آسيبشناسي اجتماعي و رفتاري ونداليسم فرهنگي در گردشگري در گفتوگو با «مجيد ابهري»، جامعهشناس
گردشگري مسوولانه زير تيغ
وقتي گردشگري بدون فرهنگسازي رها شود، نتيجهاش نه رشد اقتصادي، بلكه تخريب و خسارت است. از يادگارينويسي با زغال روي ديوار آثار تاريخي تا تاراج خاك هرمز، نشانههايي از فاجعهاي خاموشند كه سالهاست ناديده گرفته شدهاند. اين روايت، آسيبشناسي يك بيتفاوتي عميق است. در گفتوگو با «مجيد ابهري»، جامعهشناس و متخصص آسيبشناسي اجتماعي، به بررسي اتفاقاتي كه نوروز امسال در حوزه گردشگري افتاد و پديده نگرانكننده تخريب ميراث فرهنگي و طبيعي پرداختيم. ابهري با نگاهي جامعهشناختي به تبيين ريشههاي رفتارهاي تخريبي عليه آثار تاريخي و جاذبههاي طبيعي كشور ميپردازد. او در اين گفتوگو با استناد به نمونههاي عيني و تجربيات ميداني خود، تحليل جامعي از وضعيت فعلي ارايه داده و راهكارهايي براي رفع اين بحران پيشنهاد كرده و بر لزوم آموزش و فرهنگسازي در خانوادهها، مدارس و رسانهها تاكيد كرده و از آسيبهاي اجتماعي ناشي از رفتارهاي نادرست گردشگران سخن گفته است. ابهري در ابتداي بحث با اشاره به ظرفيتهاي بينظير ايران در جذب گردشگر ميگويد: «گردشگري در جهان امروز به يكي از محورهاي اصلي اقتصاد كشورها تبديل شده است. جالب اينجاست كه برخي همسايگان ما با وجود برخورداري از منابع تاريخي و طبيعي محدودتر، درآمدهاي گردشگري به مراتب بيشتري از درآمد نفتي ما دارند. اين در حالي است كه كشور ما با دارا بودن هزاران اثر تاريخي ثبت جهاني، صدها جاذبه طبيعي منحصربهفرد و اماكن مذهبي بينالمللي، نتوانسته حتي بخش كوچكي از اين ظرفيت را به درآمد تبديل كند.» به گفته اين جامعهشناس، مشكلات اين حوزه را ميتوان در دو سطح كلي دستهبندي كرد: «ضعف شديد زيرساختهاي گردشگري از يك سو و فقدان فرهنگ عمومي در برخورد با ميراث فرهنگي از سوي ديگر، دو عاملي هستند كه مانند سدي در مقابل توسعه اين بخش در ايران ايستادهاند. در بخش زيرساختها با كمبود شديد امكاناتي مانند سيستم حملونقل كارآمد، هتلهاي استاندارد، مراكز اطلاعرساني و خدمات رفاهي مناسب مواجهيم. اما مشكل عميقتر، نبود آموزش و فرهنگسازي لازم در ميان خود مردم است.» ابهري با تعريف پديده ونداليسم در حوزه ميراث فرهنگي توضيح ميدهد: «ونداليسم فرهنگي در ايران اشكال مختلفي دارد؛ از نوشتن يادگاري بر ديوار بناهاي تاريخي تا تخريب صندليهاي مترو و اخيرا برداشت غيرقانوني خاكهاي نقرهاي جزيره هرمز. اين رفتارها تنها به معناي آسيب فيزيكي به اموال عمومي نيست، بلكه نشاندهنده يك بحران هويتي و فرهنگي در جامعه است.» ابهري با تحليل ريشههاي اين رفتارها ميگويد: «از ديدگاه روانشناختي، اين اعمال ممكن است ريشه در نياز به ديده شدن يا انتقامجويي داشته باشد. برخي افراد با تخريب آثار تاريخي در واقع ميخواهند از جامعه يا نظام حاكم انتقام بگيرند.» ابهري معتقد است شرايط كلي جامعه و بياعتمادي به نهادهاي حاكميتي ميتواند منجر به تشديد رفتارهاي تخريبي شود: «بعضي افراد به غلط تصور ميكنند با تخريب آثار تاريخي ميتوانند از دولت يا جامعه انتقام بگيرند... حتي در حرم امام رضا (ع) ديدهام كه روي ديوارها يادگاري مينويسند!» به اعتقاد او: «از منظر جامعهشناختي نيز اين رفتارها نشاندهنده ضعف شديد آموزشهاي شهروندي از دوران كودكي است. ما در خانوادهها، مدارس و حتي رسانههاي جمعي هرگز به صورت جدي به آموزش اهميت حفظ ميراث فرهنگي نپرداختهايم.» او با اشاره به ماجراي برداشت خاكهاي رنگي هرمز كه تصوير آن در تعطيلات نوروز منتشر و با واكنشهاي فراواني روبهرو شده بود، ميگويد: «جزيره هرمز با خاكهاي رنگارنگ و منحصربهفردش يكي از جاذبههاي طبيعي كمنظير جهان محسوب ميشود. اما شاهد بوديم كه چگونه گروهي از گردشگران و حتي برخي سودجويان به صورت سازمانيافته اقدام به برداشت اين خاكها كردند. نكته تاسفبار اينجاست كه برخي از اين افراد خاكها را براي تزئين ويلاها و باغهاي شخصي ثروتمندان به فروش ميرساندند.» او در ادامه ميگويد: «خاكهاي نقرهاي در مكان خود داراي جذابيت هستند، اما امسال به خاطر ضعف نظارت، اين خاكها غارت شدند... حتي بعد از اين اتفاق، از مردم خواسته شد خاكها را برگردانند! اين نشاندهنده ضعف مديريت و فرهنگ است.» اين جامعهشناس واكنش به اين اتفاق را ضعيف عنوان كرده و معتقد است درخواست بازگرداندن دوباره اين خاك يك طنز تلخ است، او معتقد است: «بعد از آنكه حجم زيادي از اين خاكهاي ارزشمند به سرقت رفت، به جاي برخورد قاطع و پيشگيرانه، شاهد اعلاميههاي كماثري بوديم كه از مردم ميخواستند خاكها را برگردانند! اين نوع برخورد نه تنها بازدارنده نيست، بلكه به نوعي تمسخر هوشمندي جمعي جامعه محسوب ميشود، چراكه وقتي خاكي به نقاط مختلف كشور منتقل شد، چگونه ميتوان انتظار داشت كه مردم آن را بازگردانند؟ بهتر بود پيش از آنكه اين تاراج اتفاق بيفتد فكري براي پيشگيري از اين آسيب ميكردند.» ابهري به قصور رسانه ملي در زمينه فرهنگسازي و آگاهي بخشي در اين زمينه اشاره كرده و ميگويد: «صدا و سيما به عنوان فراگيرترين رسانه كشور، كمترين توجه را به اين موضوعات داشته است. در هيچ يك از سريالها يا برنامههاي پربيننده شاهد آموزشهاي لازم در مورد اهميت حفظ ميراث فرهنگي نبودهايم. در حالي كه همين رسانه ساعتها به تبليغ كالاهاي مصرفي ميپردازد. چرا از سلبريتيها و چهرههاي محبوب در تبليغات حفظ محيطزيست و ميراث فرهنگي استفاده نميكنيم؟ اين افراد ميتوانند با يك پست ساده در فضاي مجازي، تاثير بيشتري از دهها بخشنامه دولتي داشته باشند. اما متاسفانه هيچ برنامه منسجمي در اين زمينه وجود ندارد.» كليت موضوع را همه ميدانيم، اينكه برخي افراد ناآگاهانه و برخي به پيروي از همان افراد ناآگاه به محيط زيست و ميراث تاريخي كشور آسيب ميزنند، اما راهكار رفع اين معضل و چگونگي برخورد يا آن چيست؟ ابهري معتقد است: «ابتدا بايد نظارت فيزيكي بر اماكن تاريخي و طبيعي افزايش پيدا كند. در گام بعدي قوانين بازدارنده و جريمههاي سنگين براي متخلفان در نظر گرفته و بعد سيستمهاي هشدار سريع براي موارد تخريب ايجاد شود.» او راهكارهاي اساسيتر را چنين بيان ميكند: «در بلندمدت بايد آموزشهاي شهروندي را از مهدكودكها آغاز كنيم. رسانهها بايد به صورت مستمر به اين موضوع بپردازند. دانشگاهها ميتوانند در قالب پاياننامهها و پژوهشهاي ميداني به مطالعه اين پديده كمك كنند. همچنين ايجاد تشكلهاي مردمي نظير آنچه در شمال كشور براي حفاظت از جنگلها شكل گرفته، ميتواند الگوي خوبي باشد.» ابهري به نقد سيستمهاي نظارتي و عملكرد متوليان اين حوزه پرداخته و معتقد است: «متاسفانه در بسياري از موارد شاهد بيتفاوتي مسوولان هستيم. گويي برخي مديران ترجيح ميدهند با افرادي كه به منافعشان آسيب ميزنند، درگير نشوند. اين نوع برخورد غيرمسوولانه باعث تشديد مشكلات ميشود. در حالي كه با استخدام چند نگهبان و نصب دوربين ميتوان از بسياري تخلفات جلوگيري كرد.» البته در بسياري موارد خلاقيتهايي در برخورد با كساني كه از نظر برخي نهادها متخلف محسوب ميشوند، صورت ميگيرد. اما سالهاست كه متخلفان حوزه محيطزيست و ميراث فرهنگي به اقدامات خود ادامه ميدهند بدون اينكه برخورد قانوني با آنها صورت گيرد يا حتي تخلفاتشان رصد شود. مجيد ابهري در ادامه با اشاره به تجربيات موفق جهاني ميگويد: «در بسياري از كشورها، كودكان از همان دوران ابتدايي با اهميت موزهها و بناهاي تاريخي آشنا ميشوند. در برخي كشورها حتي گردشگري به عنوان يك واحد درسي تدريس ميشود. اما ما هنوز نتوانستهايم اين مفاهيم را در سيستم آموزشي خود بگنجانيم.» اين آسيبشناس مسائل اجتماعي در پايان هشدار ميدهد: «اگر همين روند ادامه داشته باشد، در آيندهاي نه چندان دور شاهد نابودي بسياري از جاذبههاي طبيعي و تاريخي خود خواهيم بود. تالاب انزلي، درياچه اروميه و باتلاق گاوخوني نمونههاي بارزي هستند كه در معرض نابودي قرار دارند. اين فجايع زيستمحيطي در آينده ميتوانند تبعات غيرقابل جبراني داشته باشند.» او همچنين معتقد است: «با عزم ملي و برنامهريزي دقيق ميتوان اين وضعيت را تغيير داد. صنعت گردشگري در صورت توسعه ميتواند چندين برابر درآمدهاي نفتي براي كشور ثروت ايجاد كند. اما اين امر نيازمند همكاري همهجانبه مردم، رسانهها، نهادهاي آموزشي و دستگاههاي اجرايي است.» حل معضلات حوزه گردشگري و مقابله با ونداليسم فرهنگي نيازمند رويكردي همهجانبه، برنامهريزي بلندمدت و مشاركت عمومي است. بدون توجه به اين ابعاد مختلف، هرگونه اقدام جزيي و مقطعي محكوم به شكست خواهد بود.