مريم مهدوي اصل
اشاره - تاريخ سياست خارجي و ديپلماسي ايران و جهان، از دوران باستان تا دوره شكلگيري و تثبيت تهاجم چندجانبه اروپا به آسيا را كه باعث تقسيم جغرافياي طبيعي، تاريخي و فرهنگي ايران باستان و البته تبديل آن به نظريهپردازي دانشگاهي «جغرافياي سياسي» انگليسي شده، بايستي از نو و با قلم و روش تحقيق ايراني نوشت. ازهمينروي، در كنار سومين بخش از انتشار سلسله گزارشي از ترجمه مقاله ژنرال اُسكيبِف [احتمالا نام صحيح آن «ميخاييل اسكوبلف» باشد] سردار روسی درباب لشكركشي به هندوستان كه در بخش فهرستنويسي كتاب خطي «كرّاسهالمعي» غلامحسين افضلالملك المعي در مجلس (دوره ناصرالدين شاه)، از آن باعنوان «رساله در بيان اقدامات دولت روس براي تملك و تصرفات آسياي مركزي» نام برده شده، همزمان به بيانيه يا اعلاميه «لنين و تروتسكي» از رهبران و نظريهپردازان انقلاب ۱۹۱۷م. روسيه ميپردازيم. اين دوره تاريخي برابر است با عصر پادشاهي احمدشاه قاجار در ايران (۱۳۳۶ق.) كه دورهاي بسيار پرآشوب براي ايران بوده است. درحقيقت، هرچند ايران بدون هيچ تلاشي و فقط براساس تغيير در رويكرد فكري و سياسي حكومت تازه تاسيس اتحاد جماهير شوروي توانسته بود از زيربار قراردادهاي سهگانه تقسيم ايران توسط انگلستان و روسيهتزاري رهايي يابد، اما طبق محتواي اسناد مورد بررسي در اداره اسناد وزارت امورخارجه كه متاسفانه براي چاپ و انتشار در روزنامه «اعتماد» به آنها دسترسي نداريم، همچنان معضلات پيچيده چندينسالهاي را كه مبتني بوده برپايه اين معاهدات سياسي، از سوي انگليس و در دوران حكومت پهلوي اول و دوم تجربه كرده است. ازهمينروي، ميتوان با جرأت گفت كه تاريخ درسهاي بسيار زيادي براي از نو آموختن دارد.
بعد از زماني مديد بواسطه اقدام فرانسه راه كانال سويز [سوئز] باز شد و هندوستان جاده جديدي بهم رسانيد و راه كاپ [ستروك] گشت آنوقت دولت انگليس جزاير مالت و قبرس و بنادر عدن و پريم را متصرف شده آنها را براي سفاين خود انبار آذوقه قرار داد اما از طرف شمال راههاي ديگر بود كه در يك زماني دولت روس از آن راهها آمد و شد ميكرد و با هند مراوده داشت و امپراتورهاي روس جهد كرده كه همانراه مراوده را مجددا باز و برقرار دارند و براي حصول اين قصد و رفع غائله راهزني و قطع طريق در ممالكي كه قوافل ازآن عبور مينمايند دولت روس لازم دانسته كه بتسخير ممالك جديده بپردازد و آنها را ضميمه متملكات خود نمايد.
در زمان پلين (حاشيهنويسي: پلين در اوائل قرن اول عيسوي بوده) مورخ معروف تجار از رود سند بالا رفته ببلخ ميرسيدند و بواسطه شعبه كوچكي از جيحون خود را باين رود ميرسانيدند و چون آنوقت رود جيحون بدرياي خزر ميريخت تجار در اين بحر پر توفان كشتيراني كرده داخل رود كر كه رودخانه تفليس است ميشدند و ميرفتند (حاشيهنويسي: به منكرني از رودخانه فاز كه حالا ريون است و بدرياي سياه در حوالي پوتي) ميريزد و عاقبتالامر وارد درياي سياه ميشدند
رود جيحون در [سوالف] ايام در طرف جنوب اگرسنوودسگ بدرياي خزر (حاشيهنويسي: در خليج بالخان) ميريخته بواسطه تغييري در سطح كره ارض اين رود مجراي خود را تغيير داده حالا بدرياچه آرال ميريزد و احتمال كلي ميرود كه در اعصار قديمه درياچه آرال نيز قسمتي از بحر خزر بوده
در اوائل مائه هشتم (حاشيهنويسي: اوائل مائه هشتم تقريبا دويستسال بعد از هجرت است) بواسطه استيلاي عرب بر سلطنت يونان شرقي (حاشيهنويسي: مملكت بيزانس) تجار مجبور شدند كه راه خود را تغير دهند لهذا بسمت شمال روانه شدند و امتعه خود را در درياي خزر در كشتي گذارده از رود وُلگا بالا برده بعد از رود دُن پايين ميآمدند و از بحر اسوه خود را باسلامبول ميرسانيدند و از آنزمان روس با مشرق زمين رابطه حاصل نمود و تجار روسی از رود ولگا پايين آمده بشهر خزر كه در دهنه رود مزبور واقع بوده رسيده در آنجا گمركي ميدادند و بعد بسمت درياچه آرال ميراندند و از بلخ و ماوراءالنهر گذشته بخاك چين ورود ميكردند در مائه نهم يعني در هزارسال قبل روسها را راه وُلگا و درياي خزر و بيابانهاي خالي از آبادي خود را بچين [به چين] رسانيدند و از اين راه بود كه تجار هند و عرب و بخارا و خيوه و ايران امتعه خود را بشهر غازان واقع بركنار رود ولگا حمل ميكردند و تاجرهاي متموّل شهر نُوكرُد ميآمدند و آن امتعه را خريده به نوگرد بزرگ ولادوگاي قديم ميبردند و از آنجا بممالك مجاوره منتشر ميساختند.
در اندك زماني اهالي آسيا ملتفت فايده عمده اين رود بزرگ اسلاو (حاشيهنويسي: صقلاب) كه ولگا باشد شده دانستند كه امتعه كه از اين راه بداخله مملكت ميرسد ممكن است بآلمان نيز حمل شود و از اين فقره خيلي منتفع گرديدند اما تاخت و تاز طايفه مغول راه اين مراوده را قطع نمود و چيزي براي ملل باقي نماند مگر يادگار اشياء گرانبهاي اقاصي مشرق زمين.
در اوآخر مائه پانزدهم كه تقريبا چهارصدسال قبل باشد در همان زمانيكه پرتوغاليها راه دريايي را كشف كرده بودند تاجري از اهالي توئر كه از بلاد روسيه (حاشيهنويسي: در كنار ولگا) ميباشد جهد كرد كه از راه خشكي بهند رسد نيز در آن اوان اهالي رن و انگليس و آلمان و سوئد كمپانيهاي متعدد تشكيل دادند و بخيال راه قديم كه از ايران ميگذرد افتادند و امپراتور روس الكيس ميخايلويج نيز همراهي كرده دو دفعه سفارتي براي قرار و مدار و انجام اينكار ترتيب داد اما در هر دو دفعه شاه عباس ثاني پادشاه ايران بانها راه نداده و مجبور بمراجعت گرديدند.
پطركبير براي بازكردن اين راه دو دفعه مامور فرستاد ولي اجزاء ماموريت قبل از نيل مراد مقتول گرديدند.
در سنه هزار و هفتصد و پنجاه ميلادي نيز اقدامي شد اما پيشرفتي ننموده لهذا روسها راه هند را رها كرده بتجارت با چين و نواحي مركزيه آسيا اكتفا نمودند و آن تجارت پس از زماني قليل رواج و رونق زيادي بهمرسايند.
از سنه هزار و هشتصد و يك (۱۲۱۶ هجري) تا سال هزار و هشتصد و بيست وپنج (۱۲۴۱هجري) الكساندر اول و از اين سال تا سنه هزار و هشتصد و پنجاه و پنج امپراتور نيكلا اهتمام نمود كه تجارت با چين را داير و با رونق سازد و براي اينكه هميشه در اقاصي ممالك آسيا محلي براي فروش امتعه روس موجود باشد بعضي راهها بنا نموده از سمت جنوب شرقي سيبري يعني از خياتكا و صحراي مغولستان راه مقرر منظمي باطراف شمالي چين برقرار و باز كردند همچنين از جانب جنوب سيبري با نواحي مغربي چين راه مقرري ايجاد نمودند ليكن اغلب اوقات قافلهها را غارت ميكردند طايفه قرقيز كه در دشتهاي واقع مابين درياهاي خزر و درياچه آرال و رود جيحون صحراگردي مينمايند خود را در تحت حمايت خوانين خيوه و خوقند قرارداده با تجار روس در كمال خشم و غضب جنگ ميكردند و تنگههاييكه راه مشرق چين از آنها عبور مينمايد به دست ايشان افتاده راه را مسدود ميساختند و از تجار روس باج گرفته اجازه عبور بآنها ميدادند دولت روس براي حمايت و حراست تجارت خود تمام طوايف ساكن فيمابين اورال و آرال را در تحت اطاعت خود درآورده و مملكت آنها را تصرف نموده و از دهنه اورال با كوه آلتاي مابين سيبري و مغولستان يك خطي از قلعهجات بنا كرد اما باز راه كوهها مسدود بود در ضرف [ظرف] ده سال روسها با طوايف ساكن در دشتهاي حاصلخيز واقع مابين سيحون و جيحون در جنگ بودند و آخرالامر براي امنيت و انتظام طرق دولت روس چاره جز اين نديد كه چهار مملكت را مسخر نمايد و از آن چهار مملكت يكي خيوه است كه از كنار سمت يسار جيحون گرفته تا برسد بخاك ايران تمام آن ناحيه را در حيطه تصرف دارد بعلاوه بر طوايف باديهنشين ساكن مابين درياي خزر و درياچه آرال ادعاي حق حكمراني مينمايد.
مملكت ديگر خوقند است كه در طرف شمال درياچه آرال واقع شده و مابين مجاري سفلاي جيحون و سيحون تا كوهستان پامير امتداد يافته.
مملكت سيم سمرقند است كه در ساحل يسار سيحون منبسط ميباشد.
مملكت چهارم بخاراست كه با افغانستان سرحد بهم رساند.
روسها براي حصول اين مقاصد تازه اقدام بجنگ نموده بودند كه جنگ سواستاپول اعلان شد و مدت ده سال كار آنها را پس انداخت و اين تعطيل عمده بود و در ضرف [ظرف] زمان مذكور طوايف باديهنشين با حمايت خوانين همسايه دايما بروسها حمله بردند و بآنها صدمه و اذيت وارد آوردند.
در اين ده سال كه دولت روس از پيشرفت خود در آسياي مركزي محروم ماند پرنس كرچاكف غور و تعمق در تسخير آن نواحي نموده خيالات خود را سنجيد و مرتب كرد اما تا سنه هزار و هشتصد و شصت و سه (۱۲۸۰هجري) اجراي انخيالات [آن خيالات] درعهده تعويق ماند پرنس كرچاكف شرحي در لزوم پيشرفت دولت روس در آسياي مركزي گفته و دلايلي براي وجوب مملكتستاني اندولت [آن دولت] اقامه كرده كه صورت آن از قرار توصيي [توصيف يا توضيح] ذيل ميباشد.
ادامه دارد
روزنامهنگار پژوهشگر
منبع: بخش خطي كتابخانه مجلس.