما را براي ديدن جهان بيروني تشويق ميكند، بيشتر از آنكه واقعيت باشد، زيباست. اين گذاره كوتاه است كه ما را هر روز تشويق ميكند تا جهان را از پشت مردمكان خود دوباره و چند باره ببينيم و لمس كنيم و ببوييم. اين شوق همواره و يكسره وجود دارد. اما يك وقتهاي زيبايي و واقعيت يكديگر را در آغوش ميكشند. گاهي وقتها آنچه از دور زيباست زيرا واقعيتش در هاله ابهام پنهان است، وقتي نزديك ميشود و واقعيتش پيدا ميشود، زشت ميشود و تو را پس ميزند. اينجاست كه انسان به پشت مردمكان، به درون، به خود، پناه ميبرد. اين عدم شناخت از جهان پيرامون اين تصور را ايجاد ميكند كه انسان درون يك تُنگ يا اتاقك شيشهاي قرار گرفته است و همهچيز را تا حدي و ميزاني و در هاله ابهام ميبيند. به خصوص اين حس را زماني ميتوان به خوبي تجربه كرد كه درست در مرز خواب و بيداري قرار ميگيرم، درست در آن آستانه پلك باز ميشود، هنوز مژهها هستند و به آرامي كنار ميروند، چشم هنوز عادت ندارد. اين تعبير از نگاه به جهان بيروني بسيار نزديك است به آن تعبيرمعروف و شگرف ديني كه جهان را به اندازه پلك زدني ميداند. انگار انسان در فاصله اين دو پلك صبحگاهي ميآيد و ميرود و تمام آنچه ميبيند در اين بازه زماني كوتاه است. غمها را، شاديها را، زشتيها را، زيباييها را، اندوه و سوگوارهها و بديها و پلشتيها را، همه و همه در اين فاصله كوتاه ميآيد و ميرود. در گالري احسان و در كارهاي عكاسانه و خلاقانه حنانه پروين چنين مطالبي خفته و پنهان است. شايد عكاس چنين منظوري را نداشته و با گرفتن عكسهاي روتين و معمولي و تنها با قرار دادن يك افكت طبيعي يعني از پشت يك پرده شيشه يا پلاستيكي، خواسته دنياي بيرون و روزمره را به شكل ساده نشان دهد. اما آنچه بر ميآيد و كارها فريادش ميزنند اين شكست خواب در چشمتر است. اين نگاه از پشت پلكان ابتداي روز است. نگاهي ايزوله محور، ساده گون به آنچه پيرامون عكاس رخ ميدهد. جهاني در غبار كه ما نميتوانيم نه آن را نجات دهيم و نميتوانيم آن را از خود منفكسازيم. پيراموني كه خواه ناخواه بخشي از ما را درون خود پنهان ساخته است. در عكسهاي حنانه پروين آنقدر سادگي و بيپيرايگي سوژه موج ميزند كه تو سخت ميتواني آن نگاه فني را روي كارها قرار دهي و به كادر و شكل و فرم و حالت نور توجه كني و بدان بپردازي. در عمده عكسها كه انگار ابتداي صبح يا دم دماي غروب گرفته شدهاند و از پشت شيشه تاكسي تا مغازه يا اينچنين فضاها براي كار بهره گرفته شده است، ابعاد و شيوه كادربندي يكسان بوده است. عمدتا يا سوژه نيست و عكس در يك يكنواختي به سر ميبرد يا دچار چندگانگي سوژه است يا در يكي، دو عكس سوژه ملموس در يك سوم سمت چپ قرار گرفته است و سوژه پنهان يعني همان دنياي بيروني و مشهود در پسزمينه تصوير نشسته است. اگر لحاظ كنيم اين عكسها در چارچوب ايران گرفته شدهاند و عكاس ايراني پشت ويزور دوربين ميخواسته حرفي از كشورش هم در عين بيان نوع نگاه خود به جهان و منظورفلسفي خود بزند، رگههايي از نقد جامعه را در آن شاهد هستيم. نقدي كه از تابلوي اعزام دانشجو بر زير تابلوي پارك ممنوع در يك پس زمينه غبار گرفته و باراني خودنمايي ميكند. اينجاست كه چندگانگي سوژه خود نمايي ميكند. اينجاست كه هنرمند با نوع نگاهش چند حرف را در كادر خود گنجانده است. اگر هنرمند از سوژههاي بسيار دمدستي و معمول دست كشيده بود، به نوعي يعني از انفعال و بينظري در برخي قابها خارج شده بود و به شكل همين تابلو به سمت ابراز نظر رفته بود ميتوانست گزينهها و قابهاي بهتري براي ارايه بر ديوار گالري محسن داشته باشد. برخي قابها آنقدر كم وزن و بيمعني هستند كه اگر بدانها بخواهيم بپردازيم بايد مجموعه كار را ضعيف تلقي كنيم. ولي در مجموع و با چشم بستن به آنچه در آن قابها ميگذرد، اين مجموعه يك كار خوب و ارزشمند است. ٭ منتقد و پژوهشگر