كتابهاي محبوب و پيشنهاد ماريو بارگاس يوسا به ما
دعوت به ادبيات، بازداري از سريالهاي بيمايه
براي خوانندگاني كه ماريو بارگاس يوسا نويسنده محبوب آنهاست، طبعا جذاب است كه بدانند او به كدام نويسندگان و چه كتابهايي علاقهمند بوده. دامنه نويسندگاني كه يوسا خواندن آثارشان را توصيه ميكند، متنوع است؛ از تولستوي و داستايفسكي تا همينگوي و فاكنر، از جويس و وولف تا پروست و سلين و... بعضي از اين آثار به ميانجي كار مترجمان ايراني در دسترس فارسيزبانان هم قرار دارد. يوسا -چنانكه در اظهارنظرهايش درباره ماهيت ادبيات و بهطور مشخص در فصل اول كتاب معروف «چرا ادبيات» توضيح داده- خواندن رمان و داستان را در حكم ضرورت در نظر ميآورد و ميكوشد پاسخ مبسوط و مستدلي ارايه كند براي اين پرسش كه واقعا چرا ادبيات تا اين اندازه اهميت دارد و همواره خواندن رمان و داستان كوتاه از سوي بزرگان توصيه شده است. او به صراحت آورده است كه «در غياب ادبيات، عشق و لذت و سرخوشي بيمايه ميشد و از ظرافت و ژرفا و از آن گرمي و شوري كه حاصل خيالپردازي ادبي است بيبهره ميماند. به راستي گزافه نيست اگر بگوييم آن زوجي كه آثار گارسيلاسو، پترارك، گونگورا يا بودلر را خواندهاند، در قياس با آدمهاي بيسوادي كه سريالهاي بيمايه تلويزيوني آنان را بدل به موجوداتي ابله كرده، قدر لذت را بيشتر ميدانند و بيشتر لذت ميبرند. در دنيايي بيسواد و بيبهره از ادبيات، عشق و تمنا چيزي متفاوت با آنچه مايه ارضاي حيوانات ميشود نخواهد بود، و هرگز نميتواند از حد ارضاي غرايز بدوي فراتر برود.» يوسا بر هر كدام از كتابهاي پيشنهادي خود مقدمه جداگانهاي نوشت در قالب دو كتاب منتشر كرد. در ايران نيز بخشي از آن به گزينش و ترجمه عبدالله كوثري در كتاب «دعوت به تماشاي دوزخ» منتشر شد. فهرستي از بعضي از اين كتابها را در ادامه بخوانيد:
«مرگ در ونيز» توماس مان، «دوبلينيها» جيمز جويس، «خانم دالوي» ويرجينيا ولف، «گتسبي بزرگ» فرانس اسكات فيتس جرالد، «حريم» ويليام فاكنر، «دنياي قشنگ نو» آلدوس هاكسلي، «مدار راس السرطان» هنري ميلر، «جلال و قدرت» گراهام گرين، «بيگانه» آلبر كامو، «شرق بهشت» جان استاين بك، «هويت گمشده اشتيلر» ماكس فريش، «لوليتا» ولاديمير ناباكوف، «دكتر ژيواگو» بوريس پاسترناك، «طبل حلبي» گونتر گراس، «دفترچه طلايي» دوريس لسينگ، «يك روز از زندگي ايوان دنيسويچ» آلكساندر سولژنيتسين، «عقايد يك دلقك» هاينريش بل، «هرتزوگ» سال بلو، «پاريس جشن بيكران» ارنست همينگوي، «جنگ و صلح» لئو تالستوي، «جنزدگان» فئودور داستايفسكي، «مسخ» و ديگر داستانهاي فرانتس كافكا، «در جستوجوي زمان از دسترفته» مارسل پروست، «وجدان زنو» ايتالو اسووو، «كوه جادو» توماس مان، «ناديا» آندره برتون، «سفر به انتهاي شب» لوئي فردينان سلين، «وضعيت بشري» آندره مالرو، «ظلمت در نيمروز» آرتو كوستلر، «مرشد و مارگاريتا» ميخاييل بولگاكف، «دنبالهرو» آلبرتو موراويا و...