چالشهاي پيش روي مذاكرات ايران و امريكا
عارف دهقاندار
مقدمه - دور دوم مذاكرات ايران و امريكا در شهر رم، بار ديگر توجهات بينالمللي را به خود جلب كرده. گزارشها حاكي از آن است كه اين دور از مذاكرات، روند مثبتي را طي كرده و فضايي براي گفتوگوهاي سازندهتر فراهم آورده است. منابع خبري اعلام كردهاند كه طرفين بر سر برخي مسائل كلي به توافقات اوليه دست يافتهاند و قرار است از امروز چهارشنبه، تيمهاي كارشناسي وارد بحثهاي فني و جزیيتر شوند. اين گام، نشانهاي از تمايل هر دو طرف براي ادامه گفتوگوها و يافتن راهحلهايي براي نقاط اختلاف است. با اين حال، عليرغم اين پيشرفتهاي ظاهري، نميتوان با اطمينان كامل به نتيجهبخش بودن اين مذاكرات خوشبين بود. تاريخچه پرتنش روابط ميان تهران و واشنگتن، همراه با پيچيدگيهاي سياسي و ژئوپليتيكي، ابهامات فراواني را در مسير دستيابي به يك توافق پايدار ايجاد كرده است. در اين يادداشت، ضمن بررسي آخرين تحولات مذاكرات، چالشها و چشمانداز پيش روي آن را بررسي خواهيم کرد.
سايه سنگين بياعتمادي/ آيا محدوديتهاي هستهاي ضامن كاهش تنشهاست؟ هدف اصلي اين مذاكرات، ايجاد يك منطق مشترك ميان ايران و ايالات متحده است كه بر اساس آن، تهران محدوديتهاي هستهاي را بپذيرد و در مقابل، واشنگتن تحريمهاي اعمالشده عليه ايران را رفع كند. اين چارچوب، از ابتداي ورود ايران به مذاكرات، راهبرد اصلي جمهوري اسلامي بوده است. با اين حال، سوال كليدي و محوري اين است كه آيا دستيابي به چنين توافقي ميتواند بهطور پايدار سطح تنشها ميان دو طرف را كاهش دهد و به يك راهحل دايمي منجر شود؟ پاسخ به اين پرسش با ابهامات فراواني همراه است. در وهله نخست، بايد بررسي شود كه چه اطميناني وجود دارد كه با پذيرش محدوديتهايي مانند كاهش سطح غنيسازي اورانيوم از سوي ايران، تحريمها بهطور كامل برداشته شده و تهديدات نظامي و تنشهاي موجود از ميان بروند؟ يكي از نگرانيهاي اصلي ايالات متحده، ذخاير اورانيوم غنيشده در ايران است كه به ادعاي طرف مقابل، قابليت استفاده براي ساخت چندين بمب هستهاي را دارد. اين موضوع يكي از نقاط اختلاف ميان طرفين است.
حتي اگر ايران در اين زمينه انعطاف نشان دهد و اورانيومهاي غني شده خود را به كشوري مثل روسيه بفرستد، آيا ميتوان تضمين كرد كه تحريمها در عمل برداشته شده، سطح تنشها كاهش يافته و تهديدات نظامي بهطور كامل از ميان برداشته ميشود؟ واقعيت اين است كه منطق روابط بينالملل، بهويژه در بستري از بياعتمادي تاريخي ميان تهران و واشنگتن، نشان ميدهد كه پذيرش محدوديتها بهتنهايي نميتواند ضامن امنيت و پايان تهديدات باشد. اگر ايالات متحده دريابد كه با اعمال فشارهاي اقتصادي، سياسي و حتي نمايش قدرت نظامي، توانسته ايران را به پذيرش شرايط خود وادار كند، چه مانعي وجود دارد كه در مراحل بعدي، گزينه جنگ يا اقدامات نظامي را به عنوان ابزاري براي كسب امتيازات بيشتر به كار نگيرد؟ تجربه خروج يكجانبه امريكا از برجام در سال ۲۰۱۸ و اعمال سياست فشار حداكثري نيز نشان داد كه واشنگتن خيلي پايبند به مفاد توافق نبوده و حاضر است از ابزارهاي سختتري براي رسيدن به اهداف خود استفاده كند. در چنين شرايطي، حتي اگر توافقي در زمينه هستهاي حاصل شود، اين احتمال وجود دارد كه امريكا يا اسراييل با بهانههاي ديگر، از جمله برنامه موشكي ايران، زمينهسازي براي تنشهاي جديد و حتي درگيري نظامي را فراهم كنند. اين واقعيت، ضرورت هوشياري و حفظ توان بازدارندگي را براي ايران بيش از پيش آشكار ميسازد. چالش دوگانه مذاكرات هستهاي: خطوط قرمز ايران و رويكرد امريكا- در اين ميان، دونالد ترامپ كه در سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شد و فشارهاي سنگيني را بر ايران تحميل كرد، اكنون به نظر ميرسد كه به دنبال راهحلي ديپلماتيك براي مساله هستهاي ايران است. او دريافته كه با وجود كمپين فشار حداكثري، تهران سطح غنيسازي خود را افزايش داده و به حالت آستانه هستهاي رسيده است. ايران بارها تأكيد كرده كه به دنبال ساخت بمب هستهاي نيست و آماده پذيرش مكانيزمهاي نظارتي و بازگرداندن تواناييهاي هستهاي خود به گذشته است. با اين حال، ايران هشدار داده كه اگر مورد حمله نظامي قرار گيرد، در دكترين هستهاي خود تجديد نظر كرده و دولتهاي بعدي امريكا مجبور به مذاكره با ايران به عنوان يك قدرت هستهاي خواهند بود. ايران در اين مذاكرات، خطوط قرمز خود را به صراحت اعلام كرده است: حق غنيسازي اورانيوم و توانمنديهاي دفاعي ايران طبيعتا قابل مذاكره نخواهند بود و تحريمها به ويژه تحريمهاي نفتي و بانكي ميبايست لغو شوند. اكنون سوال اينجاست كه امريكا به دنبال چيست؟ اگر هدف امريكا راستيآزمايي براي اطمينان از تسليحاتي نشدن برنامه هستهاي ايران باشد، طبيعتا امكان رسيدن به يك توافق وجود خواهد داشت. اما اگر رويكرد امريكا مبتني بر درخواستها و تهديدهاي حداكثري باشد، طبيعتا مذاكرات به شكست خواهد انجاميد.
جمع بندي- با وجود نشانههاي پيشرفت در مذاكرات رم، چالشهاي عميق و تجربيات تاريخي، خوشبيني بيش از حد را غيرواقعبينانه ميسازد. ايران با بالا بردن هزينه جنگ براي هر متجاوزي، آمادگي دفاعي خود را نشان داده و تأكيد دارد كه حفظ توان بازدارندگي، ضرورتي انكارناپذير است. مذاكرات كنوني، آزموني حساس براي سنجش نيات واقعي امريكا و تعيين چارچوب و برنامه زماني براي گفتوگوهاي آينده است. منطق واقعگرايانه هشدار ميدهد كه صرف توافق و واگذاري امتيازات، تضميني براي رفع كامل تهديدات نيست و تصميمگيري در اين زمينه نيازمند بررسي دقيق تمامي جوانب، از جمله شرايط منطقهاي و بينالمللي است. در نهايت، بايد گفت كه هرچند مذاكرات رم نشانههايي از اميد را به همراه دارد، اما سايه بياعتمادي تاريخي همچنان بر اين گفتوگوها سنگيني ميكند و مسير پيشرو، مسيري پرچالش و پيچيده خواهد بود.
پژوهشگر امنيت بينالملل