الزامات روابط ديپلماسي ايران و انگليس
صلاحالدين هرسني ٭
بازخواني پيشينه روابط دو كشور ايران و انگليس در ادوار پس از انقلاب اسلامي چيزي جز تيرگي و تنش در روابط ديپلماسي دو كشور را منعكس نميكند. اين تيرگي بيشتر از هر زمان ديگري در چهار سال قبل خود را نشان داده است و آن هنگامي بود كه گروهي از معترضان در قبال سياستهاي انگلستان نسبت به ايران، به سفارت انگلستان در تهران حمله كردند و پرچم اين كشور را به آتش كشيدند. چنين اقدامي از سوي معترضان ايراني نسبت به سياستهاي انگلستان ضمن خروج ديپلماتهاي دو كشور، روابط دو كشور را به پايينترين سطح خود كاهش و تقليل داد. روي كار آمدن دولت حسن روحاني فرصتي را به وجود آورد كه بتواند به بهبود روابط دو كشور كمكي بكند. چنين فرصتي با معرفي كاردار غيرمقيم در سفارتخانههاي دو كشور از سر گرفته شد. اما پيگيري پيامدهاي حمله به سفارتخانه انگلستان در تهران مسالهاي بود كه ويليام هيگ، وزير امور خارجه وقت انگلستان بهجد خواستارش بود. در اين ميان بحث از غرامت و عذرخواهي دولت ايران نيز پيش آمد. مجيد تخت روانچي، معاون وزارت امور خارجي ايران اعلام كرد كه پرداخت غرامت قابل تحمل است، اما عذرخواهي از طرف ايران در كار نخواهد بود. با وجود بهبود نيمبندي كه با روي كار آمدن دولت حسن روحاني در بهبود روابط دو كشور به وجود آمد، توافقات وين و نتايج استراتژيكش فرصت ديگري را به وجود آورد كه روابط اين دو كشور بخواهد از سطح تيرگي و معطوف به تنش خارج شود. لذا بازگشايي سفارتخانه دو كشور امري مهم در بهبود روابط تشخيص داده شد، به گونهاي كه دو كشور بتوانند در پايتختهاي خود سفارت داشته باشند. مسالهاي قابل توجه در اين ميان كه به باز شدن جو روابط ميان دو كشور كمك كرد، توافقات هستهاي ايران با گروه 1+5 در ماه جولاي بود. به اين ترتيب توافق هستهاي ماه جولاي در وين به گرم شدن روابط ديپلماتيك كشور كمك فراواني كرد. تمهيد اين شرايط فيليپ هاموند، وزير امورخارجه وفت انگلستان به همراه مديران اقتصادياش را در صبح روز يكشنبه 22 آگوست وارد تهران كرد با اين هدف كه سفارت انگلستان در تهران بازگشايي شود. بديهي است كه با سفر فيليپ هاموند به تهران مناسبات اقتصادي، سياسي و فرهنگي دو كشور بتواند وارد فاز جديدي از روابط ديپلماتيك شود. ترديدي نيست كه تحكيم روابط ديپلماتيك معطوف به مصالحه دو كشور متضمن راهكارهايي است كه دستگاه سياسي خارجي دو دولت بايد آن را در دستور كار قرار دهند. اول آنكه دو دولت از هر گونه عملكردي كه موجبات تشديد سوءظن نسبت به يكديگر در مناسبات سياسي شود، اجتناب و پرهيز كنند. دوم آنكه دو دولت بايد اصلاحات مناسب و جدي در عرصه سياسي خارجي را براي بهبود روابط در پيش گيرند چراكه حافظه تاريخي دو كشور در تاريخ روابط ديپلماتيك خود فاقد خدشه نيست. اين اصلاحات هماينك با توجه به ظرافتهاي دولت تدبير و اميد و عملكرد دستاندركاران دستگاه سياست خارجي ايران بيشتر نمايان و جلوهنمايي كند. سوم آنكه دو كشور بايد در پرتو اصلاحات خود در عرصه سياست خارجي به گونهاي عمل كنند كه مشكلات محتمل فقط در سطح شكلي باقي بماند نه در سطح محتوايي. در اين راستا راهكار چهارم براي تحكيم روابط ديپلماتيك به نقشي است كه قرار است دولت انگلستان در ايجاد ارتباط ايران با غرب به ويژه ايالات متحده امريكا ايفا كند. در اين راستا گفته ميشود كه انگليسيها علاقه چندان زيادي به ايجاد رابطه ايران و غرب و مشخصا امريكا ندارند و ترجيح ميدهند چنين رابطههايي از كانال آنها دنبال شود. بنابراين نبايد از تلاشهاي شيطنتگونه سياسي، اطلاعاتي و عملياتي انگليسها در تخريب رابطه ايران و غرب به طور عام و با امريكا به طور خاص غافل ماند. اگر انگليسيها انتظاراتشان را معقول و سياستهايشان را شفاف كنند، تحولات اخير دولت انگليس ميتواند روابط ايران و انگليس را تحكيم بخشد. طبيعي است كه نيل به تحكيم روابط مستلزم به كارگيري اين راهكارهاست در غير اين صورت روابط ديپلماتيك دو كشور همچون گذشته شكننده، پر تنش و با نوسان مواجه خواهد شد.
٭ مدرس علوم سياسي و روابط بينالملل