• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3321 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۹ مرداد

هيجان ناشي از تصور آگاهي

 

علي بهرامي/ موشكي را در نظر بگيريم كه به منطقه‌اي اصابت كرده، يا سيلي كه بخشي از يك روستا را مخروبه كرده، يا دارويي كه فرد بيماري را به بهبودي نزديك كرده يا تكنيسيني كه با تخصص خود يك خط توليد راه انداخته است. در همه اين موارد اگر عامل يا علت تغيير يك وضعيت را هم نبينيم از نشانه‌هاي موجود مي‌توانيم به نوع موشك پي ببريم يا حجم و قدرت سيل را حدس بزنيم. همچنين است كه اثربخشي دارو و توانايي تكنيسين نيز در بهبود بيماري و وضعيت مناسب خط توليد مشخص و آشكار مي‌شود. اما وضع موسيقي اين‌گونه نيست! موسيقي قدرتي پنهان دارد كه به راحتي به ديد نمي‌آيد. موسيقي چگونه قدرتي است كه به ديد نمي‌آيد؟ شايد برخي بگويند قدرتي كه به ديد نيايد قدرت نيست. البته قدرت عظيم موسيقي در همين به ديد نيامدن و پنهان بودنش است. اينكه از افلاطون و ارسطو تا لوتر و وبر و از فارابي و ابن‌سينا تا فيض كاشاني و علامه جعفري درباره موسيقي تامل داشته‌اند و درمورد آن فكر كرده‌اند و حكم داده‌اند، اصلا و ابدا از سر تفنن نيست، اتفاق و احيانا اظهار فضل امروزي نيست. اينكه بسياري از انديشمندان، فقها، فلاسفه و حكماي جهان و ايران، اسلامي، مسيحي و بودايي و... درباره موسيقي نظر داشته‌اند، حكايتگر پي بردن آنها به قدرت موسيقي است. در مواجهه با هنرهاي ديگر البته تكليف روشن‌تري داريم. شيء و اثر هنري در برابر ماست، تابلو نقاشي، فيلم سينمايي و بناي معماري روبه‌روي ما هستند و ما از اين رهگذر معابري به تفسير، تحليل يا نقد آنها مي‌رسيم و البته ميزان تاثيرپذيري خود را نيز مي‌شناسيم. در باب اجزاي آن يا در باب موضوع آن به تامل مي‌نشينيم و نقد و تحليلش مي‌كنيم. اما در مقابل يك نغمه موسيقيايي وضع به گونه‌اي ديگر است. ما با شنيدن يك نوا و صداي يك ساز، گرچه مي‌توانيم آن را نقد يا تحليل كنيم اما نمي‌دانيم به چه ميزان از آن تاثيرپذيرفته‌ايم. ما امروز حتي خيلي به ميل خود موسيقي نمي‌شنويم، بلكه موسيقي با همه قدرتش خود را به ما تحميل مي‌كند. خيلي وقت‌ها به نوعي از موسيقي علاقه‌اي نداريم اما چند لحظه در آسانسور، همزمان با به صدا در آمدن زنگ تلفن همراه همكارمان يا در حال ديدن اخبار تلويزيون يا در مسير خانه تا دانشگاه در تاكسي آن را خواهيم شنيد. موسيقي آن قدرت پنهاني است كه ما را در بر گرفته و خود را تحميل مي‌كند. نوع مواجهه ما با اين قدرت خيلي مهم است. به‌راستي نسبت ما با موسيقي چيست؟ ما چگونه موسيقي را مي‌فهميم؟ نگارنده تاكنون 3 نوع مواجهه و نسبت با موسيقي را شاهد بوده است. نسبت نفي و رد: اين نسبت همواره در پي رد و كتمان موسيقي است و سعي دارد با اخمي تند (تعبيري از دوست شاعرم) و حالتي كراهت‌وار با موسيقي مواجه شود. در اين نسبت خيلي درباره موسيقي صحبت نمي‌شود و اگر صحبتي هم در مي‌گيرد، براي رد آن است. در اين نسبت موسيقي با جامعه، آينده، تاريخ، انسانيت، معنويت، زمان، مكان، ناسوت و لاهوت و...، به‌طور كل در تضاد است. موسيقي آن عنصر پليدي است كه همه را مي‌فريبد و هر چه از آن دورتر باشيم به صلاح و سلامت نزديك‌تريم. در اين نسبت همراهان نيز به واقع همراه نيستند و اكثريت در خفا و پنهاني موسيقي مي‌شنوند يا حتي بدان اشتغال دارند. اما همواره در مواجهه با موسيقي اخم خود را حفظ مي‌كنند. نسبت انفعال و بي‌تفاوتي: اصحاب اين نسبت، اصولا كاري به ماهيت موسيقي ندارند. مهم نيست چه مي‌شنوند، مهم نيست كجا مي‌شنوند يا كي مي‌شنوند. آنها موسيقي را نيز مانند نوشيدني‌ها و خوراكي‌هاي روزمره زندگي مصرف مي‌كنند. همراهان اين نسبت پرسشي از موسيقي ندارند و براي پر كردن اوقات خود در لحظه‌هاي تنهايي و غير تنهايي از آن بهره مي‌برند. در اين نسبت مهم نيست چه مي‌شنوي، مهم اين است كه چيزي بشنوي. آنها خود را سوار بر سمند قدرت موسيقي مي‌دانند يا شايد هم قدرتي براي آن متصور نمي‌شوند. البته آنها قدرت موسيقي را در توانايي براي پركردن اوقات‌شان مي‌دانند. ميان برنامه‌هاي روزمره زندگي موسيقي هم هست. معمولا در پرسش از آنكه چه نوع موسيقي مي‌شنويد با پاسخ «هر چيز» مواجه مي‌شويم. آنها گمان دارند تنها در لحظاتي كه موسيقي را مي‌شنوند تحت تاثيرآنند و با زدن دكمه stop يا خاموش كردن player همه‌چيز تمام مي‌شود و كاري ديگر، آغاز مي‌شود. اصحاب اين مواجهه گمان دارند كه موسيقي چيزي است كه براي لذت آنها توليد مي‌شود تا روزگارشان بهتر بگذرد. همراهان اين نسبت وجهه ليبرالي قوي نيز به خود مي‌گيرند، كه هر نوع موسيقي را در هر زماني گوش مي‌دهند، دگم نيستند و آزادانه هر صوت و صدايي را مي‌شوند. نسبت ابزاري و استفاده‌گرايانه: اصحاب اين نسبت، موسيقي را به خدمت مي‌گيرند، آنها اصولا همه‌چيز را به خدمت مي‌گيرند از جمله فرهنگ و هنر و در اينجا به‌طور خاص موسيقي را. در اين نسبت شؤون ابزارند، اصلا همه‌چيز ابزار است و ما مي‌توانيم آنها را به نفع خود به خدمت درآوريم. آنچه بهانه اين نوشته شده، محصول اورجينال اين نسبت است. گمان دارند «بايد از ابزار دشمن عليه دشمن استفاده كرد». آنها فرهنگ و هنر را چون كلاشينكف مي‌انگارند. كلاشينكف را مي‌خرند و به سمت دشمن نشانه مي‌روند.

آواز

وضع ما وضع پريشاني است و آنچه ساخته شده تاكيدي است بر اين وضع. نگارنده تعجبي از ساخت و پخش اين محصول فرهنگي و هنري سياسي و اجتماعي (!) و... ندارد زيرا سير منطقي حركت ما در غياب تفكر به اينجا مي‌رسد و البته بدين جا ختم هم نخواهد شد. اين رشته سر دراز خواهد داشت. شايد تذكر، ما را به راه تفكر آورد، ارتش ناموس يك كشور است و حافظ نواميس آن. چگونه است كه موسيقي و فرهنگي اينچنين سربازان واقعي ما را سوژه خود مي‌كند؟ آنچنان كه نام سربازان واقعي ما از روي اتيكت‌شان نيز مشخص است (ادريس اسماعيلي و...). آنچه حاضران جلسات پيش توليد اين محصول از روي نمونه‌هاي مايكل جكسوني و فرنگي ديده‌اند ماكت بوده نه واقعيت! سربازان كليپ‌هاي موسيقي آنها واقعي نيستند و هر آنچه از امكانات مي‌بينيم تماما اجاره‌اي و لوكيشن‌گونه است. توليد اين محصول بيش از آنكه مبتني بر فكر و تامل باشد مبتني بر هيجان ناشي از تصور آگاهي است. اين حكم از آنجا ناشي مي‌شود كه نگارنده معتقد است در ساخت محصول مذكور پرسش‌هايي چون: موسيقي رپ چيست و چه ماهيتي دارد؟ كدام كشور ارتش خود را در اختيار يك موسيقي رپ گذاشته است؟ عظمت، شكوه و وقار ارتشي كه صيادها، دوران‌ها و بابايي‌ها دارد با اين روش حفظ يا افزايش مي‌يابد؟ آنچه توليد شده چه نسبتي با موسيقي جبهه‌ها و انقلاب دارد؟ ديدن و شنيدن اين موسيقي چه معنايي را به نسل جديد منتقل مي‌كند؟

تصنيف

اينكه حاكمان همراه مردم باشند امري پسنديده است. اين همراهي به معني پيروي حاكمان از مردم نيست چرا كه حاكمان مي‌توانند مردم را راهنمايي و هدايت و آگاه كنند. همراهي با مردم درك خواسته‌هاي آنان است نه دنباله‌روي از احواه و اميال‌شان. اگر ميل عموم مردم دنبال امري پست گرايش يافته و بدان تمايل پيدا كرده، بايد ريشه‌ها و بن‌هاي اين پستي طلبي را جويا شد نه اينكه خود نيز رنگ پستي بگيريم و به اشتغال آن ورزيم. برآورد حاكمان از خواست مردم در اين محصول برآورد دقيقي نيست. اينكه پنداشته‌اند يا كساني به آنها تحليل داده‌اند كه مردمان اين نوع موسيقي را مي‌پسندند يا با اين نوع موسيقي مي‌توانيم آنها را با خود همراه‌تر كنيم به نظر صحيح نمي‌آيد. حاكمان كه اين موسيقي و هنر را بستايند و از آن در جهت مقاصدشان بهره جويند، مردمان بايد چه كنند؟

رِنگ

سير طبيعي مرثيه‌سرايي سال گذشته براي مرگ خواننده پاپ جوان، به «بق بقو» كردن امروز براي آرتيست جوان پسند! مي‌انجامد و كارهاي ديگر براي فرداها را منجر مي‌شود. در رجوع مختصري به حافظه تاريخي مي‌توان به ياد آورد كه استفاده از اين‌گونه آرتيست‌ها در انتخابات چگونه تمسخر حاكمان و مردمان را در پي داشت، حالا چه شده كه به دامان همان آرتيست‌ها چنگ زده‌ايم كه مددي به ما رسانند؟ حتي اگر سياست بخواهد هنر را در اختيار بگيرد، اين بدترين شكل عملي كردن اين ايده است. با مسيري كه پيش مي‌رود .

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون