سريال پايتخت و يادآوري يك ضرورت فراموششده
رضا اماني
امروزه نقش و تاثير رسانه به ويژه رسانههاي تصويري در فرهنگسازي و شكلدهي به افكار و رفتار عمومي جامعه كاملا روشن و بديهي است. رسانهها از يك سو برخاسته از محيط و جامعه هستند و از سوي ديگر بر محيط و جامعه خود تاثير ميگذارند و شكلدهنده و سازنده هنجارها، ارزشها و فرهنگ جامعه خود هستند. فرهنگ يك جامعه نيز اساس توسعه آن جامعه را شكل ميدهد.
فصل هفتم سريال پرطرفدار و پربيننده «پايتخت» نيز به پايان رسيد. اكنون و پس از پايان اين مجموعه تلويزيوني، ضمن پاسداشت تلاشها و زحمات همه عوامل و دستاندركاران توليد و پخش اين مجموعه، مجال آن است تا اين اثر از جنبههاي گوناگون، از سوي صاحبنظران مختلف مورد بررسي و حتي نقادي قرار بگيرد تا موجب بهبود سطح كيفي و اثربخشي اينگونه توليدات شود و در مجموع به رشد و پيشرفت رسانه ملي و در نهايت ارتقاي سطح فرهنگي جامعه كمك كند. اين ضرورت نيازمند همت و اقدام مسوولان فرهنگي، مديران صدا و سيما و توجه اصحاب رسانه و صاحبنظران علوم انساني و اجتماعي است. اما نكته مورد نظر در اين يادداشت تاكيد بر ضرورت بهرهمندي از كارشناسان مختلف در حوزههاي فرهنگ و جامعه، روانشناسي، جامعهشناسي، علوم تربيتي، خانواده و مانند آن، در مرحله پيش توليد، به خصوص نگارش و تصويب فيلمنامه چنين برنامههايي است. اين موضوع در مورد آثاري همچون پايتخت كه از محبوبيت و مقبوليت بالايي در ميان مخاطبان و شهروندان برخوردار است، اهميت و ضرورت بيشتري پيدا ميكند، چراكه بهطور آگاهانه يا ناخودآگاه بينندگان از شخصيتهاي چنين برنامههايي تاثيرپذيري و الگوبرداري بيشتري دارند. به همين جهت نيز بايد در انتخاب سوژههاي داستاني، شخصيتپردازيها، ديالوگها، رفتارها و روابط ميان شخصيتهاي داستان بسيار دقيق و علمي عمل شود. قطعا چنين انتظار نميرود كه عواملي مانند نويسنده فيلمنامه يا كارگردان در مقام يك روانشناس اجتماعي، جامعهشناس، كارشناس فرهنگي، كارشناس مذهبي، مشاور خانواده يا كارشناس علوم تربيتي باشد و بتواند با نگاهي علمي و جامع به نگارش و ساخت يك اثر نمايشي بپردازد. اما آنچه مطلوب و مورد انتظار است و بسيار ضروري مينمايد حضور و بهرهمندي از يك تيم كارشناسي متشكل از كارشناسان خبره و اساتيد مجرب در شاخههاي علمي مرتبط با امور فرهنگي، تربيتي و اجتماعي است تا در نهايت از يك سو احتمال بدآموزي و تاثيرات منفي و مخرب ناشي از حركات، گفتار و رفتارهاي نادرست شخصيتهاي نمايش به حداقل ممكن برسد - مشكلي كه متاسفانه گريبانگير بسياري از توليدات نمايشي به ويژه فيلمهاي سينمايي ما شده است - و از سوي ديگر انتخاب سوژههاي داستان، نوع روايت، شخصيتپردازي و گفتوگوهاي ميان شخصيتها به گونهاي صورت بگيرد كه تاثيرات مثبت و اثرگذاريهاي سازنده و رشددهنده يك اثر را به حداكثر خود برساند. درك ضرورت اين مساله و تحقق آن در وهله نخست به نهادهاي سياستگذار و سياستگذاران عرصه رسانههاي تصويري اعم از سينما، صدا و سيما و موسساتي همچون سيما فيلم بازميگردد. تصويب و ابلاغ مصوبههايي در الزام بهرهمندي از نظرات كارشناسان مختلف ذيربط در فرآيند توليد آثار نمايشي و نظارت بر حسن اجراي آن و تعهد و اجراي صحيح آن از سوي عوامل و سازندگان اين دسته آثار ميتواند ما را به آينده اين صنعت و ايفاي نقش مثبت و سازنده آن در تعاملات و تحولات اجتماعي و رشد فرهنگ عمومي جامعه و نسلهاي آتي اميدوار سازد.
عضو هيات علمي دانشگاه