• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3322 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۳۱ مرداد

اي كه دستت مي‌رسد، كاري بكن/ پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار

عباس جوانمرد

ما آدم‌ها گرفتار باور زندگي‌مان هستيم. تصور مي‌كنيم كه زنده هستيم و هميشه- نمي‌بينيم كه راهي مرگيم- باور نداريم به اين حقيقت محتوم كه روزي نه چندان دور، از دست ما ديگر كاري برنخواهد آمد.

ترسناك است؟ نه؟ پس بايد در اين تنگنا كاري كنيم. دور و بر ما در همين نزديكي‌هاي ما، 30، 40 آدميزاد دوست و هم‌خنده ديروز ما، نزديك به مرگند؛ دچار چنگال سرطانند. بله، دوست من- و ما در شرايطي هستيم كه مي‌توانيم كاري براي آنها بكنيم. پس تا دير نشده به حركتي كه گروه تئاتر گيتي، آن را به سرپرستي و كارگرداني روح‌الله جعفري آغاز كرده، بپيونديم.

يك شب را به نام آنها بگوييم: بي‌خيال عزيز؛ آمده‌ايم به سراغت و ابايي نداريم اگر شيشه تنهايي‌تان را بشكنيم- عزيز چرا نشكنيم؟- بگذار شيشه تنهايي‌ات بشكند. من هستم و افزون بر من، ما همه هستيم- همه هستيم و يك‌صدا، همه مي‌گوييم: دوست‌تان داريم. بي‌خيال.

تقسيم مي‌كنيم درد را- ما همه درمان را مي‌جوييم. اين كاري است شدني؛ خواهيد ديد. تو عزيز، دستت را به من بده- تو چه دست زيبايي داري عزيزم. دريغ نكن از من دست زيبايت را... دستت زيباست- دست‌هاي‌مان زيبا هستند و زيباتر خواهند شد. مي‌دانيد، زيبايي تمام‌شدني نيست.

دست‌هاي ما چون دو بال درناي صبحگاهي پرواز خواهند كرد.

تو عزيز من، پرواز را به خاطر بسپار... نه پرنده را.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون